11 دلیل برای اینکه چرا از درون احساس خلاء می کنید (+ چه کاری باید در مورد آن انجام دهید)
11 دلیل برای اینکه چرا از درون احساس خلاء می کنید (+ چه کاری باید در مورد آن انجام دهید)
احساس پوچی در تضاد با احساساتی است که فرد قرار است احساس کند. مانند یک سیاهچاله در سینه شما می نشیند، بدون ماده ای که قرار است آنجا باشد.
احساسات، علایق، آرزوها، امیدها، رویاها را خفه میکند و حتی میتواند فراتر از آن چیزی باشد که ما از احساسات منفی انتظار داریم. پوچی می تواند غم و اندوه را به راحتی شادی و امید بخورد و باعث شود شما احساس بی ثمری و پوچی کنید.
احساس منفی نامیدن پوچی ممکن است درست نباشد، زیرا این احساس قوی و قابل لمس نیستی است. مطمئناً احساس مثبتی ندارد، اما ممکن است احساس منفی نیز نداشته باشد. فقط وجود ندارد.
ممکن است احساس کنید هیچ چیز مهم نیست، همه چیز کسل کننده است، یا اینکه نمی توانید هیچ نوع احساسات شدیدی را احساس کنید.
علیرغم این غیبت، احساس هیچ چیز در واقع احساسی است که چیزی را در مورد خودتان، سلامتی یا نحوه زندگیتان به شما منتقل میکند.
انسانها موجوداتی هستند که در شور و نشاط احساسات و انرژی که به ارمغان می آورند شکوفا می شوند. فقدان آن انرژی زمانی که اغلب با آن زندگی می کنید یا هرگز آن را تجربه نکرده اید، می تواند بسیار خردکننده باشد. اگر قبلا هرگز پوچی را تجربه نکردهاید، وقتی قرار است همه چیز یا حداقل چیزی را احساس کنید، احساس هیچ چیزی میتواند بسیار نگرانکننده باشد.
مردم تصمیم میگیرند به روشهای مختلفی با آن پوچی مقابله کنند، بسیاری از آنها سالم نیستند. ما ممکن است سعی کنیم این حفره را با رابطه جنسی، پول، مصرف گرایی، بازی های ویدیویی، حواس پرتی، مواد مخدر، الکل و در موارد شدیدتر – صدمه زدن به خود و حتی خودکشی پر کنیم. به هر حال، درد فیزیکی حداقل یادآوری است که ما هنوز زنده ایم، هنوز هم می توانیم احساس کنیم… چیزی.
اصلاً هر چیزی.
اما لازم نیست اینطور باشد. پوچی علامتی است که به یک مشکل بزرگتر اشاره می کند که ممکن است فرد متوجه نشود که آن را تجربه می کند.
این مشکل همیشه هم بیماری روانی نیست. شرایط و مشکلات مختلفی وجود دارد که می تواند باعث این احساس پوچی شود.
علت پوچی تعیین می کند که چه نوع اقداماتی می تواند به کاهش آن احساس کمک کند. در این مقاله، برخی از علل رایج و چند راه حل پیشنهادی برای رفع این احساس پوچی را مورد بحث قرار خواهیم داد.
خلأ می تواند به تنهایی کاری دشوار باشد. این مشکلی است که بهتر است با یک درمانگر بهداشت روان آموزش دیده برطرف شود، به خصوص اگر شما یک بیماری روانی دارید که می تواند باعث این نوع احساسات شود. در جستجوی کمک حرفه ای تردید نکنید، به خصوص اگر دوره های طولانی پوچی را تجربه می کنید.
با یک درمانگر معتبر و باتجربه صحبت کنید تا به شما کمک کند تا بفهمید که چرا احساس پوچی می کنید و به طور مستقیم با این مشکل مقابله کنید. ممکن است بخواهید سعی کنید از طریق BetterHelp.com با یکی صحبت کنید برای مراقبت با کیفیت در راحت ترین حالت.
چرا احساس خالی بودن می کنم؟
1. عدم وجود هدف.
بسیاری از مردم با یافتن حس هدفمندی در این جهان وسیع از امکانات بی حد و حصر مشکل دارند.
