داستان واقعی

خلاصه کتاب استقامت

خلاصه کتاب استقامت

11 دقیقه خواندن ⌚ 

Endurance PDF Summary

سفر شگفت انگیز Shackleton

آیا می‌خواهید همه چیز درباره آخرین اکتشاف مهم عصر قهرمانانه اکتشافات قطب جنوب بشنوید؟

پس دیگر نگاه نکنید: استقامتکلاسیک آلفرد لنسینگ بهترین و جذاب‌ترین حساب آن است.

و ما خلاصه آن را داریم!

چه کسی باید “استقامت” را بخواند؟ و چرا؟

اگر به تاریخچه اکتشاف و به ویژه اکتشاف منطقه قطب جنوب در ربع اول قرن بیستم علاقه مند هستید، Endurance یکی از کتاب های کلاسیک در این زمینه

صد سال پس از اکسپدیشن اصلی، تلاش شاکلتون برای افرادی که ویژگی‌ها و ماهیت رهبری بزرگ را بررسی می‌کنند جالب‌تر است. ببین چرا.

بیوگرافی آلفرد لنسینگ

Alfred Lansing

آلفرد لنسینگ روزنامه‌نگار و نویسنده آمریکایی بود که بیشتر به خاطر کلاسیک خود در سال 1957 شناخته شد. ، استقامت.

لنسینگ در 21 ژوئیه 1921 در شیکاگو به دنیا آمد و در طول جنگ جهانی دوم به نیروی دریایی ایالات متحده خدمت کرد و به دلیل مجروح شدن در طول خدمتش یک قلب بنفش دریافت کرد. پس از آن، او در کالج نورث پارک و بعداً در دانشگاه نورث وسترن ثبت نام کرد و در آنجا در رشته روزنامه نگاری تحصیل کرد.

او قبل از پیوستن به یونایتد پرس و تبدیل شدن به یک نویسنده مستقل در سال 1952، بین سال‌های 1946 و 1949 یک روزنامه هفتگی را سردبیر کرد.

لنسینگ با والتر مدلل یکی از آخرین کتاب‌های کتابخانه علوم زیستی، داروها (1967) را تالیف کرد. فقط هشت سال بعد، او در سن 54 سالگی درگذشت.

نقشه

قاره قطب جنوب برای اولین بار توسط یک اکسپدیشن روسی در سال 1820 کشف شد، در طول سالهای آخر قرن 19 و دو دهه اول قرن بیستم، قاره قطب جنوب به موضوعی جذاب برای کاوشگران متعدد در سراسر جهان تبدیل شد. قرن 20ام. برای دوستداران تاریخ و خوانندگان ادبیات اکتشافی، این دوره بیشتر به عنوان عصر قهرمانانه اکتشافات قطب جنوب شناخته می شود.

به یک دلیل: در دوران قهرمانی، کمتر از 17 اکسپدیشن اصلی قطب جنوب از 10 کشور مختلف جهان راه اندازی شد. اگرچه برخی از آنها علایق علمی داشتند، اما هدف اصلی بیشتر این اکتشافات، به طرز جالبی، تبدیل شدن به اولین سفری بود که به قطب جنوب جغرافیایی رسید.

این در دسامبر 1911 اتفاق افتاد، زمانی که یک اکسپدیشن بسیار آماده نروژی به رهبری رولد آموندسن قاطعانه شکست خورد (به طور طعنه آمیزی) یک افسر نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا به نام رابرت فالکون اسکات که به یادگار مانده است.

اما، کلاسیک دوران قهرمانی آلفرد لنسینگ، استقامت، درباره رابرت فالکون اسکات نیست – قهرمان مشهور عصر و عصر خود، بلکه کسی است که ویژگی‌های رهبری و شایستگی شخصیت در زمان‌های اخیر مورد سوال قرار گرفته است – اما در مورد یکی از افسران او در سفرهای قبلی، سر ارنست هنری شاکلتون.

و این فقط در مورد رسیدن به قطب جنوب نیست، بلکه در مورد چیزی حتی ترسناک تر و غیرقابل تصورتر است: عبور از کل قاره از دریا به دریا، از طریق قطب.

چرا کسی باید چنین هدفی را پیش روی خود قرار دهد؟ خوب، شاید بهتر باشد که دو بخش اول خلاصه خود را به پاسخ به این سؤال اختصاص دهیم.

قهرمان داستان: سر ارنست هنری شاکلتون

متولد 15 فوریه 1874 در ایرلند، سر ارنست هنری شاکلتون اکنون به طور گسترده به عنوان یکی از شخصیت های اصلی عصر قهرمانانه اکتشافات قطب جنوب در نظر گرفته می شود.

اولین تجربه او از مناطق قطبی نسبتاً زود به دست آمد: او در 20 سالگی بود که نقش افسر سوم در اکسپدیشن کاپیتان رابرت فالکون اسکات برجسته کشف 1901-1904 که سازماندهی شده بود به او محول شد. توسط انجمن سلطنتی بریتانیا و انجمن سلطنتی جغرافیایی با هدف انجام تحقیقات علمی و اکتشافات جغرافیایی در قاره دست نخورده.

در طول این سفر بود که او، اسکات و یکی دیگر از همراهانش رکورد جدیدی در جنوب (82 درجه جنوبی) به دست آوردند، که شاکلتون فقط چند سال بعد در طی اکسپدیشن نمرود (88 درجه) بهتر بود. S). با این حال، هنگامی که آموندسن در 15 دسامبر 1911 به دورترین عرض جنوبی (90 درجه جنوبی) رسید، شاکلتون کمی در غل و زنجیر بود.

تقریباً انگار دیگر کاری برای انجام دادن نداشت. اما، همانطور که ناآرام و مصمم بود، تنها چند سال بعد، به «یک شیء بزرگ سفرهای قطب جنوب» که باقی مانده بود روی آورد: سفر فراآتلانتیک، یعنی عبور از قطب جنوب از دریای وندل از طریق قطب جنوب به مک موردو ساوند.

لنسینگ ظاهر شاکلتون را به شکلی واضح توصیف می کند:

او اکنون چهل ساله بود، قد متوسط ​​و گردن کلفت، با شانه های پهن و سنگین، خمیده و قهوه ای تیره. موهای باز شده در مرکز او دهانی گشاد، حسی اما گویا داشت که می‌توانست در خنده بپیچد یا به یک خط ثابت نازک تبدیل شود. فکش مثل آهن بود. چشمان آبی مایل به خاکستری او، مانند دهانش، می توانست با لذت روشن شود یا در نگاهی پولادین و ترسناک تیره شود. چهره‌اش زیبا بود، اگرچه اغلب حالتی غم‌انگیز داشت – گویی افکارش جای دیگری است – که گاهی اوقات نوعی نگاه تیره به او می‌داد. او دستان کوچکی داشت، اما چنگالش قوی و مطمئن بود. او به آرامی و تا حدودی آهسته با یک باریتون نامشخص صحبت می کرد، تنها با یادآوری یک بروگ از زمان تولدش در شهرستان کیلدر

و سپس چیز مهمی را در مورد شخصیت خود اضافه می کند، چیزی تقریباً فوق بشری در Ahab-or-سانتیاگو-نوع روش: “هر روحیه ای که داشت – چه همجنس گرا و نسیمی بود یا تاریک از خشم – یک ویژگی فراگیر داشت: هدفمند بود.”

هدف و طرح اکسپدیشن

انگلیسی‌ها خبر رسیدن نروژی‌ها به قطب جنوب را پیش از آنها ساده نگرفتند. سابقه آنها برای اکتشاف “شاید در بین کشورهای زمین بی نظیر بود” و اکنون آنها مجبور بودند “دومین برتری تحقیرآمیز” را به کشوری با شهرت کمتر ببرند.

وقتی خبر مرگ غم انگیز رابرت فالکون اسکات به انگلستان رسید، اوضاع به بدترین حالت تغییر کرد. همه ملت ناراحت شدند. به نحوی، شاکلتون از این موضوع به نفع خود استفاده کرد و در حین کسب وجوه برای اکسپدیشن خود در سراسر قطب جنوب، «به شدت روی این موضوع پرستیژ بازی کرد، و آن را به دلیل اصلی خود برای چنین سفری تبدیل کرد.

او یک بار نوشت: «از دیدگاه احساساتی، این آخرین سفر بزرگ قطبی است که می‌توان انجام داد. این یک سفر بزرگتر از سفر به قطب و بازگشت خواهد بود، و من احساس می کنم که این به عهده ملت بریتانیاست که این کار را انجام دهد، زیرا ما در فتح قطب شمال شکست خوردیم و در اولین فتح جنوب شکست خوردیم. قطب. اکنون بزرگترین و چشمگیرترین سفرها وجود دارد – عبور از قاره.”

نقشه شاکلتون – که مدیون طرح متروکه ای بود که توسط کاشف اسکاتلندی، ویلیام اسپیرز بروس نوشته شده بود – چیزی شبیه به این بود:

برنامه شکلتون این بود که یک کشتی [به نام استقامت] را به دریای ودل ببرد و یک گروه سورتمه سواری متشکل از شش مرد و هفتاد سگ در نزدیکی آن فرود آورد. خلیج وهسل، تقریباً 78 درجه جنوبی، 36 درجه غربی. کم و بیش در همان زمان، یک کشتی دوم [به نام آرورا] به مک‌مردو ساوند در دریای راس، تقریباً مستقیماً در سراسر قاره از پایگاه دریای ودل، وارد شد. حزب راس دریا قرار بود یک سری انبارهای غذایی را از پایگاه خود تقریباً تا قطب مستقر کند. در حالی که این کار انجام می شد، گروه دریای ودل با سورتمه به سمت قطب می رفتند و با جیره غذایی خود زندگی می کردند. آنها از قطب به نزدیکی یخچال عظیم بیردمور می رفتند، جایی که منابع خود را در جنوبی ترین انباری که توسط حزب راس دریا گذاشته شده بود، تکمیل می کردند. ذخیره‌های دیگر جیره‌های غذایی در طول مسیر تا زمانی که به پایگاه مک‌مردو ساند برسند، آنها را تأمین می‌کنند.

البته، همه تحت تأثیر قرار نگرفتند: در برخی محافل، این اقدام نه تنها به‌عنوان بسیار «جسورانه»، بلکه به نوعی «غیر ممکن» مورد انتقاد قرار گرفت. شاید هر دو بوده است. اما، همانطور که لنسینگ می‌گوید، «اگر جسورانه نبود، به مذاق شکلتون خوش نمی‌آمد. او بیش از هر چیز یک کاوشگر در قالب کلاسیک بود – کاملاً متکی به خود، عاشقانه، و فقط کمی جسور.»

(به هر حال، اگر در اجرای برنامه شکلتون و بقیه سفرش مشکل دارید، صمیمانه به شما توصیه می کنیم اینجا را کلیک کنید: یک بار دیگر، مشارکت کنندگان ویکی پدیا قابل فهم ترین نقشه را در اینترنت ارائه کرده اند).

اکسپدیشن امپراتوری ترانس قطب جنوب

اکتبر 1914 – ژانویه 1915: به دام افتادن استقامت

اکسپدیشن 28 نفره ارنست شاکلتون در 26 اکتبر 1914 از بوئنوس آیرس، آرژانتین به راه افتاد. نه روز بعد، کشتی (هم از نظر نبوی و هم از قضا – بنا به دلایلی که به زودی کشف خواهید کرد – به نام استقامت) به اولین ایستگاه سفر رسید: ایستگاه نهنگ گریتویکن در جنوب جورجیا. نهنگ‌ها در آنجا چیز عجیبی را گزارش کردند: شرایط دریای ودل بدترین شرایطی بود که می‌توانستند به خاطر بسپارند.

شکلتون – به دلایلی که در بالا توضیح داده شد – حتی به سختی این را در نظر گرفت. یک ماه بعد، در 5 دسامبر 1914، استقامت جورجیا جنوبی را ترک کرد. متأسفانه فقط دو روز بعد با اولین کیسه یخ در سفرشان مواجه شد. به نوعی توانستند پس از حدود دو هفته از آن عبور کنند. این واقعیت که آنها حدود 60 مایل دریایی از هدف مورد نظر خود دور شدند چندان مهم نبود: قابل تحمل بود.

اما خیلی زود – به طور دقیق در اواسط ژانویه 1915 – آنها روی یک کیسه یخ دیگر در 200 مایلی خلیج وهسل اتفاق افتادند. این یکی که آنها نتوانستند از آن عبور کنند: آنها در داخل بی حرکت گیر کردند و چاره ای نداشتند جز اینکه Endurance drift را با بسته یخ برای چند ماه آینده ترک کنند. در نهایت، آنها زمین را به طور کامل از دست دادند: در واقع، به دلیل جریان دریای ودل، آنها شروع به چرخیدن به سمت جنوب جورجیا کردند و نه تنها از هدف خود بلکه از هر سرزمینی نیز دورتر و دورتر شدند.

ژانويه 1915 – اکتبر 1915: غرق شدن استقامت

برای بدتر شدن اوضاع، به زودی تابستان قطب جنوب (که مصادف با زمستان ما است) به پایان رسید و شب های قطبی بی پایان آغاز شد. لنسینگ می نویسد: “در تمام دنیا هیچ ویرانی کامل تر از شب قطبی نیست.” «این بازگشت به عصر یخبندان است – نه گرما، نه زندگی، نه حرکت. فقط کسانی که آن را تجربه کرده اند می توانند به طور کامل درک کنند که بدون آفتاب بودن روز به روز و هفته به هفته چیست. تعداد کمی از مردانی که به آن عادت ندارند می توانند با هم اثرات آن را از بین ببرند، و این امر برخی از مردان را دیوانه کرده است.»

برای جلوگیری از وقوع این اتفاق و خنثی کردن افسردگی تا حد ممکن، شاکلتون کنسرت‌های گرامافون عصر یکشنبه و سخنرانی‌های ماهانه عکاسان Endurance را در میان بسیاری از رویدادهای شادی‌آور دیگر که به ملوانان کمک کرد روحیه خود را حفظ کنند، ترتیب داد.

در اواخر اکتبر 1915، استقامت، هنوز یخ زده و بی حرکت در کیسه یخ عظیم، بیش از 500 مایل دریایی به سمت شمال شرقی حرکت کرد. بدتر از آن، یخ در این مدت غلیظ شده بود و Endurance مجبور بود فشار بسیار بیشتری را از سوی بسته اطراف تحمل کند.

در 27 اکتبر 1915، سرانجام تسلیم شد: یخ شروع به خرد کردن قایق کرد.

اکتبر 1916 – مارس 1916: زندگی در یک کیسه یخ

شکلتون با درک وسعت این بدبختی جدید چاره‌ای نداشت جز اینکه به خدمه‌اش دستور دهد تا Endurance را ترک کنند و شروع به ساختن کمپ روی دسته‌ای از یخ در نزدیکی کنند، در حالی که تا حد امکان مواد و غذا را نجات دهند.

در طول یک ماه بعد یا بیشتر، همه چیز در شناور ذخیره شد. در 21 نوامبر 1915، استقامت به طور کامل در زیر دریا غرق شد.

از آنجایی که شناوری که خدمه شکلتون در ابتدا در آن کمپ گذاشته بودند نیز در این مدت تحت فشار فرو ریخت، خدمه مجبور به نقل مکان شدند. شاکلتون با امید به اینکه یک گلوله یخ جدید آنها را به سمت امن می برد، در 29 دسامبر اردوگاه جدیدی را روی کیسه یخ دیگری برپا می کند و به او لقب «اردوگاه صبر» می دهد.

کمپ صبر برای یک سوم اول سال 1916 خانه خدمه خواهد بود. در آنجا، آنها چند تلاش برای سورتمه زدن روی یخ انجام دادند، اما همه آنها ناموفق بودند.

فقط به دلیل توانایی Shackleton در ایجاد انگیزه در افرادش است که خدمه در این مرحله به کلی تسلیم نشده اند. آن‌ها پنگوئن‌ها و فوک‌ها را می‌خورند، و گاهی سگ‌ها را نیز می‌کشند تا غذا را حفظ کنند.

مارس 1916 – آوریل 1916: سفر به جزیره فیل

در مارس 1916، شناور یخی که اردوگاه صبر در آن قرار دارد با موفقیت به حدود 60 مایلی جزیره پائولت راه پیدا کرد، اما شرایط غیرقابل عبور شناور شدن به جزیره را به جز یک هدف غیرممکن تبدیل می‌کند.

بزودی پس از آن، با ناراحتی خدمه، یخ شروع به شکستن می‌کند، و شاکلتون مجبور است سفری به نوعی از سرزمین نزدیک را برنامه‌ریزی کند – با استفاده از چیزی بیش از سه قایق نجات.

در 9 آوریل 1916، کیسه یخ به دو قسمت می‌شود و جیمز کایرد، استنکام ویلز و دادلی داکر برای سفر به جزیره فیل، جزیره‌ای دورافتاده و خالی از سکنه، دور از همه خطوط کشتیرانی، پرتاب می‌شوند. اما همچنین، در این مرحله، تنها امید خدمه Shackleton است.

پس از شش روز بدبختی، سه قایق نجات در 15 آوریل در جزیره فیل فرود می آیند، اولین باری که 28 مرد دقیقاً پس از 497 روز زمین جامد را لمس می کنند!

اگرچه جزیره فیل دورافتاده و خالی از سکنه است، اما بسیار قابل اعتمادتر از یک قایق نجات یا شناور یخ است، بنابراین خدمه خوشحال و آسوده خاطر هستند. شاکلتون نیست: او می داند که این فقط آغاز سفر نجات است.

آوریل 1916 – مه 1916: رسیدن به ایستگاه نهنگ استرومنس

تقریباً نه روز پس از برپایی اردوگاه در جزیره فیل، شاکلتون پنج مرد قوی خدمه خود را انتخاب می کند – کاپیتان فرانک ورسلی، افسر دوم تام کرین، نجار قوی>چیپی مک‌نیش، و دریانوردان تیم مک کارتی و جان وینسنت – و بهترین قایق – جیمز کیرد – و به سمت جورجیا جنوبی حرکت می‌کنند، جایی که یک نهنگ شکار می‌شود. ایستگاه واقع شده است و او امیدوار است بتواند کمکی دریافت کند.

سفر بسیار خطرناک دو هفته طول می کشد. اما سرانجام در 10 می، جیمز کایر به سواحل جنوبی جورجیا جنوبی می رسد! متأسفانه، آنها به زمین در آن طرف جزیره می رسند.

بنابراین، تنها چند روز پس از رسیدن به جورجیا جنوبی، شاکلتون، کرین و ورسلی خسته – که با این واقعیت روبرو بودند که جیمز کیرد اکنون برای استفاده از آن برای دور زدن جزیره غیرقابل‌قابل است- به راه خطرناک دیگری می‌روند که هرگز هرگز انجام نشده است. -سفر قبل از انجام سفر برای رسیدن به ایستگاه نهنگ استرومنس با عبور از جورجیا جنوبی با پای پیاده!

حدود یک روز بعد، این سه مرد برای شنیدن صدای سوت کارخانه به هم زده می‌شوند:

یک چیز عجیب برای تحریک یک مرد – صدای سوت کارخانه که در دامنه کوه شنیده می شود. اما برای آنها، این اولین صدایی از دنیای بیرون بود که از دسامبر 1914 شنیده بودند – هفده ماه قبل از آن باورنکردنی. در آن لحظه، آنها احساس غرور و افتخار و موفقیت کردند. اگرچه آنها حتی در نزدیک شدن به هدف اولیه اکسپدیشن نیز به طرز تاسف باری شکست خورده بودند، اما اکنون می‌دانستند که به نحوی بسیار، بسیار بیشتر از همیشه انجام داده‌اند.

در نهایت، مردان به ایستگاه شکار نهنگ استرومنس می‌رسند و ورسلی فوراً با بادبان باز می‌گردد تا سه مرد باقی مانده را بگیرد.

مه 1916 – آگوست 1916: نجات 22 مرد به جا مانده

ماموریت کامل نیست، اما: 22 مرد هنوز در جزیره فیل هستند و همه آنها منتظر نجات هستند.

در طول ماه‌های می و ژوئن، با استفاده از کشتی‌های قرضی (Southern Sky، Instituto de Pesca No. در این میان، همه چیز را از دست داده اند.

در نهایت، در 30 آگوست 1916، شاکلتون در طول چهارمین تلاش نجات خود در یدک کش بخار یلچو (که توسط دولت شیلی به او قرض داده شده بود)، به جزیره فیل می رسد و همه 22 عضو باقی مانده را نجات می دهد. سفر اصلی او، 2 سال و 22 روز از ترک انگلستان.

در 3 سپتامبر 1916، یلچو با تمام 28 عضو اکسپدیشن امپریال ترانس قطب جنوب به پونتا آرناس می رسد.

مخاطره استقامت

پس از مرگ او، نام سر ارنست هنری شاکلتون – که به دلیل بسیاری از تلاش های تجاری شکست خورده در بدهی جان باخت – تا حد زیادی توسط هموطنان و جهان فراموش شد، برخلاف نام کاپیتان سابق و رقیب دیرینه اش پس از آن. رابرت فالکون اسکات.

با این حال، در دهه‌های بعد، همه چیز تغییر کرد، و امروزه این اسکات است که قهرمانی و ویژگی‌های رهبری او اغلب مورد تردید قرار می‌گیرد، در حالی که نام شاکلتون تقریباً مترادف با کلمه “رهبری” شده است.

این خلاصه را دوست دارید؟ ما از شما دعوت می کنیم برنامه 12 دقیقه ای برای خلاصه ها و کتاب های صوتی شگفت انگیزتر.

“نقل قول های PDF استقامتی”

مهم نیست چه شانسی دارد، مرد آخرین امید خود را برای بقا به چیزی و سپس انتظار شکست آن را داشته باشید. برای توییت کلیک کنید

ما خدا را در شکوه هایش دیده بودیم، متنی را شنیدیم که طبیعت ارائه می کند. به روح برهنه انسان رسیده بودیم. برای توییت کلیک کنید

از بین همه دشمنانشان – سرما، یخ، دریا – از هیچ چیزی جز تضعیف نمی ترسید. برای توییت کلیک کنید

برای توییت کلیک کنید

برای توییت کلیک کنید /span>

بررسی انتقادی ما

دلیلی وجود دارد که چرا مردم آلفرد لنسینگ را برای این کتاب به یاد می‌آورند، و چرا اکسپدیشن شکست‌خورده شکلتون را عمدتاً از طریق آن به یاد می‌آورند: استقامت یک کتاب فوق‌العاده تحقیق شده و به زیبایی در مورد یک موضوع نوشته شده است

و منظور ما از “زیبا نوشته شده”، “نوشته شده به گونه ای است که آنها دیگر کتاب نمی نویسند”: نثر لنسینگ بیشتر به قرن 19 تعلق دارد تا به عصر مدرن، اما فقط برای کسانی که بر خلاف شخصیت اصلی کتاب، به اندازه کافی پیگیر و سرسخت نیستند که در لایه های نفس گیر معنا شنا کنند و به سطحی غنی تر و با درک تر برسند، ناخوشایند باشد. کلاسیک ادبیات اکتشافی، استقامتداستانی از شکست قهرمانانه است و از آنجایی که شکست قهرمانانه حتی بیشتر از موفقیت قهرمانانه افراد را تحت تأثیر قرار می دهد، مطمئناً برای مدتی در حافظه شما حک می شود.

حتما بخوانید : شکست رو به جلو
چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا