خلاصه کتاب نکته این همه
خلاصه کتاب نکته این همه
12 دقیقه خواندن ⌚
یک عمر عشق و تلاش بزرگ
آیا تا به حال ستونی از چارلز کراتهامر را خوانده اید؟
اگر نه – این فرصت شماست که اگر بله – واقعاً به توصیه نیاز ندارید؟
بهترین از بهترین ستونهای Krauthammer:
نقطه همه چیز.
چه کسی باید “نکته همه چیز” را بخواند؟ و چرا؟
دوستش داشته باشید یا از او متنفر باشید، چارلز کراتهامر یکی از معتبرترین کارشناسان سیاسی در چند دهه اخیر بود.
و این ستون ها گستره، عمق و (مهمتر از همه) تکامل اندیشه او را آشکار می کند.
برای لذت بردن از آنها لازم نیست یک نومحافظه کار باشید. شما فقط باید یک حیوان متفکر باشید، یعنی یک انسان.
درباره چارلز کراتهامر
چارلز کراتهامر یک مقاله نویس آمریکایی بود.
کراتهامر به دلیل تصادف در هیئت غواصی در اولین سال تحصیلی خود در دانشکده پزشکی هاروارد برای همیشه از کمر به پایین فلج شد.
پس از فارغ التحصیلی به عنوان روانپزشک – و حتی کشف و توصیف نوعی از افسردگی شیدایی به نام مانیا ثانویه – او به عنوان مدیر تحقیقات روانپزشکی به دولت کارتر پیوست و در سال 1980 شروع به نوشتن سخنرانی برای والتر موندل کرد.
بزودی او به یک ستون نویس برجسته تبدیل شد و در سال 1987 جایزه پولیتزر را برای ستون های واشنگتن پست خود دریافت کرد. کراتهامر در آخرین سالهای زندگیاش، یک صدای برجسته نومحافظهکار بود.
در https://www.charleskrauthammer.com/ بیشتر بیاموزید.
خلاصه PDF “نقطه همه چیز”
یادداشتی برای خوانندگان
“من در این ده ماه گذشته به طرز غیر مشخصی سکوت کرده ام” – به این ترتیب ستون چارلز کراتهامر در 8 ژوئن 2018 برای واشنگتن پست آغاز شد. ادامه داد: «فکر میکردم که سکوت به زودی به پایان میرسد، اما میترسم اکنون باید به شما بگویم که سرنوشت مسیر دیگری را برای من تعیین کرده است.»
و متأسفانه آن دوره بی بازگشت بود: پس از یک مبارزه طولانی و سخت با یک تومور سرطانی در شکم، چارلز کراتهامر در 21 ژوئن 2018، کمتر از دو هفته پس از انتشار این ستون، تسلیم شد.
در پشت سر او، او میراثی از هزاران و هزاران ستون به جای گذاشت، به اندازهای «شوخ و روشنفکر» که توانست جایزه پولیتزر را برای تفسیر در سال 1987 برای او به ارمغان آورد، و آنقدر بیزمان و مورد تحسین قرار گرفت که در سال 2018 جمعآوری شد نیویورک تایمز پرفروش ترین اثر تنها پسرش، دانیل.
نقطه همه چیز این کتاب است – و این کتابی است که صرف نظر از اینکه با کراتهامر موافق هستید یا نه، از آن لذت خواهید برد.
از آنجایی که حتی رقبای سرسخت او هم موافقند، او یک روزنامه نگار واقعی بود، یکی از آخرین ها، مردی که صادقانه به وظیفه خود معتقد بود که یک مفسر صادق و مشتاق مسائل ملی و جهانی باشد.
“من معتقدم که پیگیری حقیقت و ایده های درست از طریق مناظره صادقانه و استدلال دقیقکراتهامر در پاراگراف ماقبل آخر ستون پایانی خود می نویسد: این یک کار شریف است. “من از اینکه نقش کوچکی در گفتگوهایی که به هدایت سرنوشت این ملت خارقالعاده کمک کرده است، ایفا کردم.”
او پایان میدهد: «من این زندگی را بدون هیچ پشیمانی ترک میکنم». «این یک زندگی فوقالعاده بود – پر و کامل با عشقهای بزرگ و تلاشهای بزرگ که ارزش زندگی کردن را برای آن رقم میزند. من از رفتن ناراحتم، اما با آگاهی از اینکه زندگی را که در نظر داشتم زندگی کردم، ترک می کنم.»
محتوای کتاب
چارلز کراتهامر، یک صدای برجسته نومحافظه کار در دنیای روزنامه نگاری، کار خود را به عنوان روانپزشک آغاز کرد.
و یک مورد استثنایی، توجه داشته باشید: پس از تبدیل شدن به اولین کسی که یک نوع افسردگی شیدایی (که اکنون مانیا ثانویه نامیده می شود) را شناسایی کرد، در سال 1978، کراتهامر مدیر تحقیقات روانپزشکی تحت دولت کارتر شد.
به زودی، او شروع به نوشتن سخنرانی برای معاون رئیسجمهور والتر موندال کرد و خیلی زود، نام واقعی خود را پیدا کرد: نوشتن.
در طول سی سال بعد، کراتهامر به عنوان نویسنده ستونی برای واشنگتن پست، یکی از سردبیران The Weekly Standard، و بسیاری از افراد مشهور در سراسر کشور تبدیل شد. اخیراً، یک میزگرد شبانه در گزارش ویژه فاکس با برت بایر.
که قبل از مرگش توسط او گردآوری شد – و توسط پسرش، دانیل، ویرایش شد – نقطه همه چیز (به نقل از تارنمای آن) “مجموعه ای قدرتمند از مهمترین آثار این مقاله نویس تاثیرگذار است.”
اگرچه التقاطی است و موضوعات مختلفی را در بر می گیرد که سه دهه را در بر می گیرد، ستون ها به هجده فصل تقسیم می شوند که سپس به پنج بخش اصلی گروه بندی می شوند:
• قسمت اول: انسان چیست (شامل فصل های 1-6)؛
• قسمت دوم: انسان و جامعه (فصل 7-11)؛
• قسمت سوم: سیاست، خارجی و داخلی (فصل 12-15)؛
• قسمت چهارم: دیدگاه های رقابتی: نقش آمریکا در سیر تاریخ جهان (فصل 16-17); و
• قسمت پنجم: صحبت به زبان اول شخص (فصل 18).
در مجموع، The Point of It Allشامل 92 ستون از چارلز کراتهامر است که بین یک “مقدمه” مناسب و یک “مداحی” دلخراش توسط پسرش، دانیل، قاب شده است.
از آنجایی که خلاصه کردن همه آنها در چند هزار کلمه غیرممکن است، ما ترجیح دادیم چند مورد را خلاصه کنیم – البته آنهایی که بیش از همه نظر ما را برانگیخت.
تمجید از محافظه کاران
همانطور که در بالا اشاره کردیم، چارلز کراتهامر حرفه نویسندگی خود را به عنوان یک لیبرال و نوشتن سخنرانی برای معاون رئیس جمهور دموکرات والتر موندل آغاز کرد.
درست است، او یک ضد کمونیست سرسخت و (بالاخره، یهودی بود) یک مدافع تا حدودی رادیکال طرفدار اسرائیل بود، اما، با این وجود، او از یک نومحافظه کار دور بود. یک بررسی فرانسیس پی سمپا از این کتاب مواضع سیاسی اولیه کراتهامر را با مواضع سیاسی دموکرات سناتور واشنگتن مقایسه می کند. ، هنری ام. “اسکوپ” جکسون.
با گذشت زمان، عقاید کراتهامر به سمت راست حرکت کرد و درست مانند یک قهرمان او (ایروینگ کریستول) و چند روزنامهنگار دیگر (دیوید هوروویتز، جیمز برنهام، ویتاکر چمبرز)، او به یک روشنفکر عمومی برجسته تبدیل شد. محافظه کاری آمریکایی
به طور طبیعی، در نقطه همه چیز، شما تعدادی ستون در مورد شخصیت های مهم جنبش محافظه کار خواهید یافت. حتی طبیعی تر، ما تصمیم گرفتیم که این ستون ها را در کانون خلاصه خود قرار دهیم.
همانطور که خواهید دید، انتظار برخی از ارزیابی های کراتهامر را خواهید داشت، اما ناگزیر از دیگران شگفت زده خواهید شد.
رونالد ریگان: او می توانست مایل ها ببیند
کراتهمر ستون زمان 14 ژوئن 2004 خود را با عنوان فوق با یک سوال بلاغی آغاز می کند: “چه چیزی رونالد ریگان را به بزرگترین رئیس جمهور نیمه دوم قرن بیستم تبدیل کرد؟”
مفهوم: رونالد ریگان، نماد جنبش محافظهکار، بدون توجه به نظر شما، بدون شک بزرگترین رئیسجمهور نیمه دوم قرن بیستم بود.
و – برای بازگشت به سوال مقدماتی – دلایلی وجود دارد که چرا او شایسته این عنوان است.
اصلی؟
شانس.
“شانس در قیافه اش، خوش شانسی در صدایش، شانس در لبخندش، شانس در انتخاب همسر.” همچنین، خوش شانس در این واقعیت است که او یک رئیس جمهور در زمان مشکل بود و با “شجاعت و اعتقاد” برای بازگرداندن ایالات متحده به مسیر خود می بالید.
کراتهامر مینویسد: «بیسخاوتها میگویند که او ریاستجمهوری عالی داشت، اما مرد بزرگی نبود. این از سنت مخالفانش پیروی میکند که در طول زندگی حرفهایاش همواره او را دستکم میگرفتند، او را بهعنوان یک بازیگر خوب تحقیر میکردند، یک آدم ساده آنجا بودن که میتوانست فیلمنامههایی را که دیگران برای او نوشتهاند بخواند.
او نتیجهگیری میکند: «در واقع، ریگان زندگینامهنویسان خود را ناامید کرد، زیرا بسیار پیچیده بود – یک برابری طلب در بازار آزاد، یک غیرروشنفکر جدی از نظر فکری، یک ایدئولوگ با انعطافپذیری تاکتیکی زیاد.»
و بالاتر از همه، مردی با صداقت که قاطعانه از “مجموعه ای از ایده ها” دفاع کرد. و به اعتقاد کراتهامر، هیچ تعریف بهتری از عظمت ریاست جمهوری وجود ندارد.
جان پل دوم: قدرت ایمان
به گفته کراتهامر، ریگان همچنین «یکی از آزادیبخشهای بزرگ قرن بیستم است.» دیگران: روزولت، چرچیل و – شگفتی، شگفتی – پاپ ژان پل دوم.
اگر ریگان توانست با پیشبینی پایان کمونیسم جرقهای در واسلاو هاول و ناتان شارانسکی القا کند، در حالی که کمتر کسی میتوانست چنین نتیجهای را پیشبینی کند، پاپ جان پل دوم «شعلههای آزادی را در لهستان و جهان شعلهور کرد، مراقبت کرد و شعلهور کرد. بقیه اروپای شرقی» تا فروپاشی کامل (و حیرت انگیز) امپراتوری شوروی.
بهعنوان فرعی «قدرت ایمان»، کراتهامر در 4 آوریل 2005، واشنگتن پست ترحیم پاپ ژان پل دوم نشان میدهد که چگونه ایمان صادقانه گاهی بر قدرت محض میکوبد:
بر اساس دیدگاه خوشخیم و عمیقاً انسانی این پاپ، قدرت ایمان به آزادی نیمی از قاره منجر شد. تحت بینش وحشیانه و نیهیلیستی جهادگران اسلام، قدرت ایمان باعث ایجاد وحشت و هرج و مرج شده است. این تضاد به تنهایی، که از 11 سپتامبر به طور غیرقابل انکار در ما ظاهر شده است، باید دلیل کافی برای قدردانی از جان پل دوم باشد. اما ما برای او بیش از این سوگواری می کنیم. ما او را به خاطر بازگرداندن قدرت به ایده غربی روح آزاد انسان در لحظه ای که عمیق ترین شک و ناامیدی است، سوگواری می کنیم. و برای اینکه ما را تا لحظه بزرگ امروز، هم برای ایمان و هم آزادی می بینید.
میراث بوش
اگر لازم باشد بوش را در یک جمله توصیف کنیم، انتخاب کراتهمر این است که “او ما را ایمن نگه داشت.”
درست است، او میگوید، بوش نتوانست دموکراسی را در افغانستان و عراق به ارمغان بیاورد – اگرچه برخی از اینها را اوباما مقصر دانست – اما او “کل زیرساخت ضد تروریسم را ایجاد کرد که همچنان ما را ایمن نگه میدارد.”
و احتمالاً این میراث او در ذهن کراتهامر باقی خواهد ماند که بوش را با ترومن مقایسه میکند.
او مینویسد: «هری ترومن، مانند بوش، با تحقیر، عمدتاً به دلیل جنگ بینتیجهای که پشت سر گذاشت، پست خود را ترک کرد… من گمان میکنم که تاریخ به طور مشابه، بوش را به عنوان مردی میبیند که با آزمون و خطا، اما همچنین با هوشیاری اصل، ساختارهایی را ایجاد کرد که ما را از یک مبارزه طولانی دیگر در گرگ و میش عبور میدهد و ما را قادر میسازد که پیروز شویم.”
سندرم آشفتگی ترامپ: شما نمی توانید بر اساس شناسه حکومت کنید
دونالد ترامپ – به ناچار – در تعدادی از ستونهای چارلز کراتهامر ذکر شده است و دیدگاههای او نسبت به او از یکی به دیگری تغییر میکند.
در یکی از آخرین ستونهای خود درباره ترامپ – منتشر شده در 9 ژوئن 2017، در واشنگتن پست – که در آن تصمیم ترامپ برای خروج از توافق پاریس را بررسی میکند، کراتهامر هر دو را نشان میدهد. وسعت عقل و ژرفای تمامیت او.
اگرچه، حداقل از عنوان آن نشان میدهد، مقاله در وهله اول روزنامهنگارانی در سمت چپ را هدف قرار میدهد که هر تصمیم ترامپ را به ارتفاعات بیمعنی اغراق آمیز میکنند (این همان چیزی است که سندرم آشفتگی ترامپ نامیده میشود)، کراتهامر علاقهای به این موضوع ندارد. در دفاع از تصمیم ترامپ en block (همانطور که راستگرایان معمولاً انجام میدهند).
در واقع، او چپ را به خاطر اختلاط “اختلافات سیاسی مشروع از یک سو و نشانه های آسیب شناسی روانی از سوی دیگر” سرزنش می کند و بنابراین واقعاً به کسی لطفی نمی کند. /strong>
او می نویسد: «ترامپ برای انجام کارهای نادرست سیاسی – و نیاز – مانند خروج از پاریس انتخاب شد. او برای انجام کارهای احمقانه انتخاب نشد که از توییت هایش شروع شود. اگر او نتواند بین این دو تمایز قائل شود، سندروم آشفتگی ترامپ تنها تبدیل به یک اپیدمی خواهد شد.»
کراتهامر میگوید، اتفاقاً، تصمیم ترامپ برای خروج از پاریس یک تصمیم ضروری بود، زیرا «توافق پاریس به خودی خود شکست بزرگی بود» از ابتدا، و غرب را به دلیل «ابتدای دو قرنی در صنعتیسازی» مجازات کرد. و دادن پاس به چین و هند.
اگرچه کراتهامر چندان در مورد اجماع تغییرات آب و هوایی متقاعد نشده است، او همه طرفدار یک پیمان تغییر آب و هوا است، اما پیمانی بسیار متفاوت از توافقنامه پاریس.
به گفته وی، “قوی و قابل اجرا خواهد بود، که تقاضاهای نسبتاً یکسانی را بر چین، هند، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سایرین که مایل به پیوستن هستند، تحمیل کند.”
از شما متشکرم، آیزایا برلین
اولین بار در 14 نوامبر 1997 در واشنگتن پست منتشر شد – بنابراین، نه روز پس از مرگ آیزایا برلین – این مقاله (هم یک مقاله شخصی و هم یک مداحی صمیمانه برای یکی از بزرگترین مردان قرن 20th) یکی از موارد مورد علاقه ما در این کتاب است.
در آن، کراتهامر به یاد میآورد که چگونه با چهار مقاله درباره آزادی آیزایا برلین، کتابی که او آن را «استدلال بزرگی برای کثرتگرایی» توصیف میکند، «از حماقتهای دوران جوانی درمان شد».
>
این کتاب که در سال 1969 (سال تئوریهای بزرگ و آرزوهای بزرگ: رهایی، انقلاب، اجتناب ناپذیری تاریخی) منتشر شد، کراتهامر را با نشان دادن این که همه آن اغواگران بزرگ (مارکس، تروتسکی، مائو، هو، کاسترو، Rousseau) وجه مشترک آن ایده یکپارچه بود.
یک ایده وحدتبخش خاص مانند ایدههای داخل پرانتز بالا نیست، بلکه یک ایده وحدتبخش است.
و مشکل یکپارچهسازی ایدهها – به عنوان مثال، روایتهای بزرگ – بسیار ساده است: آنها پادزهری برای آزادی انسان هستند:
چیزی که آنها ارائه می دهند ممکن است باشکوه و نشاط آور و عادلانه باشد. اما آزادی چیز بسیار متفاوتی است. آزادی به حال خود رها می شود. آزادی یک حوزه خودمختاری است، یک فضای سیاسی غیرقابل تعرض است که هیچ مقامی نمی تواند به آن حمله کند. به گفته برلین، در واقع، این شبه آزادی های «بالاتر» دیگر که توسط پیامبران مونیست عرضه شده اند بسیار خطرناک هستند. آنها بیش از هر چیز یک ارزش واقعی را اعلام می کنند – برابری در مارکس، برادری در روسو – و در نهایت فرد با آزادی خود زیر پا له می شود. سرها می چرخند. میلیون ها نفر از آنها.
کراتهامر می نویسد:
“چهار مقاله در همه جا موجود است.” “آن را بخر. فرزندانتان را مجبور کنید قبل از رفتن به کالج آن را بخوانند، این آخرین مورد از نئومارکسیسم رمانتیک است. اگر فکر می کنند کتاب بدیهی است، شما آنها را به خوبی بزرگ کرده اید. اگر این کار را نکنند، برلین رضایت آنها را به چالش خواهد کشید.”
متفرقه: شطرنج و جنون
جای تعجب نیست که کتاب کراتهامر پر از ستونهای بسیار کم است، که برخی از آنها مربوط به خانوادهاش است، برخی دیگر به رویدادهای جاری متفرقه، و گروه سوم برخی از فعالیتهای پیش پاافتاده انسانی مانند ورزش (بیس بال، گلف، قایقرانی).
از آنجایی که کراتهامر یک شطرنجباز مشتاق بود، نمیتوانست در مقابل نوشتن چند ستون مرتبط با شطرنج مقاومت کند: «نابغه، جنون، معصومیت» (بررسی فیلم جستجوی بابی فیشر)، «مرد در برابر رایانه: هنوز یک مسابقه» (تحلیلی از مسابقه شطرنج گری کاسپاروف – X3D Fritz 2003) و جالبترین آنها «استبداد شطرنج».
در تمام این ستونها، کراتهامر اشاره میکند که چگونه نبوغ و جنون به هم مرتبط هستند و اینکه بازیکنان شطرنج گاهی اوقات دیوانه میشوند تقریباً جای تعجب نیست.
خب، یکی از آنها، کرسان ایلیومژینوف، قهرمان سابق شطرنج، و رئیس فیده از سال 1995 تا 2018، (در سال 1993) اولین رئیس جمهور کالمیکیا، یک جمهوری روسیه خزری شد.
و او برای دو دهه آینده در این موقعیت باقی ماند (شما می توانید حدس بزنید چگونه)، کاری را انجام داد که از یک بازیکن شطرنج انتظار دارید: تقریباً همه چیز اشتباه است.
در میان چیزهای دیگر (بعضی از آنها واقعاً، واقعاً بد) او کالمیکیا (کشوری فقیر و متروکه “که تعداد گوسفندها از مردم دو به یک بیشتر است”) را به اولین “ایالت شطرنج” جهان تبدیل کرد:
«کلاس های شطرنج اجباری در تمام مدارس. شطرنج در زمان نخست در تلویزیون. و در بحبوحه فقر فروکش، یک “شهر شطرنج” تازه ساخته شده، یک روستای سورئال پوتمکین که بالای آن یک کاخ شطرنج شیشه ای پنج طبقه قرار دارد، جایی که ایلیومژینوف به تازگی یک تورنمنت بین المللی شطرنج را برگزار کرده است.
نتیجه؟
خب، اکنون “جهان میداند که شطرنجبازان از گذشته چه میدانستند: اشتیاق به شطرنج، مانند اعتیاد به مواد مخدر یا سابقه کیفری، باید رد صلاحیت خودکار برای هر فعالیت عمومی جدی باشد.”
Krauthammer با شوخ طبعی میگوید: «البته ستوننویسی استثنا نیست».
درس های کلیدی از “نقطه همه چیز”
1. ایده های مونیستی آزادی را با تعریف نفی می کنند
2. میراث محافظه کاران را دست کم نگیرید
3. شما نمی توانید یک ذهن بزرگ را کبوتر سوراخ کنید
ایدههای مونیستیک آزادی را با تعریف نفی میکنند
این ایده ای از کراتهامر نیست، اما با این وجود ایده ای است که او در طول زندگی خود بر آن ایستاده است. شاید به این دلیل که وقتی یک پسر 19 ساله بود، جهان بینی او را به کلی تغییر داد.
این برگرفته از چهار مقاله درباره آزادی آیزایا برلین است، که در آن (در میان چیزهای دیگر) یکی از روشنفکران برجسته قرن 20 استدلال می کند که ایده های مونیستی مانند مارکسیسم از درک این موضوع ناتوان است که آزادی انسان به معنای داشتن گزینه های متعدد است.
قرار دادن هر ایده – حتی برابری طلبی – بر همه چیزهای دیگر، ناگزیر به بردگی – و شاید حتی مرگ – میلیونها نفر میشود.
میراث محافظه کاران را دست کم نگیرید
چارلز کراتهامر رونالد ریگان را بزرگترین رئیسجمهور نیمه دوم قرن بیستم میداند و فکر میکند که جرج بوش و حتی دونالد ترامپ برخی کارها را درست انجام دادهاند.
همچنین، اگرچه یهودی است، اما معتقد است که پاپ ژان پل دوم به همراه ریگان، روزولت و چرچیل فوق الذکر یکی از آزادی خواهان بزرگ قرن 20 بوده است.
اگر این افراد نبودند، او میگوید، ما در یک جامعه کمونیستی دیستوپیایی زندگی میکردیم. پس این را فراموش نکنید.
شما نمی توانید یک ذهن بزرگ را کبوتر سوراخ کنید
اگرچه کراتهامر یک صدای پیشرو نومحافظهکار است، اما در بیش از یک مورد دوسویه است.
برای مثال، او فکر میکند که ترامپ کمی دیوانه است (نه تا آنجا که به تصمیم سیاسی او مربوط میشود، بلکه در رابطه با استفاده او از توییتر) و از سقط جنین و ازدواج همجنسگرایان حمایت میکند.
همچنین، اگرچه علم پشت تغییرات آب و هوایی چندان متقاعد نشده است، اما از یک توافق بین المللی قوی دفاع می کند و از ایالات متحده می خواهد که به طور یکجانبه شروع به سوزاندن فسیل های کمتری کند.
این خلاصه را دوست دارید؟ ما از شما دعوت می کنیم برنامه 12 دقیقه ای برای خلاصه ها و کتاب های صوتی شگفت انگیزتر.
“نقطه همه نقل قول ها”
noreferr=” noopener>برای توییت کلیک کنید
ایده دولت محدود پیروز شده است. اما لحظه ممکن است دوام نیاورد. پلورالیسمی که برلین از آن حمایت می کرد، دوباره به چالش کشیده خواهد شد. برای توییت کلیک کنید
تحقیقات سلول های بنیادی روزی موهبتی برای بشریت خواهد بود. ما این را مدیون آیندگان هستیم که آن را دنبال کنیم. اما ما همچنین جهان اخلاقی را مدیون آیندگان هستیم که توسط علم متکبر و درخشان پایمال نشده و فاسد نشده است. برای توییت کلیک کنید
روانشناسهای تندرو کتاب مقدس هیچ انحصاری بر اعتقاد به پایان ندارند. قبل از پرتاب سنگ به اهداف آسان، یک جامعه سکولار ممکن است به اشتهای فراوان خود برای آخرالزمان فکر کند. Clicker”>
یهودیت سنتی 613 فرمان دارد… 614 فرمان انکار هر گونه پیروزی پس از مرگ هیتلر است. تقلیل هویت یهودی به قربانی شدن یکی از این پیروزی ها خواهد بود. نباید مجاز باشد. برای توییت کلیک کنید
بررسی انتقادی ما
خواندن ستونهای کراتهامر همیشه لذت بخش بود. و خواندن آنها به این شکل، در یک جلد و با نگاهی به گذشته، لذت بیشتری دارد.
Jay Nordlinger به درستی خاطرنشان می کند:
“نقطه همه چیز بسیار گسترده است، یک نمونه برداری واقعی Krauthammer”. این کراتهامر به طور کامل یا تقریباً همینطور است. این کتابی است که می گوید: «این همان چیزی است که او معتقد بود. این همان کسی است که او بود.» به این ترتیب، بسیار ارزشمند است.»
در واقع، همینطور است.
امیر رئیس بازاریابی در 12 دقیقه. او در اوقات فراغت خود عاشق مدیتیشن و بازی فوتبال است.