آیا خوب است که نخواهید کاری با زندگی خود انجام دهید؟
آیا خوب است که نخواهید کاری با زندگی خود انجام دهید؟
اشکالی ندارد که نمی خواهید کاری با زندگی خود انجام دهید؟
خب، این بستگی دارد.
آیا میخواهید زندگی خوبی داشته باشید؟
یا میخواهید آن نوع زندگی را داشته باشید که به آرامی به سمت بدبختی و ناراحتی میرود؟
البته، ممکن است در حال حاضر احساس بدبختی داشته باشید، اما انجام هیچ کاری عملاً تضمین می کند که زندگی شما به همین شکل خواهد ماند.
با انجام ندادن گامهای فعال برای حفظ یا ساختن زندگی خود، متوجه خواهید شد که به تدریج تنزل مییابد.
در اینجا چرا…
مشکل بزرگ با انجام هیچ کاری
مشکل بزرگ در مورد انجام ندادن کاری با زندگی، آنتروپی است.
آنتروپی نیرویی از طبیعت است که به تدریج اشیا را به بی نظمی یا نیستی تبدیل می کند.
حفظ یا تلاش برای بهبود کارها (یعنی انجام کاری) میتواند آن فرآیند را به طور کامل کند یا متوقف کند.
برای مثال زنگ زدگی را در نظر بگیرید.
یک قطعه فلزی که به خوبی نگهداری نمی شود و در عناصر باقی مانده است، زنگ می زند. با گذشت زمان، زنگ روی آن فلز آن را تخریب می کند تا زمانی که بی فایده شود یا به طور کلی از بین برود. با این حال، اگر آن را حفظ کنید، می توانید این روند را کاهش دهید و فلز بسیار بیشتر دوام می آورد.
زندگی هم همینطور است. باید بطور فعال نگهداری شود تا پوسیده نشود. اگر هیچ آرزویی ندارید، آن جنبه های مهم زندگی خود را خواهید یافت به مرور زمان زنگ می زند.
روابط؟ اگر به عشق و تلاش خود ادامه ندهید، هدر میروند و میشکنند.
کار؟ شما نمیتوانید بدون اینکه مهارتهایتان تنزل پیدا کند، شرکت شما را پایین بیاورد یا شغلتان را از دست بدهید، فقط در کل حرفهتان ظاهر شوید و آن را نصف کنید.
یادگیری؟ از آن استفاده کن یا آن را دور بیانداز. اگر مراقب ادامه یادگیری یا استفاده از دانش خود نباشید، با گذشت زمان، چیزها را فراموش خواهید کرد. (حتی در آن زمان، شما هنوز هم برخی چیزها را فراموش خواهید کرد، اما حداقل می توانید روند را کاهش دهید.)
سلامتی؟ مراقبت های پیشگیرانه به شما کمک می کند تا مشکلات جزئی را قبل از تبدیل شدن به مشکلات اصلی که تأثیر بیشتری بر سلامتی شما دارند، شناسایی کنید.
پس… سوالی که باید از خود بپرسید این است:
چرا نمیخواهم با زندگیم کاری انجام دهم؟
این درست است که احساس کنید نمی خواهید کاری با زندگی خود انجام دهید.
اما، به ندرت پیش میآید که کسی نخواهد کاری را با زندگی خود انجام دهد زیرا فقط نمیخواهد. معمولاً دلایل اساسی دیگری وجود دارد که مسئول این احساسات است.
تشخیص دلیل به شما توانایی رسیدگی به مشکل را می دهد که به نوبه خود به تغییر احساسات شما در مورد زندگی کمک می کند.
این باید ارزش کاوش را داشته باشد.
بالاخره، تا آنجا که ما می دانیم، شما فقط یک فرصت زندگی دارید. شما باید از آن نهایت استفاده را ببرید.
پس، دلایل رایج چیست؟
1. مشکلات سلامت روان.
وقتی فکر می کنید، “چرا نمی خواهم کاری با زندگیم انجام دهم؟”، اولین چیزی که ممکن است به ذهن شما خطور کند افسردگی است.
افسردگی انرژی شما را تحلیل میبرد، ناامیدی را جایگزین خوشبینی، منفیگرایی به جای مثبتبینی میکند و به طور کلی باعث میشود احساس کنید ارزشی ندارید.
اما این احساسات مطمئناً به افسردگی محدود نمی شوند.
اختلال دوقطبی، اضطراب، اسکیزوفرنی، و هر بیماری روانی دیگر در رنگین کمان می تواند این احساسات را برانگیزد یا مستقیماً باعث افسردگی شود.
حتی بدتر، برخی از داروهایی که برای درمان بیماریهای روانی استفاده میشوند، میتوانند عوارض جانبی داشته باشند که باعث افسردگی میشوند.
گاهی اوقات احساس میشود که نمیتوانید برنده شوید.
اما معمولاً مجموعهای از درمانهای موجود برای شرایط سلامت روان وجود دارد و مداخلات جدید به طور مرتب در حال توسعه هستند.
و صحبت درمانی یا مشاوره می تواند به شما کمک کند راه های مختلفی برای مدیریت سلامت روان خود بیابید که ممکن است انگیزه شما را بهبود بخشد.
2. مشکلات سلامت جسمانی.
ما اغلب سلامت روان خود را در هسته بسیاری از احساسات خود می بینیم.
اما، سلامت جسمانی ما میتواند نحوه تفسیر و تعامل ما با جهان را نیز مختل کند.
دیابت و قند خون کنترل نشده می تواند باعث تغییرات خلقی و افسردگی شدید شود. همانطور که می تواند اختلال عملکرد تیروئید.
مواجهه با بیماری یا درد فیزیکی مزمن میتواند شما را از نظر ذهنی و عاطفی فرسوده کند و اغلب با خستگی همراه است.
بیماریهای جسمی نیز میتوانند باعث نگرانی و اضطراب شوند و ترس مطمئناً میتواند مانع از ادامه زندگی شما شود.
تعامل بین بیماری جسمی و رفاه روانی را نباید دست کم گرفت و به هر دو صورت عمل می کند. این یکی از دلایلی است که بسیار مهم است که با پزشک خود در مورد این مسائل و هرگونه احساس منفی که دارید صحبت کنید.
3. ادراک منفی از خود.
عزت نفس منفی و خود ارزشی به افکار بی کفایتی دامن می زند که ممکن است باعث شود احساس کنید نمی توانید کارها را انجام دهید.
اگر نسبت به خود احساس خوبی ندارید و فکر می کنید ناتوان و بی لیاقت هستید، احتمال اینکه تلاش کنید و اهدافی را دنبال کنید کمتر است.
بالاخره، اگر دائماً به خود میگویید که خیلی احمق یا تنبل هستید، و واقعاً به آن اعتقاد دارید، تلاش برای دستیابی به چیزی بزرگتر را به خود زحمت نمیدهید.
حتی چیزی مانند بدشکلی بدن می تواند نقش داشته باشد.
شخصی که با بدشکلی بدن دست و پنجه نرم می کند ممکن است در بدنی که دارد احساس نکند.
این امر میتواند باعث سردرگمی در سایر زمینهها شود. آیا من با خودم صادق هستم؟ آیا اهداف و آرزوهای من به آن چیزی که خودم را تصور می کنم صادق است؟ آیا می توان این دو را از هم جدا کرد؟
برای بسیاری، آنها نمی توانند.
4. سوء استفاده و آسیب گذشته.
آزار و ضربههای روحی در گذشته میتواند مکانیسمهای مقابلهای ناسازگاری ایجاد کند که مانع از تمایل فرد به انجام کارهای بیشتر شود.
اجتناب و سوء مصرف مواد، مکانیسمهای مقابله ناسازگار رایجی هستند که افراد برای مقابله با آسیبهای روحی خود از آنها استفاده میکنند، که اغلب آنها را از تعیین و دستیابی به اهداف باز میدارد.
وقتی تحت تأثیر سوء استفاده یا ضربه روحی قرار می گیرید، مثبت اندیشی دشوار است.
اغلب صدای منفی که در سرتان می شنوید به خاطر افکار و احساسات خودتان نیست. گاهی اوقات آن صدا نتیجه زنده ماندن از یک موقعیت منفی است.
به عنوان مثال، اگر سالها با کسی که به شما میگفت بیارزش یا بیکفایت هستید، در یک رابطه توهینآمیز بودید، باور کردن این دروغها آسان است. ممکن است هنوز هم این کلمات را در ذهن خود بشنوید یا در اثر رویدادهای امروزی تحریک شده باشید که دوباره چنین احساسی در شما ایجاد می کند.
آسانی که متحمل شدید به راحتی از شما تبدیل به یک شخص منفعل می شود که از تلاش برای بهبود دست می کشد. موقعیت یا زندگی شما.
5. تفاوت های عملکرد شناختی.
کارکرد شناختی به فرآیندهای ذهنی مختلف از جمله حافظه، توجه، عملکرد اجرایی و پردازش اطلاعات اشاره دارد.
برخی افراد به دلیل داشتن اوتیسم یا ADHD یا داشتن اضطراب، آسیب مغزی، بیماریهای انحطاط مغزی یا مشکلات سلامت روان، تفاوتهایی در عملکرد شناختی خود دارند.
مشکلات عملکرد شناختی نیز میتواند ناشی از برخی بیماریهای فیزیکی باشد.
این تفاوتها در عملکرد شناختی میتواند بر فرآیندهای ذهنی فهرستشده در زیر تأثیر بگذارد، همه اینها میتوانند بر توانایی شما برای برنامهریزی، شروع و تکمیل وظایف یا اهداف خاص تأثیر بگذارند.
عملکرد اجرایی.
کارکرد اجرایی یک فرآیند شناختی سطح بالاتری است که بر تصمیم گیری، حل مسئله و تعیین هدف حاکم است.
اگر با عملکرد اجرایی مشکل دارید، این می تواند توانایی شما را برای برنامه ریزی، شروع، و اجرای وظایف مختل کند.
سرعت پردازش.
تفاوت در عملکرد شناختی میتواند منجر به کاهش سرعت پردازش شود و دریافت و درک اطلاعات جدید را سختتر کند.
برعکس، برخی از افراد با سرعت پردازش سریعتر در نهایت با بمباران اطلاعات جدید زیادی مواجه میشوند که تفسیر همه آنها بسیار طاقتفرسا است.
هر دو این تفاوتها میتوانند بر تصمیمگیری و شروع کار تأثیر بگذارند.
حافظه.
اگر در حافظه خود مشکل دارید، این می تواند بر توانایی شما در به خاطر آوردن اطلاعات مهم مانند ضرب الاجل، قرار ملاقات ها و مراحل رسیدن به هدف تأثیر بگذارد.
شروع کار.
تفاوت در عملکرد شناختی میتواند شروع و تداوم فعالیتها را دشوار کند. این می تواند شروع پروژه های جدید و دستیابی به نتیجه دلخواه را برای شما دشوارتر کند.
حساسیت حسی
اگر حساسیتهای حسی را تجربه میکنید، قرار گرفتن در محیطی که باعث غلبه حسی میشود میتواند شروع یا تکمیل یک کار را برای شما غیرممکن کند.
اگر بیشتر یا تمام ظرفیت ذهنی شما برای مقابله با محرکهای حسی مصرف شود، فضای کمی برای پردازش اطلاعات دیگر باقی میگذارد.
در مقابل، اگر به برخی از محرکهای حسی حساسیت کمتری دارید، ممکن است نتوانید کاری را شروع یا تکمیل کنید، اگر میزان ورودی حسی لازم برای تحریک شما را نداشته باشید.
کاهش بهره وری.
ترکیب عوامل فوق میتواند باعث شود که فرد انرژی یا ظرفیت ذهنی برای دنبال کردن اهداف بالاتر را نداشته باشد.
مثل تلاش برای شنا کردن با یک لنگر دور گردنتان است.
6. انتخاب های بسیار زیاد.
گاهی اوقات از تعداد گزینه هایی که به ما ارائه می شود غرق می شویم.
به ما گفته شده است، “شما می توانید هر کاری با زندگی خود انجام دهید.”
چیزی؟
بله، هر چیزی.
هر چیزی محدوده بسیار وسیعی از کارهایی است که می توانید انجام دهید. بنابراین، چه کار می کنید؟ برم مدرسه؟ تجارت یاد بگیریم؟ کار بگیری؟ ترکیبی از آن چیزها؟
آیا از انتخاب خود راضی خواهید بود؟ آیا به شما در پرداخت قبوض کمک می کند؟ اگه ازش متنفری چی؟ اگر ازش متنفر نباشی چی؟ اگر ندانید چه چه کاری می خواهید با زندگی خود انجام دهید؟
گزینههای زیادی وجود دارد، انتخابهای زیادی وجود دارد که گاهی اوقات انتخاب نکردن چیزی آسانتر به نظر میرسد.
زیرا اگر چیزی را انتخاب نکنید، نمیتوانید انتخاب اشتباهی داشته باشید.
مشکل این است که انتخاب نکردن چیزی انتخاب است. این یک انتخاب است که به جای اینکه نقش فعالی در زندگی و آینده خود داشته باشید، به دیگران یا سرنوشت اجازه دهید تصمیم بگیرند که در کجا قرار بگیرید.
مطمئناً انتخاب هر چیزی و بد پیش رفتن آن بهتر از این است که چیزی را انتخاب نکنید و در مکانی تصادفی که انتخاب شما نبوده، بپیچید.
بنابراین، آیا خوب است که نخواهید کاری با زندگی خود انجام دهید؟
نه، واقعاً نه، اما اگر چنین احساسی دارید، تقصیر شما نیست.
به احتمال زیاد مشکل اساسی دیگر باعث می شود که شما نسبت به آینده خود احساس ناامیدی و بی انگیزگی کنید.
شاید به کمک بیشتری نیاز داشته باشید تا بفهمید چرا چنین احساسی دارید و چگونه میتوانید از آن خارج شوید به فرد جاه طلب تری باشید.
با پزشک یا درمانگر خود صحبت کنید و دلایلی که چرا چنین احساسی دارید را بررسی کنید تا بتوانید به سمت آینده ای که برای خود می خواهید کار کنید.
BetterHelp.com است وبسایتی که در آن میتوانید از طریق تلفن، ویدیو یا پیام فوری با یک درمانگر ارتباط برقرار کنید.
در حالی که ممکن است خودتان سعی کنید این مشکل را حل کنید، ممکن است مشکلی بزرگتر از آن باشد که خودیاری بتواند به آن رسیدگی کند. و اگر بر سلامت روانی، روابط، یا به طور کلی زندگی شما تأثیر می گذارد، موضوع مهمی است که باید حل شود.
بسیاری از افراد سعی میکنند درگیر شوند و تمام تلاش خود را برای غلبه بر رفتارهایی که در وهله اول واقعاً درک نمیکنند انجام میدهند. اگر در شرایط شما اصلا امکان پذیر است، درمان 100% بهترین راه پیش رو است.
این لینک دوباره اگر مایلید در مورد سرویس BetterHelp.com ارائه شده و روند شروع آن اطلاعات بیشتری کسب کنید.