با زندگیم چه کار کنم؟ آیا این معنی دارد؟ من باید با خودم چه کار کنم؟
ترس وجودی ناشی از بی هدفی میتواند به پوچی دامن بزند، زیرا احساس میکنیم چیزی را که باید داشته باشیم از دست میدهیم. برخی از افراد سعی میکنند جای خالی را با کارهای خود پر کنند، مانند انجام کارهای داوطلبانه یا شغلی در زمینهای که میتواند به مردم کمک کند.
جستجوی هدف موضوع جالبی است زیرا ممکن است برای یافتن هدف خاصی آماده نباشید. و منظور ما این نیست که به معنای انتزاعی و سرنوشت ساز باشد. در عوض، ممکن است تجربیاتی از زندگی وجود داشته باشد که باید داشته باشید و کارهایی که باید انجام دهید قبل از اینکه یک هدف کامل با شما کلیک کند.
شاید والدین بودن به شما نوعی رضایت را ارائه میکند که این خلأ را پر میکند، اما لزوماً تا زمانی که صاحب فرزند نشدهاید، آن را نمیدانید. یا شاید چیزی بیشتر متمرکز بر شغل باشد. شاید قلب و ذهن شما با بودن در دریا هماهنگ باشد، چیزی که ممکن است تا زمانی که روی قایق نگذارید ندانید.
حتی ممکن است به سمت چیزی که میتواند به شما رضایت دهد، مانند علاقهای مداوم یا چیزی که واقعاً با شما صحبت میکند، کشش را احساس کنید. این می تواند به شما کمک کند مسیری را پیدا کنید.
2. اندوه، مرگ یکی از عزیزان.
اندوه یک واکنش عاطفی طبیعی به مرگ یکی از عزیزان است. گاهی اوقات میتوانیم پایان را ببینیم و زمانی برای آماده شدن ذهنی و احساسی برای آن داشته باشیم. مواقع دیگر ممکن است به طور غیرمنتظره ای عزیزی را از دست بدهیم. هنگام وقوع مرگ همیشه سیل احساساتی وجود دارد که باید با آنها مقابله کرد، حتی اگر آنی نباشد.
بسیاری از مردم به مدلهای اندوه روی میآورند تا بهتر تلاش کنند تا غم خود را بدون درک واقعی پردازش و درک کنند. مدل ها “پنج مرحله غم” یکی از این مدل هاست. چیزی که مردم در مورد این مدل ها اشتباه می کنند این است که آنها قوانین سخت و سریعی نیستند. غیرممکن است که دامنه کامل احساسات را در چنین جعبه باریکی قرار دهید، واقعیتی که سازندگان چنین مدل هایی مرتباً در مورد آن صحبت می کنند.
آنها ممکن است به عنوان یک دستورالعمل کلی عمل کنند. مراحلی وجود دارد که ممکن است آن ها را تجربه کنید یا نداشته باشید. برخی از افراد چندین مرحله را به طور همزمان تجربه می کنند. دیگران در حالی که برای عزیزشان سوگواری می کنند در مراحل مختلف می پرند.
بسیاری از مدلها در مورد «بیحسی» یا «انکار» بهعنوان درگیر شدن در فرآیند غم و اندوه صحبت میکنند و این ممکن است احساس پوچی را توضیح دهد. این میتواند تجربهای دشوار باشد، زیرا از نظر منطقی، شما احساس میکنید. بدانید که احتمالاً باید همراه با بسیاری از احساسات دیگر احساس غم و اندوه داشته باشید، اما اینطور نیست و آشتی دادن با آن دشوار است.
غم و اندوه و سوگواری پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد. این ایده خوبی است که به دنبال یک مشاور غم و اندوه باشید. یک متخصص غم و اندوه ممکن است بتواند به شما کمک کند تا از طریق آن احساسات پوچ و سوگواری مداوم به شما کمک کند.
3. سوء مصرف مواد مخدر و الکل.
بسیاری از مردم برای مقابله با آسیب های زندگی خود به مواد مخدر و الکل روی می آورند. هیچ مشکلی در مصرف دوره ای نوشیدنی یا استفاده از مواد قانونی وجود ندارد. مشکلات واقعاً زمانی شروع میشوند که از آن مواد بیش از حد استفاده شود یا به عنوان راهی برای تعدیل احساسات فرد باشد.
پر کردن جای خالی با یک ماده می تواند منجر به اعتیاد، روابط بدتر با افراد دیگر، از دست دادن شغل و تغییر شرایط زندگی شود.
سوء مصرف مواد همچنین میتواند منجر به مشکلات مختلف سلامت جسمی یا روانی شود، به غیر از اختلال سوء مصرف مواد، مانند ایجاد یک بیماری روانی پنهان یا بیماری کبدی. همچنین ممکن است مشکلات سلامتی قبلی را بدتر کند.
معروف است که الکل بر افراد مبتلا به اختلالات خلقی مانند افسردگی و اختلال دوقطبی بسیار شدیدتر از افراد فاقد تأثیر می گذارد. این فقط در ذهن آنها متفاوت عمل می کند و ممکن است به بی ثباتی عاطفی دامن بزند و افسردگی را بدتر کند.
یکی از دلایلی که افراد از مواد استفاده میکنند، کمک به آنها برای زنده ماندن از چیزی است که از آن رنج میبرند. آنها معتقدند که این کار به آنها کمک می کند زیرا در لحظه آنها را آرام می کند. مشکل این است که مصرف طولانی مدت مواد میتواند اثرات طولانیمدتی داشته باشد که میتواند مشکلات سلامت روانی را بدتر کند یا باعث ایجاد موارد جدید در آینده شود.
4. استرس های طولانی مدت.
انسان ها برای مقابله با استرس های طولانی مدت ساخته نشده اند. استرس باعث میشود که هورمونهای مختلفی برای کمک به فرد برای عبور از آن موقعیت استرسزای فوری تولید شود، اما این هورمونها هر چه بیشتر وجود داشته باشند، میتوانند مشکلات مهمتری ایجاد کنند.
استرس های طولانی مدت می توانند باعث افسردگی، اضطراب و در برخی موارد PTSD شوند. بازماندگان از آزار خانگی، کودک آزاری، و فقر ممکن است دچار PTSD پیچیده شوند، که نتیجه آن این است که هرگز واقعاً از شرایطی که زنده مانده اند استراحت نکرده اند.
اجتناب از استرس های طولانی مدت یا تغییر شرایط زندگی ممکن است کمک کند. اما اگر مشکلات سلامت روان ایجاد شده باشد، برای درمان و بهبودی به یک متخصص بهداشت روان آموزش دیده نیاز دارد.
5. مشکلات خانواده، دوستان یا روابط.
افراد اطراف ما به شدت بر وضعیت روحی و عاطفی ما تأثیر می گذارند. پوچی می تواند توسط روابط پر سر و صدا، بیگانگی یا فقط استرس هایی که گاهی اوقات عزیزانمان برای ما ایجاد می کنند، دامن بزند. وقتی کسی که دوستش دارید رنج میبرد یا تصمیمهای بدی میگیرد، حفظ سلامت روان خود بسیار سختتر میشود.
روابط عاشقانه میتواند انواع استرسهای اضافی را به همراه داشته باشد که ممکن است به این پوچی دامن بزند. شاید شریک زندگی مشکلاتی داشته باشد که به آنها رسیدگی نمیکند. ممکن است با خانواده آنها رابطه خوبی نداشته باشید، که منبع استرس و مشکل است. همچنین ممکن است این رابطه رو به زوال باشد و رو به پایان باشد. این نوع دلشکستگی زمانی که همه چیز درست نمی شود همیشه می تواند به برخی از منفی ها دامن بزند.
ممکن است لازم باشد این مسائل شخصاً یا حتی با کمک یک مشاور روابط حل شوند. البته، برخی از مشکلات نیز وجود دارد که نمیتوانید آنها را برطرف کنید، و ممکن است لازم باشد دوباره ارزیابی کنید که آیا رابطه سالم است یا نه.
6. استفاده بیش از حد از رسانه های اجتماعی.
در سالهای اخیر، اثرات نامطلوب استفاده بیش از حد از رسانههای اجتماعی در حال آشکار شدن است. بمباران مداوم با اخبار منفی و حلقه های برجسته زندگی دیگران باعث ایجاد ناامنی های گسترده، اختلالات شخصیتی، افسردگی، اضطراب و بسیاری از مسائل دیگر می شود.
بهنظر میرسد زمانی که زندگی شما کمتر از کمالی است که بسیاری از افراد از رسانههای اجتماعی برای به تصویر کشیدن انتخاب میکنند، ترکیب خوبی نیست.
این حتی بخشهای زشتتر رسانههای اجتماعی را نیز در نظر نمیگیرد. شرکتهای رسانههای اجتماعی از سیستم پاداش دوپامین انسانی و ترس از دست دادن استفاده میکنند تا شما را در پیمایش برای تقویت تعامل و جمعآوری لایکها نگه دارند.
مانند همه چیزها، اگر قرار است از رسانههای اجتماعی استفاده شود، باید در حد اعتدال استفاده شود. مصرف بیش از حد از نظر روانی سالم نیست و میتواند به احساسات منفی مانند پوچی دامن بزند.
7. رسانه ها و بازی های ویدیویی بیش از حد.
مانند رسانه های اجتماعی، استفاده بیش از حد از رسانه می تواند کارهای مشابهی انجام دهد.
چند جوک یا مرجع شنیدهاید که مردم فصول کامل برنامهها را در سرویسهای پخش تماشا میکنند؟ این نوع رفتار سالم نیست زیرا به ما این امکان را میدهد که به جای پرداختن به زندگی اطرافمان، آنچه را که تماشا میکنیم، مشخص کنیم.
این نوع رفتار احساسات منفی مانند پوچی را تسهیل می کند، اما باعث ایجاد عوارض اضافی در زندگی می شود زیرا ممکن است به مسئولیت های خود توجه نکنیم.
بازیهای ویدیویی به همین ترتیب عمل میکنند. جذب یک بازی ویدیویی که به گونه ای طراحی شده است که شما را درگیر کند و به طور منظم به بازی کردن ادامه دهد، بسیار آسان است. MMORPG (بازیهای نقشآفرینی آنلاین چند نفره عظیم) و MOBA (عرضههای نبرد آنلاین چند نفره) ژانرهای بازی هستند که برای تردمیلهایی طراحی شدهاند که هرگز پایانی ندارند.
مطمئنا، آنها یک راه سرگرم کننده برای گذراندن زمان هستند. اما استفاده از بازی های ویدیویی به عنوان فرار از زندگی واقعی می تواند اعتیاد به بازی های ویدیویی را به روشی مشابه اعتیاد به قمار ایجاد کند. شما به حلقههای پاداش ملموس دلبسته میشوید و فقط برای اطلاعات بیشتر بازمیگردید.
هیچ ایرادی در این موارد در اعتدال وجود ندارد، اما فرد باید اعتدال را رعایت کند تا از بدتر شدن سلامت روان خود جلوگیری کند.
8. تغییرات و گذارهای مهم زندگی.
تغییرات و گذارهای زندگی استرس هایی را به همراه دارند که مقابله با آنها دشوار است. گاهی اوقات اینها برنامه ریزی شده است، و گاهی اوقات به دلیل از دست دادن شغل، پایان دادن به رابطه، تغییر مسکن یا برخی از اتفاقات جدی دیگر به ما تحمیل می شود.
طبیعی است که هنگام گذراندن چنین انتقالی دچار استرس و ناراحتی شوید، عمدتاً اگر مطمئن نیستید که آینده شما به کجا منتهی می شود.
طبیعت طاقت فرسا این تغییرات می تواند باعث شود که مغز شما بخواهد خاموش شود و از استرس دوری کند. این احساسات می تواند شامل پوچی باشد.
شما ممکن است متوجه شوید که پوچی پس از حل شدن وضعیت از بین میرود و به سراغ چیز دیگری میروید.
بله، ممکن است شغل خود را از دست داده باشید، اما برخی از برنامههای کاربردی را وارد کردهاید و یک مصاحبه ترتیب دادهاید. روابط پایان مییابد، و این مایه تاسف است، اما همیشه این فرصت وجود دارد که فرصتی جدید و عشق بهتری پیدا کنید که متناسب با فردی باشد که در حال رشد هستید.
این انتقال ها می گذرد و شما راه خود را پیدا خواهید کرد. گاهی اوقات فقط باید کمی صبر داشته باشیم در حالی که زندگی ما در اطراف ما در حال سوختن است.
9. اهداف محقق نشده و پشیمانی.
چند وزنه سنگین تر از پشیمانی هستند. هر کس کاری دارد که آرزو دارد به طور متفاوتی انجام دهد یا اصلاً انجام دهد. گاهی اوقات مردم بیش از یک یا دو مورد از آن پشیمانی هایی را که بی سر و صدا می خورند در ذهن خود دارند.
سکونت در آن گذشته و افکاری که میتوانست وجود داشته باشد، به راحتی میتواند باعث ایجاد احساسات منفی مانند غم و اندوه، پشیمانی، سوگواری و پوچی شود.
زمان لزوماً همه زخم ها را التیام نمی بخشد. گاهی اوقات، اگر راهی برای مقابله فعالانه با آنها و درمان آنها پیدا نکرده باشیم، آنها را ترکیب می کند و بدتر می کند.
این ممکن است به کمک یک درمانگر نیاز داشته باشد تا بتواند آنچه را که بوده و نبوده است بپذیرد تا بتوانید منتظر چیزهای بهتری برای حال و آینده خود باشید.
10. بی توجهی به سلامت معنوی.
سلامت معنوی به معنای دین یا نوعی معنویت مذهبی نیست. در عوض، این عبارتی است که جامعه پزشکی برای توصیف جنبه های ناملموس خود عاطفی استفاده می کند.
سلامت معنوی شامل چیزهایی است که به ما احساس کامل، شادی، خوب یا کامل میدهد.
برخی افراد از دین برای یافتن چنین احساسی استفاده میکنند، اما میتوان آن را در کارهای داوطلبانه، خلق هنر، انجام کارهای خوب برای دیگران، پرورش روابط عاشقانه، بیرون بودن در طبیعت و بسیاری چیزهای دیگر نیز یافت.
ما زندگی پرمشغله ای داریم که همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد. به ندرت به نظر می رسد که ساعات کافی در روز برای انجام همه چیز وجود داشته باشد. این زمان کمی برای تفریح و انجام جنبه معنوی ما باقی می گذارد، مگر اینکه ما به طور هدفمند زمانی را برای بازی ایجاد کنیم.
تلاش برای بی پایان بودن بدون وقفه، تعطیلات یا بازی راهی مطمئن برای فرسودگی، تشدید افسردگی و ایجاد پوچی است.
11. مسائل پزشکی یا سلامت روان.
بسیاری از مسائل پزشکی و روانی ممکن است باعث احساس پوچی شوند – اختلالات خلقی، اختلال شخصیت مرزی، اختلالات خوردن، بدشکلی بدن، اسکیزوفرنی – و بیماریهای جسمانی که بر ذهن و بدن ما تأثیر میگذارند.
اگر به نظر نمی رسد که به طور کلی چیزی در زندگی شما وجود ندارد و احساس پوچی می کنید، ایده خوبی است که در مورد مشکل با پزشک مشورت کنید. پوچی می تواند نشانه یک بیماری جسمی باشد تا یک بیماری روانی.
چگونه با حملات موقت پوچی مقابله کنم؟
همانطور که در این مقاله بحث کردیم، بسیاری از مشکلاتی که باعث پوچی میشوند احتمالاً پروژههای طولانیتری هستند که به نوعی کمک حرفهای نیاز دارند. این اطلاعات مفیدی برای ایجاد تغییرات طولانی مدت در زندگی است. با این حال، زمانی که در حال حاضر درگیر آن احساسات هستید، لزوماً آنقدرها مفید نیست.
بیایید راههایی را برای گذر از این زمانهای کم تا زمانی که بتوانید کمک حرفهای را که ممکن است به آن نیاز دارید دریافت کنید، بررسی کنیم.
با شبکه پشتیبانی خود تماس بگیرید.
شاید بتوانید با دوستان و عزیزان خود پشتیبانی پیدا کنید، در حالی که در این شرایط کم هستید.
با این حال، همه افراد آنقدر خوش شانس نیستند که چنین افرادی را در زندگی خود داشته باشند. همچنین ممکن است از طریق منابع آنلاین مانند گروههای رسانههای اجتماعی یا حتی یک درمانگر آنلاین برای ارائه برخی پشتیبانیهای موقت، پشتیبانی پیدا کنید.
این وسوسهانگیز است که وقتی احساس پوچی میکنید، بخواهید خودتان را جمع کنید، اما سعی نکنید این کار را نکنید. خودتان را مجبور کنید تا جایی که می توانید با افرادی که می دانید می توانید به آنها اعتماد کنید ارتباط برقرار کنید.
با این حال، ایده خوبی است که این نوع ترتیبات را از قبل با یک دوست یا حامی خاص انجام دهید. از آنها بپرسید که آیا مایل به حمایت از شما در زمان کم شما هستند، تا بدانند چه زمانی اوضاع جدی است. این گزینه بهتر از ارسال پیام و شنیدن پاسخ از هیچ کس است.
روز و احساسات خود را یادداشت کنید.
ژورنال کردن ابزاری قدرتمند است که به درستی از آن استفاده شود. ممکن است نوشتن در مورد رویدادهای روز، آنچه اتفاق افتاده است برای برانگیختن پوچی و کشف احساسات رویداد مفید باشد.
پوچی همچنین می تواند نشانه تلاش برای سرکوب احساسات باشد، که گاهی اوقات برای گذراندن روز ضروری است. از این گذشته، واقعاً نمی توانید روز خود را با گریه در محل کار بگذرانید.
کاری که میتوانید انجام دهید این است که بعداً زمانی که برای خود و کمی حفظ حریم خصوصی وقت دارید، برگردید و دوباره آن احساسات را مرور کنید.
پیامهای ناخوشایند زیادی برای “مکیدن” و عبور از آن وجود دارد که گاهی اوقات ضروری است. چیزی که این نوع ذهنیت از ذکر آن غفلت می کند این است که می توانید به عقب برگردید و بعداً آن احساسات را کشف کنید.
بیشتر افرادی که برای مقابله با احساسات خود را خاموش می کنند، بعداً برنمی گردند و کاوش نمی کنند. این به آن احساسات زمان میدهد تا به مسائل مهمتری تبدیل شوند که پوچی را ایجاد و حفظ میکنند.
اهداف خود و آنچه را که برای آن تلاش می کنید در نظر بگیرید.
آیا اهدافی دارید؟ در غیر این صورت، باید اهداف کوتاه مدت و بلندمدت تعیین کنید. دانستن اینکه چیزهایی دارید که روی آنها کار می کنید می تواند به شروع فرآیندهای احساسی پیرامون آن اهداف کمک کند.
این که بتوانید با یک انفجار امید یا تصدیق موفقیتهای گذشته پیش بروید، ممکن است برای روشن کردن نور برای مدتی کافی باشد.
درباره اهداف خود، نحوه دستیابی به آنها و آنچه امیدوارید از آنها به دست آورید، سوابق یا دفتر یادداشت کنید. وقتی دوران سختی را تجربه میکنید، نگاه کردن به گذشته برای دیدن اینکه چقدر پیشرفت کردهاید مفید خواهد بود.
کارهایی را انجام دهید که قبلاً دوست داشتید.
افسردگی، پوچی، و احساسات منفی پیرامون این چیزها میتوانند لذت ما را از فعالیتهایی که بیشتر دوست داریم خفه کنند.
حتی اگر در حال حاضر نمیتوانید از آنها لذت ببرید، ممکن است به هر حال درگیر شدن با آنها مفید باشد. این فرصتی است برای برقراری ارتباط مجدد با شادی و شادی که اگر از منطقه خارج شوید، نخواهید داشت. به فعالیت های بی فکر یا ناکامل.
این کارها را با اعتدال و با ملاحظه انجام دهید. سعی کنید به این فکر کنید که چه چیزی شما را در مورد فعالیت خوشحال می کند.
سعی کنید از فعالیتهایی که میتوانید به راحتی در آنها منطقهبندی کنید، مانند تماشای برنامه مورد علاقهتان پرهیز کنید. این می تواند خیلی سریع به یک فعالیت بی فکر تبدیل شود که به جای مبارزه با آن به پوچی دامن می زند.
به دنبال کمک حرفه ای باشید.
اگر دائماً احساس پوچی می کنید، به دنبال کمک حرفه ای باشید. آنها عادی نیستند، و روش سالمی برای تجربه زندگی شما نیستند.
هرچه بیشتر ادامه یابد، مقابله با آن و درمان آن سختتر میشود. اگر مشکل دارید یا به نظر نمیرسد خودتان راهحلی پیدا کنید، شرمآور نیست که با یک متخصص برای کمک تماس بگیرید.
هنوز نمیدانید چرا از درون احساس خالی بودن میکنید یا در مورد آن چه باید بکنید؟ امروز با یک درمانگر صحبت کنید که می تواند شما را در این روند راهنمایی کند. به سادگی با یکی از درمانگران مجرب در BetterHelp.com ارتباط برقرار کنید.
شما ممکن است این موارد را نیز دوست داشته باشید: