درهم برهم

تجربیات آگاهی

تجربیات آگاهی

دانستن اینکه چیزی چیست، رضایت ذهنی است. دانستن «چگونگی» چیزی تجربه است. چگونه از طریق تجربه شناخته می شود. چگونه دانش تجربه شده است. تجارب دانشی از چگونگی

است

near-death-experience

آگاهی با اطلاعات تجربه شده پیشرفت می کند. نه با اطلاعاتی که می داند. اطلاعات شناخته شده اطلاعاتی است که وجود خود را به عنوان یک “ایده” در ذهن حفظ می کند. اگر ایده‌ها قدرت جرقه‌ای داشته باشند که می‌توانند به تجربه‌هایی در پیشرفت آگاهی منجر شوند، در این صورت اساساً و عمیقاً به آگاهی خدمت می‌کنند. در غیر این صورت، هنگام پر کردن پازل ها کاربردی هستند.

در حالی که آگاهی دوران کودکی، بنا به ماهیت خود، به دنبال کشف «چیستی» جهان کنونی است، آگاهی یک فرد بالغ با انتخاب زندگی که می‌خواهد تجربه کند آغاز می‌شود. این اولین تجربه با انتخاب های متعدد، متغیرهای بیش از حد، و به تعداد افراد گزینه است. با اینکه پایه و اساس آن به دوران کودکی برمی گردد، با این انتخاب بدن خود را به دنیا می آورد. به دلیل این ویژگی مولد آگاهی، ارتباط مستقیمی بین آنچه فرد می خواهد تجربه کند وجود دارد. اکنون “انتخاب شریان اصلی” انجام شده است. البته بعداً می توان رگ های اصلی را تغییر داد. امکانش وجود دارد. اما به ندرت دیده می شود. گرایش عمومی ادامه انتخابات اول است. از آنجایی که روند کلی این گونه است، زیاد به آن فکر نمی شود. اگر هم در نظر گرفته شود، جدی گرفته نمی شود. اگر به آن فکر شود و اهمیت داده شود، بعداً می توان آن را رها کرد. زیرا مردم اغلب از واکنش هایی که دریافت خواهند کرد می ترسند.

با این حال، همه استدلال می کنند که تغییری که خود را به عنوان پیشرفت نشان می دهد، به ویژه در زمینه آگاهی، وجود دارد و باید همیشه وجود داشته باشد. این یک “ایده” است. تا زمانی که این ایده در مسیر تحول در گوشت و استخوان ظاهر نشود، در واقعیت هم نمی تواند ایده باشد. زیرا اگرچه این ایده به عنوان “ایده تحقق خود” مطرح می شود، ایده ای که خود را تحقق نمی بخشد احتمالاً در کلاس کلمات خوش صدا قرار می گیرد.

مشکل اصلی در تجارب خودآگاه نه ترس و نه بی میلی از واکنش افراد دیگر است. مشکل اصلی این است که آگاهی از مسیر خود در «سیر سلوک» خود «مطمئن» و «آگاه» نیست. زیرا: آگاهی و اعتماد به نفس عناصر محرک تحول است. تعمق این را فراهم می کند. این شما را آگاه و مطمئن می کند.

فرآیند داشتن تجربیات انتخابی به جای تجربیات تصادفی، پیشرفت آگاهی دگرگون شده را تسریع می کند. انسان به این شتاب نیاز دارد. پدیده ای که توسط فیزیک به عنوان “اصل اینرسی” تعریف شده است برای آگاهی نیز معتبر است. طبق اصل: جسم در حال سکون همیشه می خواهد در حالت سکون بماند. یک جسم متحرک همیشه می خواهد حرکت کند. تجربیات انتخاب نشده ثابت هستند. برای انتقال از اصل ایستایی به اصل تحرک، باید تجربیات منتخب را تجربه کرد.

از نظر اینکه بتواند به راحتی کار کند و به سرعت در مسیر حرکت کند. هرچه فشار “خودخواهی – ایگو” بر آگاهی کاهش یابد، رشد درونی بیشتر خواهد شد. این امر برای فرار از کشش رو به پایین «خودخواهی» و جهش به سوی کشش ملکوتی باطن، نه آنچنان که تاب می خورد، بلکه گویی از چشمه ضروری است.

تجربه خطا تا زمانی که همان خطا تکرار نشود پیشرونده است. من فکر می کنم اشتباه است که یک اشتباه را بارها و بارها تکرار کنیم. با این حال، اشتباهات زیادی وجود دارد که باید انجام شود. در عین حال ساختاری آزاد و اصیل است زیرا از مشارکت آزاد سرچشمه می گیرد. با وجود این، اصرار بر همین امر به معنای عدم درک وضعیت است.

اگر تفاوت بین آگاهی جدید که توسط تجربیات شکل می‌گیرد و آگاهی تجربه‌کننده صفر باشد، نشان می‌دهد که تجربه تجربه نشده است، فقط یک آزمایش انجام شده است. هر چه این تفاوت بیشتر باشد، تجربه بیشتری تجربه شده است. هر تجربه یک جهش است. آگاهی ها برای جهش وجود دارند.

در زندگی ما 6 پیشنهادی که درهای جدیدی را باز خواهد کرد

چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا