تا-نهیسی کوتس یک روزنامه نگار و نویسنده آمریکایی است. خبرنگار ملی “آتلانتیک”، او همچنین برای “Time” و “The Village Voice” و “Time” کار کرده است و برای بسیاری از نشریات دیگر متن نوشته است.
اما او بیشتر به خاطر کتابهایش مشهور است: مبارزه زیبا، بین جهان و من، پلنگ سیاه، ما هشت سال قدرت بودیم (مجموعه ای از مقالات) و رقصنده آباولین رمان او.
در https://ta-nehisicoates.com/
بیشتر بیاموزید
خلاصه PDF بین جهان و من
با تقلید از ساختار آتش دفعه بعد جیمز بالدوین، تحلیل شاعرانه، تاثیرگذار و نافذ تانهیسی کوتس از “خشونت نژادپرستانه که در فرهنگ آمریکایی تنیده شده است” به شکل یک نامه ای از نویسنده خطاب به پسر پانزده ساله اش، ساموری.
این نامه به سه فصل تقسیم میشود که فصل اول آن تجربیات کوتس در دوران جوانی را بازگو میکند، فصل دوم درباره زندگی او پس از تولد ساموری صحبت میکند و فصل آخر، دیدار نویسنده از میبل را روایت میکند. جونز، مادر داغدار دوست آفریقایی-آمریکایی کوتس که اشتباهاً به قتل رسیده است.
و ما همه آنها را در خلاصه خود داریم!
فصل اول
نامگذاری “مردم”
کوتس نامه خود را به ساموری با توصیف رویدادی از یکشنبه قبل آغاز میکند: مجری یک برنامه خبری محبوب که از او میپرسد از دست دادن بدنش به چه معناست.
نویسنده ادامه میدهد: «بهویژه، میزبان میخواست بداند چرا من احساس میکنم که پیشرفت آمریکای سفیدپوست، یا بهتر است بگوییم پیشرفت آمریکاییهایی که معتقدند سفیدپوست هستند، بر پایه غارت و خشونت بنا شده است. با شنیدن این حرف، غمی کهنه و نامشخص در وجودم پیچید. پاسخ این سؤال، کارنامه خود مؤمنان است. پاسخ تاریخ آمریکاست.”
به عبارت دیگر، کوتس می گوید که کشور بزرگ آمریکا تا حد زیادی به این دلیل وجود دارد که به بخشی از جمعیت آن هرگز فرصت وجود نداشت. اگرچه آمریکایی ها تقریباً به اندازه خدا دموکراسی را خدایی می کنند، بیشتر تاریخ آمریکا به شدت غیردموکراتیک است.
در واقع، هنگامی که پرزیدنت لینکلن در سال 1863 اعلام کرد که نبرد گتیزبورگ باید تضمین کند که “دولت مردم، توسط مردم، برای مردم، از روی زمین نابود نخواهد شد”، او کوتس نداشت. ‘ پدربزرگ در ذهن است.
طبق قوانین آن زمان، پدربزرگ کوتس، به زبان ساده و وحشیانه، یک شخص نبود، بخشی از مردم نبود:
اما نژاد فرزند نژادپرستی است نه پدر. و روند نامگذاری «مردم» هرگز به اندازه سلسلهمراتب موضوعی تبارشناسی و قیافهشناسی نبوده است. تفاوت رنگ و مو قدیمی است. اما اعتقاد به برتری رنگ و مو، این تصور که این عوامل میتوانند جامعه را به درستی سازمان دهند و دلالت بر ویژگیهای عمیقتری دارند که پاک نشدنی هستند – این ایده جدید در قلب این افراد جدید است که ناامیدانه بزرگ شدهاند. به طرز غم انگیز، فریبکارانه، به این باور که آنها سفید هستند.
رویای آمریکایی عمیقاً ریشه در خشونت دارد
کوتس کمی پایین تر می گوید: «من در پانزدهمین سال زندگیت برایت می نویسم.
“من برای شما می نویسم زیرا این سالی بود که دیدید اریک گارنر به خاطر فروش سیگار جان خود را از دست داده است. زیرا اکنون میدانید که رنیشا مکبراید بهدلیل درخواست کمک به ضرب گلوله کشته شد، جان کرافورد بهخاطر مرور در یک فروشگاه بزرگ کشته شد.»
«و مردانی را دیدهاید که یونیفرم پوشیدهاند و تامیر رایس، کودک دوازده سالهای را میکشند که قسم خورده بودند از او محافظت کنند. و شما مردانی را با همان لباسها دیدهاید که در کنار جادهای به مارلین پینوک، مادربزرگ کسی ضربه میزنند.»
همه این افراد – گارنر، مک براید، کرافورد، براون، پینوک – بدون در نظر گرفتن رنگ پوستشان، افرادی بودند که در نظر گرفته شده بودند. و با این حال، با آنها اینطور رفتار نمی شد. در قرن 21st. توسط دموکراتیک ترین ملت روی کره زمین.
این اختلاف خیره کننده است و با این حال، بخشی حذف نشدنی از جامعه ایالات متحده، جزء کلیدی تاریخ آمریکا است.
این همان چیزی است که رویای آمریکایی بر آن بنا شده است: به اندازه کافی در زیر وعده های موفقیت و داستان های هوراسیو-الجر مانند هوراسیو عمیقاً حفاری کنید و اجساد آفریقایی-آمریکایی را خواهید دید، بی جان، شلاق خورده، خرد شده , خرد شد, زیر پا گذاشت.
آیا اکنون میتوانید سیاهپوستان را به خاطر زندگی در حالت ترس دائمی، برای درباره گستره یک بی عدالتی قدیمی صحبت می کنید یا برای مبارزه با حبس دسته جمعی؟
قرص خواب
تا-نهیسی کوتس با به یاد آوردن خشونتی که در دوران جوانی او را احاطه کرده بود، به پسرش توصیه میکند که «در برابر اشتیاق عمومی به روایت آرامشبخش قانون الهی، نسبت به افسانههایی که مستلزم برخی عدالت غیرقابل مهار است، مقاومت کند».
آمریکا، به زبان ساده، خشونت آمیز است، اما تمام آن چیزی است که آمریکایی های آفریقایی تبار دارند. و اگر میخواهند چیزی را تغییر دهند، باید سعی کنند فعالانه آن را در اینجا روی زمین تغییر دهند و اجازه ندهند داستانهایی که ادعا میکنند با گذشت زمان یا از طریق مداخله الهی پس از مرگ، خود را به سمت بهتر شدن تغییر میدهند، منفعل شوند.
این، این “زبان قصد” است که همه چیز را بدتر می کند.
کوتس هشدار میدهد: «مقصد این زبان «نیت» و «مسئولیت شخصی» تبرئه گسترده است. «اشتباهاتی صورت گرفت. اجساد شکسته شد. مردم به بردگی گرفته شدند. منظورمان خوب بود ما تمام تلاش خود را کردیم. “نیت خیر” یک گذر از تاریخ است، یک قرص خواب که رویا را تضمین می کند.”
تا آنجا که به کوتس مربوط می شود، دعوت مارتین لوتر کینگ برای مقاومت بدون خشونت یک نتیجه این نوع جهان بینی او روش مالکوم ایکس و زنگ بیدارباش پلنگ های سیاه را ترجیح می دهد. – درست مانند کاری که پدرش در دهه 1970 انجام داد، در نهایت به کاپیتان محلی حزب آنها تبدیل شد.
امروزه، پل کوتس به عنوان کتابدار پژوهشی در دانشگاه هوارد کار می کند، جایی که پسرش تا-نهیسی، به اعتراف خودش، سرانجام خود را پیدا کرد. او با دوبله هاوارد مکه خود، از چگونگی آموختن همه چیزهایی که اکنون در مورد نژاد و تقسیمات نژادی می داند – یا، بهتر است بگوییم، تصنعی بودن مفاهیم را در آنجا یاد گرفت.
او می نویسد: “من برای کتابخانه ساخته شده ام، نه برای کلاس درس.” «کلاس درس زندان علایق دیگران بود. کتابخانه باز، بی پایان و رایگان بود.»
در این مدت، تا-نهیسی با کنیاتا متیوز ملاقات می کند. در 24 سالگی فرزندش را باردار می شود. نه ماه بعد گیرنده این نامه متولد می شود. نام او از ساموری توره، روحانی مسلمان گینه ای گرفته شده است که بین سال های 1882 تا 1898 در برابر استعمار فرانسه در غرب آفریقا مقاومت کرد و در آغاز قرن در اسارت درگذشت.
فصل دوم
قتل شاهزاده جونز
یک ماه پس از تولد ساموری، یکی از همکلاسی های تا-نهیسی و کنیاتا از هاوارد، پرنس جونز، توسط پلیس شهرستان پرنس جورج کشته می شود.
افسر، که مخفیانه کار می کرد، برای ردیابی یک فروشنده مواد مخدر 5 فوتی 4، 250 پوندی فرستاده شد. با این حال، او در نهایت به پرنس جونز 6 فوت 3 و 211 پوندی، درست چند متری مقابل خانه نامزدش شلیک کرد. شاهدی نبود. اتهامات علیه او بدون هیچ دلیلی لغو شد.
کوتس و همسرش برای یادبود دوستشان به هوارد رفتند. تانهیسی در تشییع جنازه طاقت فضای رحمت و بخشش را نداشت. بالاخره افسر پلیس نالایق و ناصادق بود و پرنس جونز فردی عمیقاً مذهبی و مهربان بود.
چرا کسی باید اولی را ببخشد و در درخواست انتقام برای مرگ دومی عصبانی نشود؟
ترور قبل از 11 سپتامبر
پس از نقل مکان به نیویورک در سال 2001، دو ماه قبل از 11 سپتامبر، تا-نهیسی شروع به احساس اضطراب و “ناهمگامی با شهر” می کند. واقعیت این احساس در روز حملات تروریستی برای او آشکار می شود.
او می نویسد: “همه کسی را می شناختند که کسی را می شناخت که گم شده بود.” اما با نگاه کردن به ویرانه های آمریکا، قلبم سرد بود. من همه بلاهایی از خودم داشتم. مأموری که شاهزاده جونز را به قتل رساند ، مانند همه مأمورانی که ما را بسیار مبهم می دانند ، شمشیر شهروندان آمریکایی بود. من هرگز شهروند آمریکایی را خالص نمی دانم. ”
چگونه او می تواند؟
منهتن جنوبی همیشه زمین صفر برای سیاه پوستان بود: آنها نه تنها در آنجا به حراج گذاشته شده بودند، بلکه در زیر همان خرابه ها نیز مدفون شده بودند.
“بن لادن اولین کسی نبود که به آن بخش از شهر وحشت زده شد.” “من هرگز آن را فراموش نکردم. شما هم نباید.»
تجربیات ساموری با نژادپرستی
حتی قبل از اینکه او از آن آگاه باشد ، ساموری تجربه کرد که نژادپرستی حکاکی شده در بافت جامعه آمریکا چقدر است.
به عنوان مثال ، هنگامی که او توسط یک زن سفید پوست در یک سینما در قسمت فوقانی West Side دست به کار شد. بعد از اینکه Coates او را توبیخ کرد ، یک مرد سفید پوست مداخله می کند. Coates این موضوع را به عنوان “تلاش او برای نجات دامنه از جانور” تجربه می کند. این مرد به نمایندگی از پسرش چنین تلاشی نکرده است.
پس از تحت فشار قرار گرفتن توسط Coates ، مرد به او گفت: “من می توانستم شما را دستگیر کنید!” کوتس فکر میکند که میداند این جمله چه معنایی دارد: سفیدپوستان هنوز کنترل را در دست دارند و تمام قدرتی که بر بدن او و سایر سیاهپوستان نیاز دارند را دارند.
درست مثل همیشه.
این دقیقاً همان چیزی است که کوتس هنگام بازدید از مکانهای تاریخی جنگ داخلی، زمانی که ساموری ده ساله است، به ساموری و پسر عمویش میگوید: از نظر آمریکاییهای آفریقایی تبار، این یک تلاش نجیبانه و قهرمانانه نبود.
و این دقیقاً همان چیزی است که ساموری می تواند خود را در هنگام ملاقات با مادر پسری که توسط پلیس کشته شده تجربه کند: آیا پلیس نباید از آنها محافظت کند؟
آنها باید – اما اگر سیاه پوست باشید ، بهتر است به آنها دلیلی برای تغییر نظر خود بدهید:
بنابراین من نه تنها از خشونت این جهان می ترسم، بلکه از قوانینی که برای محافظت از شما در برابر آن طراحی شده اند، از قوانینی که شما را وادار به تحریف می کند می ترسم. بدن شما برای پرداختن به این بلوک ، و مجدداً مورد توجه همکاران قرار می گیرد و دوباره به هم می پیوندد تا دلیلی به پلیس ندهد. در تمام عمرم شنیده ام که مردم به پسران و دختران سیاه پوست خود می گویند «دوبرابر خوب باش»، یعنی می گویند «نصف را قبول کن». برخی از کیفیت ناگفته ، برخی شجاعت کشف نشده ، هنگامی که در واقع همه آنها مشهود بودند اسلحه به سر ما و دست در جیب ما بود. اینگونه نرمی خود را از دست می دهیم. اینگونه است که آنها حق لبخند ما را می دزدند.
فصل سوم
آخرین فصل نامه سه قسمتی کوتس به ساموری مربوط به دیدار تا-نهیسی از دکتر میبل جونز، مادر شاهزاده جونز کشته شده است.
دکتر میبل جونز با ترکیب خوب، “دوست داشتنی، مودب، قهوه ای” در لوئیزیانا به دنیا آمد، به این معنی که او از همان سال های اولیه خود نژادپرستی را تجربه کرده بود. با این حال، او موفق می شود بر همه موانع غلبه کند، در مدرسه عالی می شود، بورسیه تحصیلی دانشگاه ایالتی لوئیزیانا را دریافت می کند و (احتمالاً) یکی از اولین رادیولوژیست های سیاه پوست در تاریخ آمریکا می شود.
میبل با توجه به هوش خود در اوایل (“او در حد یک دانش آموز بود”)، امیدوار بود که پرینس به هاروارد یا مدرسه دیگری از آیوی لیگ برود، اما ترجیح داد به جای آن به هاوارد برود. او دیگر نمیخواست برای دیگران نمایندگی کند: او به سراغ هوارد رفت تا عادی باشد، و «حتی بیشتر، تا ببیند واقعاً عادی سیاهپوست چقدر گسترده است».
Coates از مابل می پرسد که آیا او تا به حال از پرنس انتخاب هوارد پشیمان است. او می گوید: «نه،» تقریباً زخمی شده است. من متاسفم که او مرده است. Coates این سؤال را با دیگری دنبال می کند – اگر انتظار داشت که افسر پلیس که شاهزاده را شلیک کرده بود متهم شود. او می گوید ، “بله.”
اما او اینطور نبود – درست مانند بسیاری از افسران پلیس دیگر که همین کار را کرده اند و خواهند کرد. زیرا هر چقدر هم که آفریقاییتبارها برای موفقیت تلاش میکنند، سایه نژادشان مانند تیغ بر سرشان آویزان است.
یک اقدام نژادپرستانه تنها چیزی است که برای از دست دادن شخصیت خود یک سیاه پوست لازم است.
میبل به کوتس میگوید: «او آنجا بود. “او معنی داشت. خانواده داشت. او مثل یک انسان زندگی می کرد. و یک اقدام نژادپرستانه او را پس گرفت. و در مورد من هم همینطور است. من سالها را صرف توسعه حرفهای، به دست آوردن داراییها، انجام مسئولیتها کردم. و یک عمل نژادپرستانه. این تمام چیزی است که لازم است.”
برگها را با طعم تلخی در دهانش میپوشاند. او از این که فناوری مدرن به رویاپردازان اجازه داده است تا کنترل داستان پشت رویا را در دست بگیرند و قسمتی از این که چه مقدار از آن بر روی اجسام سیاه ساخته شده است را پاک کنند، ویران شده است.
در حالی که در حال رانندگی به خانه است، از پنجره ماشینش گتوهای شیکاگو را تماشا می کند. (“همان محله های یهودی نشین که مادرم در آن بزرگ شده است، جایی که پدرم بزرگ شده است”)، و ترس قدیمی از دوران کودکی او بر بدن او غالب شده است.
درس های کلیدی از “بین جهان و من”
1. رویای آمریکایی بر روی اجسام سیاه ساخته شد
2. بن لادن اولین تروریست منهتن نبود
3. واقعیت داشتن بدن سیاه
رویای آمریکایی بر روی بدن سیاه ساخته شد
رویای آمریکایی اخلاق ملی ایالات متحده است، چیزی که این کشور بزرگ بر اساس آن بنا شده است. با این حال، این یک کابوس برای بخش بزرگی از جمعیت آمریکا است، که در بیشتر تاریخ این کشور هرگز حتی به عنوان بخشی از جمعیت در نظر گرفته نمیشدند.
تا-نهیسی کوتس قاطعانه معتقد است که تنها دلیلی که چرا چیزی به نام رویای آمریکایی وجود دارد، کنار گذاشتن آمریکایی های آفریقایی تبار از این ایده است: شما فقط می توانید چیزی به این بزرگی و ساده لوحانه را روی پشت دیگران و سیاهان بسازید. قرن ها مجبور به قرض گرفتن از آنها شده اند.
بن لادن اولین تروریست منهتن نبود
در یکی از بحثبرانگیزترین بخشهای کتاب – که کسی جز میچیکو کاکوتانی آن را مورد سوال قرار نداده است – کوتس میگوید که در حالی که آمریکا برای قربانیان حملات 11 سپتامبر غمگین بود، قلبش سرد بود، زیرا بسیار آگاه بود که بن لادن اولین تروریستی نبود که آمریکایی ها را در منهتن به قتل رساند.
فقط یک قرن پیش، در زیر همان آوار، آفریقایی-آمریکایی ها توسط افراد ثروتمند سفیدپوست که احتمالا هنوز هم به همان اندازه ثروتمند و سفیدپوست هستند به حراج گذاشته شدند یا به قتل رسیدند. منهتن همیشه زمین صفر برای سیاه پوستان بود.
واقعیت داشتن بدن سیاه
بیش از هر چیز دیگری، Between the World of Me نشان میدهد که واقعیت داشتن بدن سیاه امروز کمی کمتر از واقعیت داشتن بدن سیاه در یک قرن پیش است.
آفریقایی-آمریکاییها هنوز بدون هیچ دلیلی توسط افرادی کشته میشوند که هرگز متهم نشدهاند، چه رسد به اینکه زندانی شوند.
و با این حال، تنها یک اقدام نژادپرستانه برای یک مرد آفریقایی-آمریکایی لازم است تا در یک چشم به هم زدن همه چیزهایی را که به دست آورده است از دست بدهد.
این خلاصه را دوست دارید؟ ما از شما دعوت می کنیم برنامه 12 دقیقه ای برای خلاصه ها و کتاب های صوتی شگفت انگیزتر.
«جملات بین دنیا و من»