داستان واقعی

خلاصه کتاب داستان استیو جابز

خلاصه کتاب داستان استیو جابز

13 دقیقه خواندن ⌚ 

MicroSummary: نوشته شده به درخواست آقای Apple Inc خود، بیوگرافی همنام استیو جابز توسط والتر آیزاکسون بر اساس صدها مصاحبه و دسترسی بی سابقه به زندگی استیو جابز است. این خاطرات مجاز که در فیلم پرفروش دنی بویل 2015 اقتباس شده است، مسیر جابز را از یک فرزند خوانده به یک نابغه خلاق عالی دنبال می‌کند.

استیو جابز یک نام نیست. این تقریباً یک اسم به عنوان “سیب” است. یا “کامپیوتر”. یا «کارتون”. یا هر اسمی که ممکن است به آن فکر کنید. هزار بار آن را شنیده‌اید و فکر می‌کنید بدون یک درس مقدماتی معنای واقعی آن را می‌دانید. و مانند هر اسم محترمی، او کنجکاوی را برمی انگیزد: ریشه های او چیست؟ چه زمانی او موضوع بود یا چه زمانی او فقط مکمل مستقیم بود؟


بیوگرافی/ استیو جابز

“هیچ خط مستقیمی برای رویا یا رویای کسی وجود ندارد.” @WalterIsaacson برای توییت کلیک کنید

درک و برقراری ارتباط با زندگی استیو جابز یک چالش است. تهیه خلاصه استیو جابز آسانتر نبود. استیو آنقدر نابغه بود که زندگی نامه نویسی را انتخاب کرد.

پس از تشخیص سرطان که در نهایت منجر به مرگ او شد، والتر ایزاکسون زندگی نامه نویس انتخاب شد.

“خلاصه استیو جابز”

او قبلاً زندگی نامه آلبرت انیشتین و بنجامین فرانکلین را در کارنامه خود داشت و برای انجام این ماموریت، بیش از 40 بار به مدت 2 سال با استیو و همچنین با بیش از 100 دوست، اقوام، رقبا مصاحبه کرد. و همکاران.

بیوگرافی جابز مجموعه‌ای از داستان‌های خارق‌العاده است، از فراز و نشیب‌های شغلی او، اشتیاق و کمال‌گرایی او و انقلاب شش صنعت بزرگ: محاسبات شخصی، سینمای انیمیشن، موسیقی، کتاب‌های الکترونیکی، تلفن‌های همراه و تبلت‌ها. .

جابز یک نابغه مبتکر بود که می دانست قرن بیست و یکم مبتنی بر اتصال فناوری و خلاقیت است. استیو با کتاب همکاری کرد، اما به هیچ وجه دخالت نکرد. در واقع، او حتی قبل از انتشار کتاب را نخوانده و همه مصاحبه شوندگان را به صمیمیت و شفافیت تشویق می کند.

داستان او که به طور خلاصه در این خلاصه آمده است، داستانی خارق العاده از نوآوری، شخصیت، رهبری است، و مقادیر.

Steve Jobs Summary

ذن، منتقد و بدرفتار

کسانی که استیو جابز را در کودکی می‌شناختند، تصور نمی‌کردند که او با تأسیس و رهبری با ارزش‌ترین شرکت جهان به اوج دنیای تجارت برسد.

متولد فوریه 1955، پسر یک پدر مسلمان به نام عبدالفتاح و یک مادر کاتولیک به نام جوآن، او به دلیل اینکه پدرش مذهب کاتولیک مادرش را نداشت، اهدا شد.

او توسط پل، مهندسي که به عنوان مکانيک کار مي کرد و کلارا جابز به فرزندي قبول شد. استیو که در سیلیکون ولی، محیطی غنی برای آزمایش‌های فناوری زندگی می‌کرد، توسط پدر خوانده‌اش با دنیای مهندسی و طراحی آشنا شد.

علیرغم استقبال والدینش، او در طول زندگی خود با احساس رها شدن مبارزه کرد. پسر استیو بسیار زودرس، گستاخ و باهوش بود. دلیل جسارت او این است که وقتی 13 ساله بود، با بیل هیولت، رئیس هیولت پاکارد تماس گرفت تا قطعات الکترونیکی را برای یک پروژه مدرسه سفارش دهد.

او با کار با پدرش آموخت که به کار خود افتخار کند و دقیق باشد.

او از کودکی خواستار کمال خود و اطرافیانش بود. در دوران نوجوانی، جابز به دنیای کامپیوتر و فرهنگ هیپی علاقه مند شد که در آن زمان به دره سرازیر شد. زمان.

استیو داروهایی مانند ال‌اس‌دی و سایر روان‌گردان‌ها را آزمایش کرد و بعداً برخی از خلاقیت‌های خودرا نسبت داد. > به این داروها. برای استیو، تجربیاتش با LSD به او کمک کرد تا بفهمد چه چیزی در زندگی مهم است و دیدگاه‌های دیگری را در مورد جهان ببیند.

استیو علاوه بر علاقه‌اش به آگاهی تغییریافته، به معنویت نیز علاقه داشت. او با پای برهنه راه می رفت و به ندرت حمام می کرد و علاقه فزاینده خود به فلسفه های معنوی را دنبال کرد و هفت ماه را در هند گذراند و در آنجا بیشتر درباره شهود و درون نگری آموخت.

در ابتدا، او از امکانات محاسباتی استقبال کرد، خیلی بیشتر به خاطر پتانسیل‌هایش برای بالا بردن آگاهی انسان تا برنامه‌های تجاری یا تجاری‌اش. اما تأثیرات ذن نتوانست رفتار انتقادی و متکبرانه او را کاهش دهد.

یک روز اپل

استیو وزنیاک یک نرد الکترونیکی ترسو بود که سلیقه کلاسیک باب دیلن را با استیو شریک بود. آنها دستگاهی به نام «جعبه آبی» اختراع کردند که مچ دست یک خط تلفن را تقلید می کرد و به مردم اجازه می داد سیستم تلفن را هک کنند و تماس رایگان برقرار کنند.

وزنیاک از نظر فنی نسبت به جابز برتری داشت، اما جابز اراده و روحیه لازم برای بازاریابی محصولات را داشت. Woz اختراع کرد و جابز فروخت.

پس از بازدید از یک مزرعه، جابز تصور کرد که “اپل” نامی ملایم و ساده است. رایانه اپل با تنها 1300 دلار در سال 1976 تأسیس شد. در گاراژ جابز، او و ووز با هم کار کردند و اپل، اولین کامپیوتر شخصی و نسخه دوم خود، Apple II را ساختند.

Apple I شامل یک کیس با صفحه کلید داخلی است که به تلویزیون وصل می شود و نرم افزاری که به مصرف کننده نهایی اجازه می دهد با رایانه کار کند. با این کار، آنها توانستند محاسبات را از دنیای نردها بگیرند تا در خانه مردم بگذارند.

وزنیاک تخته‌های مدار را توسعه داد زیرا جابز قدرت محاسباتی را به بسته‌بندی دوستانه‌ای مرتبط کرد که نشان‌دهنده وسواس او در کمال بود. تنها در عرض 30 روز که به بازار عرضه شد، اپل I در حال حاضر سودآور شده بود. برای Apple II، این پروژه جسورانه تر و کمال گراتر بود.

اما استیو با کارمندانش بی ادب و بی ادب بود. به نظر می‌رسید که او به احساسات آنها اهمیت نمی‌دهد و فقط روی جزئیات خود محصول تمرکز کرده است.

مایک اسکات با توجه به عدم تعادل و بی ثباتی های عاطفی او به عنوان رئیس Apple Computer منصوب شد و در نهایت بین کارمندان و جابز درگیری هایی به وجود آمد که باید با میانجیگری اسکات انجام می شد.

وسواس استیو آنقدر زیاد بود که او بیش از 2000 رنگ بژ را برای جعبه Apple II رد کرد و اسکات مجبور شد در پایان تصمیم بگیرد. استیو همچنین اصرار داشت که یک سال ضمانت مصرف‌کننده را زمانی که استاندارد صنعت 90 روز بود ارائه دهد.

وقتی همکارانش با او روبرو می‌شدند، جابز جیغ می‌کشید، صحبت می‌کرد و گاهی اوقات حتی گریه می‌کرد، اما او همیشه به آنچه می‌خواست می‌رسید. نزدیک ترین همکارانش یاد گرفتند که چگونه با او رفتار کنند، اما او استاد دستکاری بود و همیشه سعی می کرد هر کاری را که می خواهد انجام دهد.

اما شرکت آنقدر خوب کار می کرد که در نهایت این وضعیت در داخل قابل تحمل شد.

Apple II 6 میلیون نسخه فروخته است و یکی از سنگ بنای محاسبات شخصی محسوب می شود. برای استیو، این کافی نبود. او می‌خواست رایانه‌ای بسازد که اثری در جهان باقی بگذارد.

بنابراین جابز شروع به کار بر روی مکینتاش، جانشین Apple II کرد که او را به ستاره شدن سوق داد.

انگیزه برای اقدامات بیشتر، جابز را بر آن داشت تا یک تیم مرتد از “دزدان دریایی” را در داخل شرکت جمع کند تا در داخل با تیم اپل که کامپیوتر لیزا را می ساختند (نام دختر نامشروعی که جابز ابتدا تمایلی به تصدیقش نداشت، اما بعداً نامش را برگرفت. خوش آمدید).

مکینتاش خلق منحصر به فردی از جابز نبود، در واقع، برخی ایده ها “بناسب” بودند ( دزدیده شده است؟) از دیگران، اما این پروژه به ماشینی حیات بخشید که به اندازه کافی قدرتمند بود که گرافیک های پیچیده را نمایش دهد و توسط ماوس کنترل شود.

مکینتاش به ویژه به دلیل کمپین تلویزیونی تبلیغاتی به نام “1984” به کارگردانی کارگردان مشهور هالیوود، ریدلی اسکات، موفقیتی مطلق داشت. تبلیغات آنقدر موفقیت آمیز بود که فروش به شدت افزایش یافت و همه با استیو جابز آشنا شدند.

او در همه مجلات بزرگ مصاحبه می‌کرد و روزنامه‌نگاران را طوری دستکاری می‌کرد که انگار به آنها یک امتیاز انحصاری می‌داد. مکینتاش استیو را ثروتمند و مشهور کرد، اما شخصیت او شرکت را از بین می‌برد.

رفتار ظالمانه و کمال گرایانه او باعث می شد کارمندان احساس افسون و افسردگی کنند. این رفتار باعث اخراج او از اپل توسط هیئت مدیره آن در سال 1985 شد.

بعدی چیست؟

جابز پس از بهبودی پس از استعفا از شرکت خود، متوجه شد که اکنون می تواند کارها را به روش خودش انجام دهد. اولین پروژه او یک کامپیوتر برای بازار آموزشی به نام NeXT بود. با Next، او اشتیاق خود به طراحی را از سر گرفت.

او بیش از 100000 دلار فقط برای لوگوی شرکت سرمایه‌گذاری کرد و می‌خواست رایانه به شکل یک مکعب کامل باشد، اما این باعث شد هزینه‌های ساخت بیش از حد گران شود.

NeXT تقریباً خراب شد، عرضه آن سال‌ها به تعویق افتاد و در پایان، محصول برای مصرف‌کننده بسیار گران بود. هزینه بالای آن و در دسترس نبودن نرم افزار باعث شکست پروژه شد.

در همان زمان، جابز کنترل شرکتی به نام پیکسار را خریداری کرد. به عنوان رئیس هیئت مدیره، او استراتژی ای را ایجاد کرد که فناوری و هنر را با هم ترکیب می کرد. در سال 1988، جابز ده‌ها میلیون دلار در Next از دست داده بود و 50 میلیون دلار در Pixar سرمایه‌گذاری کرده بود.

پیکسار فیلمی به نام «اسباب‌بازی حلبی» منتشر کرد که برنده جایزه بهترین انیمیشن شد و این باعث شد جابز تمرکز خود را به سمت تجارت فیلم‌های انیمیشن معطوف کند. سرانجام، پیکسار با دیزنی شریک شد و اولین فیلم خود را با نام Toy Story منتشر کرد که به سودآورترین فیلم سال 1996 تبدیل شد.

Pixar یک IPO ایجاد کرد و ارزش سهام استیو به 1.2 میلیارد دلار رسید.

استیو در خانواده

جابز علاوه بر کسب‌وکار جدیدش، سعی کرد زندگی شخصی‌اش را آشتی دهد و با خانواده بیولوژیکی‌اش ارتباط برقرار کند.

در سال 1986 پس از مرگ مادر خوانده اش، او با مادر بیولوژیکی خود آشنا شد. او از اینکه فهمید خواهری هنرمند و خوش اخلاق دارد تعجب کرد و با هم صمیمی شدند.

در همان زمان، او با همسر آینده خود، لورن پاول، که در سال 1991 با او ازدواج کرد، ملاقات کرد. این زوج صاحب دو فرزند به نام های ارین و ایو شدند. با تشویق لورن، جابز زمان بیشتری را با دخترش لیزا که به اندازه جابز خلق و خوی بود، سپری کرد.

در برخی موارد، آنها ماه ها بدون صحبت می مانند. جابز چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی حرفه‌ای‌اش بسیار پرشور یا بسیار دور بود.

Steve Jobs PDFیک اپل جدید

بعد از رفتن جابز، اپل رو به افول گذاشت. در سال 1996 گیل آملیو مدیرعامل اجرایی شد، و او می‌خواست ایده‌های جدیدی را برای بازسازی شرکت ارائه دهد. . در سال 1997، نکست را خرید و جابز را مشاور اپل کرد. پس از بازگشت به اپل، استیو تا جایی که می توانست کنترل را به دست گرفت. او کارمندان NeXT مورد علاقه خود را در بالاترین موقعیت های اپل قرار داد.

شرکت خوب کار نمی کرد و هیئت مدیره تصمیم گرفت به جابز فرصت جدیدی به عنوان مدیرعامل بدهد. اما جابز دعوت را رد کرد.

او ترجیح داد موقعیت مشاور خود را حفظ کند تا نفوذ بیشتری در شرکت به دست آورد. او موفق شد با مایکروسافت همکاری کند برای توسعه Office برای مک و در نتیجه به نبرد بین شرکت ها پایان داد.

قیمت سهام اپل بالا رفت و پس از مدتی بالاخره دعوت به سمت مدیرعاملی این شرکت را دوباره پذیرفت. با تصاحب مسئولیت، تمرکز او منحصر به فرد شد. تمرکز شرکت بر تولید محصولات کمتر. و بنابراین او برای نجات اپل تلاش کرد. شعار دولت او “تمرکز” بود.

او کل خطوط تولید را رد کرد، کارمندان نامربوط را اخراج کرد و کل انبارها را کاهش داد. جابز خود را از یک شورشی شرکتی آزاده به یک مدیر اجرایی متعهد، مشارکتی و در عین حال فرار تبدیل کرده بود.

او به “همکاری عمیق” بین بخش ها و درگیر کردن و پرورش “بازیکنان”، استعدادهای سطح بالا اعتقاد داشت.

بنابراین، یک تعامل بالقوه بازاریابی باید توسط طراحان و مهندسان نرم افزار تعقیب می شد. “مهندسی همزمان” به این معنی است که محصولات در حال توسعه به‌جای بررسی‌های متوالی در هر حوزه، از طریق بررسی‌های همزمان تولید، طراحی، بازاریابی و توزیع انجام می‌شوند.

این اطمینان حاصل کرد که همه در توسعه و ایجاد محصولات جدید سهم دارند. جابز تیم کوک را برای اجرای عملیات استخدام کرد و آن دو به هم متصل شدند و به سرعت با هم دوست شدند. کوک در نهایت به جابز کمک می کند تا اپل را رهبری کند.

این استراتژی جواب داد: اپل، که 90 روز از ورشکستگی گذشته بود، یک سال بعد ضرر 1 میلیارد دلاری را در سال 1997 به سود 309 میلیون دلاری تبدیل کرد.

حوزه تحریف واقعیت

جابز توانایی عجیبی در متقاعد کردن افراد برای پیروی از دیدگاه و ایده‌های او داشت . او چیزی را مطالبه می کرد که دیگران آن را غیرممکن می دانستند. بنابراین، با نگاهی اجمالی به غیرممکن ها، چیزها را به وقوع پیوست و واقعیت را تغییر داد.

او به شدت روی چیزهایی که به او علاقه داشت تمرکز می کرد که گاهی اوقات همه چیز را نادیده می گرفت، از جمله همسرش، لورین، فرزندانشان – رید، ارین و ایو، لیزا – و خانواده و دوستانشان. استیو ظالم بود و به شدت نسبت به دیگران و کارش انتقاد داشت، اما با این وجود، او دستیاران وفادار و تقریباً متعصب پرورش داد. .

او هرگز به دارایی‌های مادی نمی‌چسبید و در خانه‌های بدون مبلمان زندگی می‌کرد، اما اشتیاق او به محصولات، اپل را به یک غول تبدیل کرد.

جابز معتقد بود که قوانین در مورد او اعمال نمی شود. مردی که از گذاشتن پلاک در ماشین‌هایش امتناع می‌کرد و در مکان‌هایی پارک می‌کرد که مخصوص افراد معلول بود، محصولاتی را اختراع کرد که مصرف‌کنندگان حتی نمی‌دانستند آنها می‌خواهند اما خیلی زود عاشق آن‌ها شدند.

طراحی در تمام جنبه ها

استیو جابز اهمیت کیفیت طراحی را با پدرش آموخت که به او یاد داد چگونه قسمت‌های مخفی کابینت را زیبا کند به همان اندازه که ایجاد یک جلوی زیبا اهمیت داشت. جابز از زمان هجوم خود به فلسفه های شرقی متوجه شد که طراحی محصول در هسته آن قرار دارد.

او با طراحي به نام جوني آيو آشنا شد که دست راست او و شماره 2 اپل شد.

آقای جابز این مفاهیم را به حدی ارتقا داد که معتقد بود ارائه محصولات اپل می تواند به اندازه خود محصولات معنایی را منتقل کند. حتی بسته بندی نیز بسیار مهم بود. جابز آنقدر درگیر جزئیات طراحی شد که نام او در چندین پتنت محصولات اپل دیده می شود.

جابز توجه عموم را به خود جلب کرد زمانی که اپل iMac را در سال 1998 معرفی کرد. به سرعت کامپیوتر همراه با Jony توسعه یافت. من به کامپیوتری تبدیل شدم که سریعترین فروش را در تاریخ داشت.

کامپیوتر گرد و با ظاهری سرگرم کننده با پوششی نیمه شفاف عرضه شد و در پنج رنگ موجود بود. جابز فضای داخلی را به همان اندازه بیرونی جذاب کرد.

وقتی اپل دامنه رنگ‌ها را افزایش داد، بیل گیتس مایکروسافت رایانه شخصی خود را به رنگ قرمز رنگ کرد و به تمسخر گرفت که iMac یک مد خواهد بود.

جابز علاوه بر وسواس طراحی، می‌خواست کل زنجیره توزیع را کنترل کند. از این رو ایده حضور فیزیکی خود، فروشگاه اپل، به وجود آمد. اولین فروشگاه اپل در سال 2001 عرضه شد و موفقیت بزرگی بود.

امروزه، فروشگاه‌های اپل هنوز نتیجه تقریباً نیاز وسواسی به کنترل شغل‌ها هستند. رایانه ها متفاوت بودند، اما خرده فروشان عموماً بر توضیح تفاوت ها به خریداران تمرکز نمی کردند. جابز می‌خواست تجربه مصرف‌کننده را مدیریت کند، همانطور که بر سایر جنبه‌های طراحی و تولید رایانه تأثیر گذاشته بود.

بنابراین، او تصمیم گرفت که نقاط فروش را با همان سلیقه ای که برای هر چیز دیگری آورده بود طراحی کند. اصرار بر جاهای گران و پر رفت و آمد داشت. او طرح پله های تیتانیومی و شیشه ای فروشگاه ها را به ثبت رساند. او چیزی بیش از یک فروشگاه می خواست.

او تجربه مشتری را می‌خواست که با روح محصولات اپل مرتبط باشد.

بیشتر از رایانه

جابز “100 کارمند برتر” را (کسانی را که انتخاب می کرد تا “قایق نجات را سوار کند و به شرکت بعدی خود ببرد”) را در یک خلوت سالانه برای بحث در مورد آینده اپل برد. در سال 2000، تحول شرکت آغاز شد.

کامپیوتر شخصی به یک مکعب دیجیتال تبدیل شد که می‌توانست سبک زندگی دیجیتالی مصرف‌کننده را مدیریت کند، از ارتباطات نوشتاری گرفته تا دوربین‌ها، پخش‌کننده‌های موسیقی، و ضبط ویدئو.

اپل کلمه “رایانه ها” را از نام شرکت خود حذف کرد تا پتانسیل اینترنت برای اتصال و ادغام این جنبه های مختلف را بررسی کند. برای مثال، آیتونز از این تصور جابز نشأت گرفت که بارگیری موسیقی از طریق اینترنت صنعت موسیقی را تغییر می‌دهد: فروشگاه iTunes در شش روز اول یک میلیون آهنگ فروخت.

آی‌پاد از نیاز به پخش‌کننده موسیقی بهتر و در میان نوآوری‌های آن، چرخ اسکرول ناشی می‌شود. گنجانده شده است. موفقیت آی‌پاد که بر اساس فروش آی‌مک ساخته شده بود، برند را تثبیت کرد. در ژانویه 2007، آی پاد نیمی از درآمد اپل را به خود اختصاص داد.

با این وجود، جابز به دنبال نسخه بزرگ بعدی بود. او با شناسایی تلفن همراه به عنوان موج بعدی، رد جدیدی بر جهان هستی گذاشت و آیفون را با ترکیبی از iPod، تلفن و دسترسی به اینترنت رونمایی کرد. این به تنهایی بیش از 50 درصد از کل سود جهانی تلفن همراه در سال 2010 را به خود اختصاص داده است.

ایده تبلت قبل از آیفون بود، اما در سال 2010 آزمایشات با آیفون راه را برای آیتم انقلابی بعدی هموار کرد: iPad. در مورد iPad، اپل در ماه اول 1 میلیون دستگاه فروخت و تنها در 9 ماه به 15 میلیون دستگاه رسید.

مبارزه با سرطان

جابز معتقد بود که سرطان او، که در سال 2003 تشخیص داده شد، از لحظات استرس زا ناشی شده است زمانی که او اپل و پیکسار را در اواخر دهه 1990 رهبری کرد، تجربه کرد. درمان سنگ کلیه منجر به معاینه ای شد که سرطان او را کشف کرد.

با این وجود، پیش آگهی خوب بود. تومور قابل درمان و کند رشد بود. با این حال، جابز توصیه های پزشکی برای جراحی را رد کرد. او با متخصصان تغذیه، طب سوزنی مشورت کرد، رژیم های گیاهخواری را دنبال کرد، تحت پاکسازی روده بزرگ قرار گرفت و افکار منفی را از افکار خود بیرون کرد.

در سال 2005، او در سخنرانی فارغ التحصیلی خود در دانشگاه استنفورد به مرگ خود اشاره کرد. جابز به کارآموزان گفت: «به یاد داشته باشید که به زودی خواهم مرد -making-summary/”>انتخاب های عالی در زندگی انجام دهید … دلیلی وجود ندارد که از قلب خود پیروی نکنید.”

“نقل قول های استیو جابز”

گاهی اوقات که شما نوآوری می کنید بهتر است به سرعت آنها را بپذیرید و به بهبود سایر نوآوری های خود ادامه دهید. برای توییت کلیک کنید
وقتی نجار هستید که یک صندوقچه زیبا می‌سازید، از یک تکه تخته سه لا در پشت استفاده نمی‌کنید. حتی اگر رو به دیوار باشد و کسی آن را نبیند. شما می دانید که آنجاست، بنابراین از یک قطعه زیبا از… برای توییت کلیک کنید
خلاقیت فقط اتصال چیزهاست. وقتی از افراد خلاق می‌پرسید که چگونه کاری را انجام داده‌اند، کمی احساس گناه می‌کنند زیرا واقعاً آن را انجام نداده‌اند، فقط چیزی را دیده‌اند. بعد از مدتی برایشان واضح به نظر می رسید. برای توییت کلیک کنید

داروی جایگزین، موثر در تسکین دردهای مربوط به فیبرومیالژیایادداشت های پایانی

استیو جابز صنایع را متحول کرده است، اشکال جدیدی از ارتباطات را اختراع کرده است، دنیا را در دسترس شما قرار داده و آن را سرگرم کننده، هوشمند و جالب کرده است. اعتقاد او به اینکه محصول همه چیز است، فلسفه اپل و تمرکز آن بر نحوه درک و استفاده مصرف‌کننده از آن محصولات را هدایت می‌کند.

جابز، درست مانند بت خود، ادوین لان از پولاروید، احساس کرد که در “تقاطع هنر با علم” قرار دارد. جابز مانند والت دیزنی می‌خواست شرکتی را ترک کند که به جامعه کمک می‌کرد و بیش از سود را نمایندگی می‌کرد.

او متوجه شد که شخصیتش دشوار است و رفتارش گاهی اوقات بی رحمانه است، اما معتقد بود که صادق بودن تنها راه برای ارائه بهترین ها و استخراج بهترین ها از اطرافیانش است.

همچنین ممکن است تعجب کنید که چگونه والتر ایزاکسون به ایده نوشتن این بیوگرافی رسید.

حقیقت این است که این ایده از والتر ایزاکسوننبود > اصلاً.

“معلوم شد که او از من می خواست که زندگی نامه ای از او بنویسم.[…] در سال 2009، همسرش لورن پاول به صراحت گفت: “اگر می خواهید کتابی درباره استیو بنویسید، بهتر است آن را انجام دهید. او دقیقاً قبل از اینکه به دلیل سرطان تحت عمل جراحی قرار گیرد، با من تماس گرفته بود.»

اما او این را نمی‌خواست بیوگرافیک برای خلاصه‌نویسی خودش. این فقط چیز دیگری بود که او می خواست پشت سر بگذارد.

” او گفت “

این فقط یک تمسخر است. به این 30 قطعه عالی از کتاب والتر آیزاکسون نگاهی بیندازید –   بیوگرافی استیو جابز.

حتما بخوانید : در نوشتن خلاصه کتاب
چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا