11 راه برای کاهش اضطراب بزرگسالی و غلبه بر ترس از بزرگ شدن
11 راه برای کاهش اضطراب بزرگسالی و غلبه بر ترس از بزرگ شدن
بیایید با آن روبرو شویم: “بزرگسالی” گاهی اوقات می تواند آزاردهنده باشد.
تعهدهای کاری و خانوادگی، کارهای خانه، مجموعه ای به ظاهر بی پایان از صورت حساب ها، و زمان کافی برای خواب وجود ندارد.
یک روز، ما بچههایی هستیم که در تعطیلات تابستانی با دوستان خود بازی میکنند و روزی دیگر سعی میکنیم بفهمیم چرا زانوهایمان آن صداهای عجیب و غریب را تولید میکنند.
مطمئنا، بزرگسالی آزادیهای خاصی را به همراه دارد که زمانی که با خانوادهمان زندگی میکردیم نداشتیم، اما بسیاری از مردم به طور کلی نگران بزرگسالی هستند.
چرا؟ و چگونه می توان بر ترس از بزرگ شدن غلبه کرد؟ هدف این مقاله پاسخ به این است.
با یک درمانگر معتبر و با تجربه صحبت کنید تا به شما کمک کند ترس خود را از بزرگ شدن غلبه کنید. ممکن است بخواهید سعی کنید از طریق BetterHelp.com با یکی صحبت کنید برای مراقبت با کیفیت در راحت ترین حالت.
اضطراب بزرگسالی چیست؟
در اصطلاح اساسی، اضطراب بزرگسالی احساس ترس و نگرانی ناشی از رسیدن فرد به سن و انتقال از کودکی به زندگی مسئولیتپذیر و تعهدی است. به عبارت دیگر، ترس از بزرگ شدن است.
این باور که فرد نمی تواند بزرگسالی را تحمل کند اغلب با اضطراب بزرگسالی همراه است. ممکن است شخص از واقعیت بزرگسالی و فشار اضافی که بر شانه های شما وارد می شود غرق شود.
چه چیزی باعث آن می شود؟
ترس از شکست.
علت شماره یک اضطراب بزرگسالی، ترس از اشتباه کردن یا شکست خوردن به معنای وسیعتر است.
وقتی بالغ هستید، از شما انتظار می رود که بتوانید از خود مراقبت کنید. این به معنای حفظ شغل پردرآمد است تا بتوانید در صورت داشتن شغل از خود حمایت کنید و از خانواده خود مراقبت کنید.
اما اگر نتوانید شغلی پیدا کنید چه میشود—بازار کار با همه مهربان نیست و یافتن هر کاری ممکن است زمان زیادی طول بکشد، چه رسد به کاری که دوست دارید انجام دهید.
و حتی وقتی شغلی پیدا میکنید، اگر در آن کار ضعیفی انجام دهید، در خطر اخراج هستید. افکار مارپیچی که با این امکان شروع می شوند، به خوبی ختم نمی شوند…
اگر شغل خود را از دست بدهید، پول نخواهید داشت. نداشتن پول به این معنی است که شما نمی توانید اجاره یا رهن خود را بپردازید یا غذا بخرید. مراحل بعدی بعد از آن شامل فقر، بی خانمانی و بیماری احتمالی می شود – هم برای شما و هم برای عزیزانتان. تنها چیزی که بعد از آن باقی می ماند مرگ است که برای همه اجتناب ناپذیر است، اما بعداً به آن بیشتر خواهیم پرداخت.
میل به ماندن بدون مراقبت و نگرانی.
کودکان وزن زیادی از نگرانی را روی شانه های کوچک خود ندارند: این چیزی است که والدین آنها برای سالم و بی خیال نگه داشتن بچه های کوچک با آن برخورد می کنند.
وقتی بچهها از مسئولیتهای خردکنندهای که در بزرگسالی به وجود میآید آگاه باشند، “بسیار سریع بزرگ میشوند” و ممکن است از مشکلات وحشتزده و افسردگی رنج ببرند.
وقتی به بزرگسالی میرسند، چرخهای تمرینی و ترمزهای بچه جدا میشوند. اکنون، آنها مسئولیتپذیری و مسئولیتهای خودشان را دارند و بسیاری از مردم اصلاً این را دوست ندارند.
در نتیجه، بسیاری از نمیخواهند بزرگ شوند و برای اجتناب از این کار تمام تلاش خود را خواهد کرد. برخی ممکن است در مدرسه یا کار خود خرابکاری کنند تا در وضعیت رشد متوقف بمانند. بالاخره بزرگ شدن سخت است.
اگر والدین آنها هنوز زنده هستند، ممکن است سعی کنند تا زمانی که ممکن است در خانه بمانند. به این ترتیب، آنها میتوانند همچنان وقت خود را صرف بازیها و معاشرت با دوستان کنند و مهمتر از همه، میتوانند به مراقبت والدین خود ادامه دهند.
سلب مسئولیت شخصی.
این آخرین عاملی که در بالا ذکر شد اغلب بزرگترین فاکتور است، زیرا سنگینی مسئولیت بزرگسالان را کاهش میدهد. اگر افراد دیگر مسئول آنها و رفاه آنها هستند، پس اگر همه چیز در زندگی آنها به جهنم برود، تقصیر شخص دیگری است: نه آنها.
در نتیجه، آنها مجبور نخواهند شد با استرس ناشی از عواقب اعمالشان (یا فقدان آن) مقابله کنند. برخی از افراد حتی از خانوادههایشان انتظار دارند که در تربیت فرزندانشان کمک کنند، اگر آنها نمیخواهند در این زمینه تلاش کنند و مسئولیت نتایج تولید مثل خود را بر عهده نگیرند. اگر و وقتی بچهها آنطور که دوست دارند رفتار نکنند، این هم تقصیر شخص دیگری میشود.
ترس از مردن.
بزرگ شدن به این معنی است که فرد در حال پیر شدن است، که مرتبط است با پیری و مرگ به نظر می رسد بسیاری از مردم احساس می کنند که اگر به هر طریق ممکن به جوانی خود بچسبند، به نوعی برای همیشه جوان می مانند و درو را فریب می دهند.
بدیهی است که این نمی تواند دور از واقعیت باشد. مرگ در هر زمانی ممکن است اتفاق بیفتد، و رفتاری که انگار هنوز یک نوجوان هستید، اکسیر جادویی در برابر مرگ و میر قریب الوقوع نیست.
بعضی از مردم از بزرگ شدن می ترسند زیرا از مرگ می ترسند. آنها سعی میکنند از فکر مرگ صرفاً از طریق خوردن ارتورکسیک، جراحی و غیره اجتناب کنند، اما همه اینها سطحی است.
چگونه بر ترس از بزرگ شدن غلبه کنیم.
مانند سایر مسائل مربوط به ترس، بهترین راه برای انتشار (و در نتیجه از بین بردن) ترس این است که تشخیص دهید از کجا سرچشمه میگیرد – اگر بخواهید، منبع اصلی آن. مانند یک بیماری، بدون تلاش برای تشخیص اینکه چه چیزی باعث شروع مشکل شده است، علائم را درمان نمی کنید.
با این گفته، در اینجا مواردی وجود دارد که به طور کلی به اکثر افرادی که از اضطراب بزرگسالی رنج می برند کمک می کند.
این ایده خوبی است که از یکی از درمانگران در BetterHelp.com بهعنوان درمان حرفهای میتواند در کمک به شما برای مقابله با اضطراب بزرگسالی بسیار مؤثر باشد
1. به روی براق تر سکه نگاه کنید.
بسیاری از افرادی که سعی میکنند به هر قیمتی از بزرگسالی اجتناب کنند، به جای مزایا، بر جنبههای منفی و مضرات بزرگسالی تمرکز میکنند. اگر با اضطراب بزرگسالی سر و کار دارید، پس توجه خود را به تمام نکات مثبتی که در سن بلوغ به همراه دارد معطوف کنید.
در ابتدا، شما اکنون یک انسان کاملاً مستقل هستید. آیا تا به حال به دلیل ایده «خانه من، قوانین من» از انجام کارهایی که میخواستید در خانه والدینتان انجام دهید، منصرف شدید؟ خوب، وقتی به تنهایی زندگی می کنید، قوانین خود را تعیین می کنید. نیازی نیست برای سفارش پیتزا در ساعت 5 صبح چهارشنبه اجازه بگیرید یا چند نفر را برای شادی های آخر شب در آنجا بخواهید.
تا زمانی که کار غیرقانونی انجام نمی دهید، کاملاً آزاد هستید که زندگی خود را با شرایط خود انجام دهید. همانطور که دوست دارید لباس بپوشید، خالکوبی و سوراخ کنید، و با کسی که بیشتر شما را خوشحال می کند قرار ملاقات بگذارید. شما مجبور نیستید انتخاب های خود را برای خانواده خود توجیه کنید، و دیگر برای انجام کاری به اجازه یا برکت آنها نیاز ندارید.
زندگی شما: قوانین شما.
این مهم است که به یاد داشته باشید چه زمانی و چه زمانی کسی سعی می کند با اطلاع دادن به شما که باید “مسئولیت یک چیز را به عهده بگیرید” شما را گناهکار یا دستکاری کند. مهم است که در پشت کلمات آنها به انگیزه های آنها نگاه کنید اگر و زمانی که آنها این موضوع را به سمت شما می کشند. آیا آنها سعی می کنند شما را وادار به انجام کاری برای آنها کنند؟ یا شما را به سمتی سوق میدهد که نمیخواهید بروید؟
هر زمان که به مسئولیت یا تعهدی می رسد، تعیین کنید که به نوبه خود چگونه از آن سود خواهید برد. به آن مانند یک سرمایه گذاری یا یک پاداش فکر کنید. اگر مسئولیت پخت و پز یک غذا را به عهده بگیرید، غذای خوشمزه ای برای لذت بردن و به اشتراک گذاشتن با دیگران خواهید داشت. اما اگر از شما خواسته شود که برای کسی کار یدی انجام دهید، چه سودی برای شما دارد؟ آیا توافقی در مورد غرامت پولی صورت گرفته است؟ یا فقط سعی می کنند نیروی کار رایگان از شما بگیرند؟
شما چند دقیقه زمان برای زندگی دارید، پس انتخاب کنید که چگونه زمان خود را عاقلانه بگذرانید. اجازه ندهید افراد سعی کنند شما را مجبور به انجام کارهایی کنند که نمی خواهید انجام دهید. شما فرمانروای زندگی و سرنوشت خود هستید، پس افسار را به دست بگیرید و در مسیری که خودتان انتخاب می کنید حرکت کنید.
2. توجه داشته باشید که تا آنجا که تعهدات پیش می روند، آزادی عمل وجود دارد.
برخی از زمینهها وجود دارد که باید مسئولیت کارها را به عهده بگیرید، اما در بسیاری از موارد دیگر، میتوانید مسئولیتهایی را که به عهده میگیرید انتخاب کنید. این بستگی زیادی به عواملی مانند درآمد و وضعیت زندگی دارد، اما معمولاً گزینههای دیگری غیر از اینکه همه چیز را به عهده بگیرید وجود دارد.
اگر تنها زندگی می کنید، ممکن است مجبور شوید کارهای زیادی را به تنهایی انجام دهید، زیرا هیچ کس دیگری برای انجام این کار برای شما وجود ندارد. گفتنی است، اگر پول مناسبی به دست می آورید، می توانید کمی تفویض اختیار و برون سپاری کنید. میتوانید به یک شرکت نظافتی پول بدهید تا چند بار در ماه بیاید، یا در یک سرویس غذا ثبتنام کنید تا چند بار در هفته ظروف از پیش آماده شده را در محل شما بیاورید.
اگر وضعیت زندگی مشترک دارید – با هم خانه یا شریک زندگی – می توانید کارهای خانگی را مطابق با توانایی های فردی هرکس تقسیم کنید. به عنوان مثال، اگر یک نفر عاشق آشپزی است و دیگری یک عجایب تمیز است، در آن صورت اولی می تواند به آماده کردن غذا توجه کند در حالی که دیگری کارهای زیادی را مرتب می کند.
3. انجام کارهای آسان بزرگسالان را تمرین کنید (و آنها را سرگرم کننده کنید!).
این نکته به خوبی جواب میدهد، چه هنوز جوان هستید و در خانه زندگی میکنید یا مسنتر و سعی میکنید از یک دوره اضطراب وجودی فلجکننده دوباره جمع شوید.
بله، بزرگسال بودن گاهی سخت است، و تعدادی از کارها وجود دارد که ما *باید* انجام دهیم تا زنده بمانیم و عملکردی معقول داشته باشیم. اینها شامل حمام کردن، تمیز نگه داشتن لباس هایمان و تغذیه ی خودمان است. از آنجایی که اینها ضروریاتی هستند که باید توسط ما انجام شوند، بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که سعی کنیم آنها را کمتر بهعنوان «کارهای خانگی» و بیشتر شبیه فرصتها ببینیم.
در اصل، گفتگو را از “I HAVE to do X” به “I have the OPPORTUNITY to do X” تغییر دهید.
با استفاده از محصولاتی که دوست دارید، حمام کردن و مراقبت از خود را لذت بخش تر کنید. مقداری پول اضافی برای شستشوی بدن یا شامپو خرج کنید که به شما احساس شگفت انگیزی می دهد.
آیا از شستشوی لباس متنفرید؟ تحلیل کنید چرا آیا به این دلیل است که احساس می کنید وقت تلف کردن است؟ ممکن است به جای آن کار دیگری را انجام دهید که دوست دارید؟ این بهانه ای نیست اگر ماشین لباسشویی/خشک کن خود را دارید، اما اگر برای شستن تمام وسایل خود هر هفته به خشکشویی بروید قابل درک است. اگر در انجام دومی گیر کرده اید، سعی کنید آن را تا حد امکان لذت بخش کنید.
کتاب یا تبلتی با خود ببرید و کاری را که دوست دارید انجام دهید در حالی که همه چیز در حال شستشو و خشک شدن است. سپس همه چیز را به خانه ببرید، تلویزیون را روشن کنید و در حین سرگرمی، تا کنید. قبل از اینکه متوجه شوید، همه چیز جمع میشود و کنار گذاشته میشود و شما در برنامهتان حضور پیدا خواهید کرد.
غذا چطور؟ آیا میتوانید آشپزی کنید یا فقط بیرونبر میروید؟ کارنامه خود را با یادگیری نحوه درست کردن غذاهای مورد علاقه خود گسترش دهید. این ممکن است شامل این باشد که از والدین یا پدربزرگ و مادربزرگتان بخواهید تا به شما یاد دهند که چگونه دستور پخت مورد علاقه خود را درست کنید. یا می توانید سرآشپزها و آشپزهای عالی را در یوتیوب پیدا کنید و در آشپزخانه مشغول شوید. آماده کردن غذا را به جای یک اجبار به یک لذت تبدیل کنید و از اینکه چقدر احساس شادی بیشتری می کنید شگفت زده خواهید شد.
هر چه بیشتر انجام کارهای بزرگسالان را تمرین کنید، ترس شما از بزرگسالی کمتر روی شما تأثیر می گذارد، تا زمانی که روزی از بین برود.
4. تغییر جهت را بیاموزید.
انجام کارهای بالا به تنهایی به شما یاد می دهد که سازگارتر باشید. بسیاری از مردم وقتی همه چیز آنطور که آنها می خواهند پیش نمی رود عصبانی می شوند، اما کسانی که می توانند با شرایط سازگار شوند و راه حل های دیگری بیابند در نهایت از این سازگاری در سایر زمینه های زندگی خود استفاده می کنند.
به عنوان مثال، فرض کنید در حال پختن چیزی هستید، اما در نیمه راه متوجه میشوید که شکر ندارید. عالی است… می توانید به جای آن از عسل، شربت افرا یا حتی مربا استفاده کنید. مایع لباسشویی تمام شده است؟ صابون نواری را رنده کنید و آن را با جوش شیرین مخلوط کنید تا راه حلی سریع و آسان پیدا کنید.
توانایی تطبیق در پرواز می تواند بسیار مفید باشد. این ذهن شما را آموزش می دهد تا هر زمان که با مانعی روبرو شدید به دنبال راه حل های جایگزین باشد و به زودی یاد خواهید گرفت که می توانید به سادگی با یافتن راهی متفاوت بر هر مشکلی غلبه کنید. اگر نمی توانید از آن عبور کنید، از آن بالا یا اطراف بالا بروید. یا زیر آن را حفاری کنید. همیشه راه حل دیگری وجود دارد، بنابراین نیازی به وحشت نیست. به سادگی جهت را تغییر دهید.
ممکن است احساس کنید نمیتوانید بزرگسالی را تحمل کنید، اما هرچه بیشتر یاد بگیرید که با چیزها سازگار شوید و به جای مبارزه با آنها یا مچاله شدن در یک پشته، از نظر عاطفی انعطافپذیرتر خواهید شد. به زودی، می توانید اضطراب بزرگسالی خود را پشت سر بگذارید.
5. در حال حاضر بمانید و روی کاری که اکنون می خواهید انجام دهید تمرکز کنید.
افراد وقتی شروع به تجزیه و تحلیل بیش از حد همه چیز می کنند، اغلب دچار مارپیچ های اضطراب می شوند. ذهن آنها به سمت “چه می شود اگر؟” فرود می آیند، و آنها در مورد همه چیزهایی که احتمالاً ممکن است اشتباه پیش بروند، نگران خواهند شد.
اگر از آن دسته افرادی هستید که نگران همه متغیرهای بالقوه هستید و به خاطر آن از بزرگ شدن می ترسید، خود را به لحظه حال برگردانید. با آنچه که در حال حاضر دارید، آنچه را که می توانید انجام دهید، و با هر اتفاقی که رخ می دهد، مقابله کنید.
و اگر همه چیز به خوبی انجام شود چه؟ به هر حال، چه تعداد از چیزهایی که در گذشته از آنها وحشت داشتید، واقعاً به همان شکلی که میترسیدید آشکار شدند؟
سعی کنید به زمانی فکر کنید که کودک بودید و در کاری که انجام میدادید کاملاً غرق بودید. وقتی کودک نوپا بودید، آیا وقت خود را صرف این میکردید که بفهمید برای انجام ورزش سهگانه به چه تمرینی نیاز دارید؟ یا کاملاً روی یادگیری نحوه راه رفتن تمرکز کرده اید؟
علاوه بر این، وقتی راه رفتن را یاد گرفتید، فکر می کنید روی قرار دادن هر پا در مقابل پای دیگر تمرکز کرده اید؟ نه. هدف شما این بود که خودتان را به شیرینی که میدیدید یا سگی که میخواهید نوازش کنید، برسانید. بدن شما از ذهن شما پیروی کرد و کارهای لازم را انجام داد تا شما را به مقصد انتخابی خود برساند.
هدف داشته باشید که به این طرز فکر بازگردید. اگر کاری وجود دارد که میخواهید انجام دهید، افکار و انرژی خود را برای رسیدن به آن هدف به کار ببرید – نه همه چیزهایی که ممکن است در این مسیر آشکار شوند. وقتی برای پیاده روی بیرون هستید به دم و بازدم فکر نمی کنید. تو فقط راه برو با هر تلاشی که انجام میدهید، همین کار را انجام دهید، و به طور کلی اضطراب بسیار کمتری را احساس خواهید کرد.
در یک یادداشت مشابه…
6. از فرآیند یادگیری لذت ببرید.
تقریباً همه ما حداقل یک نفر را میشناسیم که از انجام کاری که دوستش داشت خودداری کرده است، زیرا قبلاً نمیدانست چگونه آن را انجام دهد و نمیخواست آن را خراب کند. انگیزه ها و توضیحات پشت این رفتارها ممکن است متفاوت باشد، اما در نهایت ترس از شکست چیزی است که آنها را از شادی و موفقیت بسیار باز می دارد.
بالاخره، اگر آنها اصلاً آن را امتحان نمیکردند، مطمئناً شکست نمیخوردند، درست است؟ اما این یک راه وحشتناک برای زندگی کردن است.
یادتان می آید که کودک نوپا به سمت کوکی می رود؟ فکر می کنید چند بار زمانی که راه رفتن را یاد می گرفتید روی الاغ خود افتادید؟ به احتمال زیاد بیشتر از آن چیزی که می توانستید بشمارید، با این حال استقامت کردید. علاوه بر این، احتمالاً اصلاً زمین خوردن را به خاطر نمی آورید.
شما زمانی مجبور بودید همه چیزهایی را که اکنون می دانید یاد بگیرید، و این تقریباً برای هر مهارتی در این سیاره یکسان است. ناشناخته هایی که ما را وحشت زده می کنند، پس از مدتی که آنها را تمرین کردیم، به سرعت فراموش می شوند. ممکن است از بزرگسالی متنفر باشید، اما هر چه بیشتر تمرین کنید، بیشتر یاد بگیرید، و بیشتر به کارهایی که باید در بزرگسالی انجام دهید تسلط پیدا کنید، این احساس فروکش می کند.
آیا تا به حال در مورد تمام مهارت هایی که برای یادگیری در یک شغل جدید نیاز داشتید عصبی شده اید، اما بعد از یک یا دو ماه، همه آنها را مثل طبیعت دوم انجام دادید؟ بسیاری از زندگی به همین سادگی است. چیزی که در ابتدا دلهره آور و ترسناک به نظر می رسد، بعد از چند بار انجام دادن، در نهایت ساده ترین کار در جهان است.
کلید اینجا این است که…
7. به خود اجازه شکست دهید.
این یک بخش حیاتی از فرآیند یادگیری است و تقریباً غیرقابل اجتناب است. درست مانند کودک نوپایی که هنگام یادگیری راه رفتن با کاشته شدن روبرو می شوید، بزرگسالان نیز به طرق مختلف دچار مشکل خواهید شد.
مگر اینکه با اره برقی برای تحت تأثیر قرار دادن کسی دستکاری کنید، پس از بهم ریختگی نمیتوان آنها را اصلاح کرد. اشتباهات در کار را می توان اصلاح کرد. قطعات شکسته قابل تعمیر و یا تعویض هستند. گام های اشتباه در روابط را می توان با ارتباطات برطرف کرد.
هنگامی که تشخیص دادید و پذیرفتید که قرار است کارتان را خراب کنید، نگرانی کمتری در مورد آن احساس خواهید کرد. مثل این است که بدانی چون بیرون باران می بارد خیس می شوی. به جای دوری از هر قطره باران، فقط اجازه می دهید باران ببارد و وقتی به خانه می رسید لباس های خشک بپوشید.
به محض اینکه دیگر در مقابل موقعیتی آماده نمیشوید، دیگر مشکل بزرگی نیست. این یک مورد “آره، این بد خواهد بود، اما برای همیشه ادامه نخواهد داشت.” قبلاً چیزهای ناراحت کننده یا چالش برانگیزی را پشت سر گذاشته اید، درست است؟ آیا هنوز از آنها عبور می کنید؟ احتمالا نه.
در واقع، ممکن است دیگر اصلاً به آن چیزها فکر نکنید. ممکن است زمانی که برای رویارویی با آنها آماده میشوید شما را وحشت زده کرده باشند، اما اکنون به ذهنشان نمیرسد مگر اینکه شخص دیگری فعالانه از آنها نام ببرد یا یادگاریهای عجیبی پیدا کنید که آنها را به شما یادآوری میکند.
شکست در شرایط شما یک هدیه است زیرا به شما یادآوری میکند که آنچه در ذهن خود تصور میکنید هنگام مبارزه با اضطراب بزرگسالی همیشه بدتر از بدترین سناریو در واقعیت است.
8. دلهره آورترین موقعیت ها تقریباً همیشه کمتر از آنچه فکر می کنید غیرقابل حل هستند.
آیا تا به حال از انجام کاری اجتناب کرده اید، زیرا می دانستید که این یک حشره بزرگ است؟ شاید این کار کاغذی بود که از حضور در آن عصبی بودید یا یک پروژه نظافتی که آنقدر شدید بود که تا حد فلج غرق شدید. در هر صورت، فقط دو گزینه در مورد موقعیت هایی مانند این وجود دارد:
- آن را نادیده بگیرید و بگذارید بسازد تا زمانی که برخورد با آن ظالمانه شود
- با آن روبرو شوید و آن را تمام کنید
من در اینجا مثالی برای شما می زنم. برای چند سال، ما در انباری در زیرزمین چیزهای زیادی انباشته بودیم، و این یک کابوس بود. ما حتی از رفتن به آن اتاق خودداری میکردیم، زیرا آگاهی از اینکه چقدر کار باید برای پاک کردن آن انجام شود بسیار طاقتفرسا بود. در نتیجه، جعبهها، تلویزیونهای قدیمی، و تکههای مختلف زبالهها در آنجا نشستند.
ما از رسیدگی به این موضوع اجتناب میکنیم، زیرا همیشه کاری «مهمتر» یا سرگرمکننده برای انجام دادن وجود داشت.
در نهایت، ما موافقت کردیم که اگر اقدامی انجام ندهیم، آن اتاق برای همیشه غیرقابل استفاده می ماند. بنابراین چند روزی را در نظر گرفتیم تا بالاخره به این موضوع رسیدگی کنیم. لباسهای کهنه و دستکشهای لاستیکی را تدارک دیدیم، آهنگهای فوقالعادهای به تن کردیم و از این واقعیت صرف نظر کردیم که حدود سه روز را برای پاک کردن این آشفتگی «هدر میدهیم».
آیا می دانید چقدر طول کشید تا آن را کاملاً پاک کنیم؟ چند ساعت.
آنچه که تصور میکردیم کار بزرگی است که روزهای زندگیمان را میخورد و در کمتر از زمانی که برای تماشای بازگشت پادشاه صرف میکردیم به پایان رسید و تمام شد. بهترین از همه این است که وقتی آن فضا را پاک کردیم، تعدادی گنجینه مطلق را کشف کردیم. عکسهای کودکیای بود که فراموش کرده بودیم، پیچگوشتی مورد علاقهای که بهعنوان گمشده آن را رها کرده بودیم، و غیره.
بهتر از همه، آرامش و حس موفقیتی که پس از پاکسازی آن احساس کردیم غیرقابل توصیف بود. این کار بزرگی بود که از لیست کارهای ما خارج شد و اگر فاجعه ای طبیعی رخ ندهد، بعید است که دوباره مجبور به انجام آن شویم. حتی بهتر از آن، اکنون فضای بیشتری در خانه برای کار داشتیم!
بدانید که این نوع تجربه در طول زندگی رایج است و مقابله با آن تقریباً همیشه بهترین اقدام است. با ترس ها و اضطراب های خود روبرو شوید و متوجه خواهید شد که آنها معمولاً به آسانی به اندازه کارهای قبلی تغییر می کنند.
9. روی کشف قدرت درونی خود کار کنید و بدانید که این را دارید.
یکی از دلایلی که چرا بسیاری از مردم در مورد بزرگسالی اضطراب دارند این است که افراد دیگر سعی کرده اند قدرت شخصی خود را از آنها بگیرند.
این اغلب زمانی اتفاق میافتد که شخصی والدین ناامن یا کنترلکنندهای داشته باشد. این افراد به جای اینکه مهارتهای حیاتی زندگی به آنها آموزش داده شود و تشویق شوند تا خودشان به مشکلات رسیدگی کنند، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و یا بیش از حد مورد حمایت قرار میگیرند یا از مستقل شدن بیشتر جلوگیری میکنند.
این به این دلیل است که والدین، فرزندان خود را دلیل وجودی خود قرار داده اند، و اگر کودکان احساس قوی از خود داشته باشند، والدین دیگر نمی دانند با خود چه کنند.
راه غلبه بر این امر این است که به ستون خود تبدیل شوید. یاد بگیرید که چگونه مرزها را تعیین کنید و به خوبی از آنها دفاع کنید. بهترین مدافع خود شوید و زمان و تلاش خود را صرف کار بر روی مهارت ها و نقاط قوتی کنید که می دانید دارید.
مسیرهای تحصیلی و شغلی را دنبال کنید که برای شما مهم است نه دیگران. سرگرمیها و مهارتهایی را توسعه دهید که شما را خوشحال میکند، به جای اینکه به خواستهها یا پیشنهادهای دیگران توجه کنید.
مهمتر از همه، بدانید که آن را متوجه خواهید شد. اگر دیگران میخواهند ترس را در شما ایجاد کنند تا به آنها وابسته بمانید، اجازه ندهید که ترسآفرینی آنها شما را باز دارد. مهم نیست چه اتفاقی می افتد، شما از آن عبور خواهید کرد. مردم صدها هزار سال است که در این سیاره در حال سرگردانی بوده اند و به خوبی این کار را انجام داده اند. شما هم همینطور.
10. از درخواست راهنمایی نترسید.
آیا افراد مسن تر یا با تجربه تری در زندگی شما وجود دارند که بتوانید برای آموزش یا راهنمایی به آنها مراجعه کنید؟ اگر چنین است، دریغ نکنید که وقتی احساس میکنید به آن نیاز دارید، برای مشاوره با آنها تماس بگیرید. به هر حال، اینها افرادی هستند که تجربه زیادی در زندگی دارند. آنها چیزهای زیادی را پشت سر گذاشتهاند و مهارتهای زندگی زیادی را به دست آوردهاند.
این فقط می تواند برای شما مفید باشد که از تجربیات آنها بیاموزید، تا زمانی که آنها در آینده به دلیل آن با شما بد رفتار نکنند.
بعضی از بزرگان دوست دارند بر افراد جوان تر مسلط شوند و آنها را به دلیل نیاز به کمک مسخره کنند. اگر افراد مسنتری که میشناسید به این ترتیب تمایل دارند، پس احتمالاً بهتر است خودتان درگیر شوید، با تماشای آموزشهای آنلاین به مسائل پی ببرید، یا از دوستانی بپرسید که میتوانند به شما آموزش دهند.
به این ترتیب، اگر به اندازه کافی خوش شانس هستید که والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ هایی دارید که مهارت های مفیدی دارند و مشتاق هستند دانش خود را به نسل بعدی منتقل کنند، اجازه دهید این کار را انجام دهند. هرگز نمی دانید مهارت هایی که به شما می آموزند چه زمانی ممکن است مفید واقع شوند. اگر از پدربزرگم نمیخواستم خرد کردن چوب را به من بیاموزد، و مهارتهای آشپزی همسرم در کنار مادربزرگش تقویت میشد، نمیدانستم چگونه با تبر رفتار کنم.
اگر چنین اعضای خانواده ندارید، ببینید آیا میتوانید با دیگران در جامعه خود ارتباط برقرار کنید. معمولاً فرصت های یادگیری در مراکز اجتماعی یا حتی گروه های ملاقات وجود دارد که می توانید به آنها ملحق شوید. در مکانهایی مانند این، شما این شانس را دارید که از دانشی که دیگران به دست آوردهاند استفاده کنید و در عوض به آنها وقت و دوستی بدهید.
علاوه بر این، حتی اگر روشهای خاصی کمی قدیمی به نظر میرسند، میتوانید آنها را برای نیازهای مدرن تطبیق دهید یا در صورت لزوم آنها را همانطور که هست استفاده کنید. به عنوان مثال، ممکن است پیشرفته ترین اجاق گاز دنیا را در آشپزخانه خود داشته باشید، اما اگر یکی از بزرگترها به شما یاد دهد که چگونه یک اجاق گاز کمپ در فضای باز درست کنید، در صورت قطعی برق، همچنان می توانید آشپزی کنید.
بله، شما یک بزرگسال قوی و مستقل هستید، اما این بدان معنا نیست که در دنیا تنها هستید. اگر به روی آنها باز باشید، همیشه منابع در دسترس شما هستند.
11. با فکر مرگ صلح کن.
این به معنای سقوط نیست، و نباید باعث شود از چیزی بترسید. دور از آن. در واقع، ما امیدواریم که در اینجا الهام بخش اثر مخالف باشیم.
بسیاری از مردم کاملاً از ایده مرگ وحشت دارند. در نتیجه، آنها یا بی پروا زندگی می کنند که گویی می خواهند در زمان مرگ و میر خود را انگشت بگذارند یا به سنی می چسبند که در آن از شبح تیره مرگی که در جاده های پیش رویشان است، احساس امنیت می کنند.
وقتی با این واقعیت که همه ما تاریخ انقضا داریم صلح می کنید، این یک تجربه فوق العاده رایگان است. لازم نیست نگران اجتناب از آن باشید، زیرا اجتناب ناپذیر است، بنابراین وزن زیادی از روی شانه های شما وارد می شود.
علاوه بر این، درک این موضوع که شما کارت سفیدی دارید که می توانید زندگی خود را به بهترین شکل زندگی کنید، کاملاً آزاد است، زیرا همه چیز یک روز به پایان می رسد.
بسیاری از مردم می گویند، “اگر می دانستم دارم می میرم، X کاری را انجام می دادم که همیشه می خواستم انجام دهم.” آنها به دلیل قضاوت دیگران یا ترس از شکست احتمالی، از انجام کارهایی که برایشان معتبر و مهم است، خودداری می کنند. تنها چیزی که به آنها اجازه میدهد تا آنچه را که میخواهند انجام دهند این است که بدانند همه چیز به زودی تمام میشود و فقط فرصت کوچکی برای انجام آن کار دارند.
کار را انجام دهید. هیچ یک از ما نمی دانیم چقدر زمان برای ما باقی مانده است، اما پذیرفتن آن در سطحی عمیق به ما این امکان را می دهد که بدون ترس زندگی کنیم. هیچ چیز برای ترسیدن وجود ندارد، به جز یک زندگی زندگی نشده.
به خاطر سپردن عبارت “memento mori” (مرگ را به خاطر بسپار) به معنای ترسناک نیست، بلکه یادآوری است برای حضور و لذت بردن از هر لحظه، زیرا ممکن است هرگز لحظه ای دیگر نداشته باشیم.
به جای اینکه زندگی را به عنوان “بزرگ شدن” تصور کنید، آن را به عنوان “در حال رشد” ببینید. شما اینجا هستید تا چیزهای شگفت انگیزی را تجربه کنید و لذت ببرید. به دلیل ترس از ناشناخته یا شکست، خود را از آن دور نکنید. چیزی برای ترس وجود ندارد.
هنوز نمیدانید چگونه ترس از بزرگشدن را متوقف کنید؟ صحبت کردن با کسی واقعاً میتواند به شما کمک کند تا با هر چیزی که زندگی به سرتان میآورد کنار بیایید. این یک راه عالی برای از بین بردن افکار و نگرانیهایتان است تا بتوانید با آنها کار کنید.
به جای یک دوست یا یکی از اعضای خانواده، با یک درمانگر صحبت کنید. چرا؟ زیرا آنها برای کمک به افراد در موقعیت هایی مانند شما آموزش دیده اند. آنها میتوانند به شما کمک کنند تا افکارتان را به چالش بکشید و توصیههای مناسبتری ارائه میدهند تا احساس راحتی بیشتری در بزرگسالی داشته باشید.
BetterHelp.com وب سایتی است که در آن شما می تواند از طریق تلفن، ویدیو یا پیام فوری با یک درمانگر ارتباط برقرار کند.
در حالی که ممکن است سعی کنید خودتان این مشکل را حل کنید، ممکن است مشکلی بزرگتر از آن باشد که خودیاری بتواند به آن رسیدگی کند. و اگر بر سلامت روانی، روابط، یا به طور کلی زندگی شما تأثیر می گذارد، موضوع مهمی است که باید حل شود.
بسیاری از مردم سعی میکنند از پس مشکلات برآیند و تمام تلاش خود را برای غلبه بر مسائلی انجام دهند که هرگز واقعاً با آنها دست و پنجه نرم نمیکنند. اگر در شرایط شما اصلا امکان پذیر است، درمان 100٪ بهترین راه پیش رو است.
اگر میخواهید اینجا را کلیک کنید مایلم درباره سرویس BetterHelp.com ارائه شده و روند شروع آن اطلاعات بیشتری کسب کنم.
شما قبلاً با جستجو و خواندن این مقاله اولین قدم را برداشته اید. بدترین کاری که در حال حاضر می توانید انجام دهید هیچ کاری نیست. بهترین کار این است که با یک درمانگر صحبت کنید. بهترین کار بعدی این است که همه چیزهایی را که در این مقاله آموخته اید توسط خودتان پیاده سازی کنید. انتخاب با شماست.