درهم برهم

صداهای درونی برای مسافر و تلاش برای تشخیص آنها

صداهای درونی برای مسافر و تلاش برای تشخیص آنها

“سفر” ما در سراسر جهان، که با تولد ما آغاز شد، ما را برای مدت طولانی مشغول پیاده روی می کند تا به پایان برسد. آنها بر جهت حرکت ما تأثیر می گذارند. صدای درونی ما.

Yolcu için iç sesler ve onları ayırt etme savaşı

اولین کلمه ای که یاد گرفتیم چه بود و چگونه یاد گرفتیم جای بحث دارد. اما والدین ما از قبل یک کشمکش درونی بر سر انتخاب ما آغاز کرده اند. این یک ماراتن مداوم از انتخاب‌هایی است مانند «مادر گفت»، «نه، پدر دیشب گفت!» و مشتقات آن برای مسافر شروع کننده است. بیایید در این مرحله با گفتن اینکه استثنائات امکان پذیر است، یک حاشیه خطا برای خود باقی بگذاریم.

هنگامی که مسافر به راه خود ادامه می‌دهد، متوجه می‌شود که با همسالان خود از خانواده‌ها و خانه‌های دیگر، همان محیطی به نام «مدرسه» را به اشتراک می‌گذارد و باید بر اساس زیرساخت‌های زندگی خانگی‌اش آن را به اشتراک بگذارد. نهاد خانواده در محدوده یا بی حد و مرزی حالات و امکاناتش قدم به اولین محیط خارجی خود می گذارد. بسیاری از ذهن های شاداب با استانداردهای کم و بیش برابر در سراسر محله موافق هستند و در کسب رفتارها، نگرش ها و اعمال ضروری مانند خط کشی، یادگیری حروف و تنظیم عادات غذایی همدم می شوند. علاوه بر این، جزئیات کوچکی نیز وجود دارد. به عنوان مثال، فرد برای اولین بار دلتنگ خانه و خانواده خود می شود. برای اولین بار، “اشک شکستن” ریخته می شود (من گریه هنگام تولد را حساب نمی کنم. سرنوشت آن باید موضوع مقاله دیگری باشد).

دوباره، برای اولین بار، یک وعده غذایی “بیرون” خورده می شود و این غذا با مردم بیرون درست می شود! فردی تحسین برانگیز به نام «معلم» وارد میدان دید، اندیشه، احساس و عشق «مسافر» می شود. به عبارت دیگر، برای اولین بار، یک جد در خارج از والدین، یعنی فراتر از آنها ظاهر می شود.

شاید برای اولین بار باران ببارد و “مسافر” و گل را بشناسد.

هنگامی که باران روی زمین می‌بارد بوی مطبوعی را نیز می‌بوید و احساس می‌کند، اما نمی‌تواند معنایی به آن بدهد. بوی دیگری که می شناسد بوی کاغذ است. اما هنوز بوی قهوه نمی آید و با بوی کاغذ مخلوط می شود.

در میان این همه آموختن و آشنایی، عادات، خصوصیات و زیبایی‌هایی که در دوره‌های بعد در مرزهای سیاست آموزشی و اقلیم کشورش به سختی از بین می‌رود نیز بر سر «مسافر» می‌نشیند. گفتم زیبایی، البته برعکس هم می تواند باشد.

مسافر شروع به آزمایش می کند و بنابراین اصطلاح “امتحان” را تشخیص می دهد. وقتی می‌فهمد – اگر روزی یاد بگیرد – زندگی همه چیز به آن بستگی دارد، امتحانات زیادی را پشت سر گذاشته است و حتی فرصت فکر کردن به عواقب آن را ندارد. بدیهی است که در درون و در نتیجه این امتحانات همیشه یک انتخاب وجود دارد. به خصوص، مانند یک بازی، با افزایش سطح، سطح دشواری احتمالاً افزایش می یابد. و در این مرحله، هنگام انتخاب تقریباً یک هنر لازم است.

مسافر صداها را می شنود. اینها انواع صداهایی هستند که تشخیص آنها حتی برای یک نوازنده دشوار است.

یکی می گوید “جلو”، دیگری می گوید “پشت”. اگر او خوش شانس باشد، با دو صدا باقی می ماند، اما اگر یکی نباشد، شنیدن صدای دیگری به نام «پایین» برای «مسافر» غیرعادی نیست. اینجا بزرگترین جنگ است! هنر و جنگ تبعیض.

پس این صداها چیست؟ چگونه تشخیص دهیم؟ آیا می توان آن را تشخیص داد؟ این میتواند انجام شود. همانطور که با صداها آشنا می شوید، حتی می تواند سرگرم کننده باشد. کدام صدا به کجا منجر می شود که در چه موقعیتی با مشاهده طولانی مدت خود را نشان می دهد. اما در این مشاهده طولانی مدت، خواندن خوب پیام ها وظیفه اساسی است. مولانا در این هنگام توجه را به خود جلب می کند. در مثنوی خود می فرماید: «اگر راه را نمی دانی، بر خلاف میل الاغ عمل کن. راه درست، راهی است که بر خلاف (خود شما) است.” می گوید؛ که صدای نفس است، یعنی صدای الاغ (نفس) که سعی می کنیم بر آن سوار شویم. خود مورد حمایت شیطان! از سوی دیگر، شیطان از همان ابتدا، هرتز. بزرگترین حسادت انسان ها از زمان آدم! حالا صاحب صدای دیگری ظهور کرده است! این امر به ویژه زمانی اتفاق می افتد که چیزی مادی یا معنوی برای ما خوب پیش می رود، در مورد گذشته صحبت می کند و نگرانی هایی را در مورد آینده ایجاد می کند. هدف آن این است که شما را وادار کند در مسیرتان توقف کنید، زمان را تلف کنید و روزی را که زندگی می کنید از دست بدهید. اما صدایی هست که موضوع جملاتی است که با «صدای درون من» شروع می کنیم. این صداست. در حالی که زمزمه می کنیم فریاد می زنیم؛ صدایی که در حین صحبت کردنمان می شنود و حرف می زند و ما را با عشقی احاطه می کند که عشق مادری را مانند کف در اقیانوس رها می کند! صدایی که همه جا درون ماست و بیرون ما. صدایی که برای شنیدن آن باید بدوید.

در طول زندگی، مردم ممکن است ما را ناراحت کنند. همه چیز می تواند ما را ناراحت کند.

اما بیشتر از همه، ما برای خودمان متاسفیم. با این حال، به هر حال رازهای زندگی در اینجا پنهان است. زیرا همانطور که آیه می گوید «به هر سختی آسانی می آید». فراموش می کنیم که «به هر سختی آسانی می آید» (سوره انشیره). ما باید به یاد داشته باشیم. باید بدانیم.

اگر فقط یکی از سناریوهای نامتناهی برای ما اتفاق افتاده یا قرار است برای ما اتفاق بیفتد، منطقی ترین راه برای شروع این است که روی سناریوی بی نهایت منهای یک (بی نهایت – 1) تمرکز نکنیم و این سناریوی واحد را ارزیابی کنیم. چهره به چهره هستند. با توجه به اینکه زمان ما محدود است، به نفع ما خواهد بود که به جای گله و شکایت، از شر «آنها» خلاص شویم، «من» را آرام و منضبط کنیم و تا حد امکان از بدن خود با در نظر گرفتن محدودیت های آن استفاده کنیم. و شورش اگر انتخاب ها منجر به اسارت مسافر شود، ناگزیر است که بلبل در قفس طلایی باشد، زیرا در طول مسیر مجبور به انتخاب های اسیر می شود. مسافر تا زمانی که خودش را بشناسد می تواند از انتخاب خود استفاده مثبت کند. جدای از این، انتخاب هایی که در اختیار «آنها» قرار می گیرند فراتر از اسارت نیستند.

موفقیت در شناخت خود با کتاب، تست یا تکنیک های مشابه امکان پذیر نیست.

فرد فقط می تواند خودش را در خودش بشناسد. اگر او بتواند با دیدن افراد اطرافش به عنوان یک آینه، خود را بهبود بخشد، به جای اینکه جنبه‌هایی را که «نقص» تعریف می‌کند، آشکار کند، فرآیند شناخت او آغاز می‌شود.

آنچه در زیر می آید وضعیت ارزیابی است که به طور فزاینده ای جزئیات می شود و در مقیاسی حساس وزن می شود. در حالی که در مسیر زیبایی و آزادی هستید، ممکن است این رفتار چندان منطقی نباشد که فکر کنید رایگان است. زیرا این یک تغییر است و قطعاً عواقبی در پی خواهد داشت. با این حال، توصیف این دردها به عنوان درد زایمان باید دوباره به ذهن متبادر شود و به عنوان کلاسیک ترین اما زیباترین تعریف به زبان بیاید. هر زایمانی دردناک است، اما تولد تازه و شیرین است. تازه و شیرین. به خصوص آن بو را تصور کنید.

تغییر اساساً یک تحول است. برگشت. تلاش روح که با بدن خود تغییر کرده و وعده خود را فراموش کرده است تا با بدن خود به پاکی خود بازگردد. و می دانید، ما خودمان را مسافر می نامیم. از اینکه با گوش دادن به سخنرانی های بالا مدتی مرا با “سفر” خود به اشتراک گذاشتید متشکرم.

قبل از اینکه فراموش کنم…

“با افراد خوب دوست باشید تا از بدی ها در امان بمانید” (حز. عثمان)

مسافر و سفر سیر -ü

حتما بخوانید : قدرت مثبت بودن
چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا