15 دلیل برای اینکه احساس میکنید ارتباطتان با همه قطع شده است (+ چه کاری انجام دهید)
15 دلیل برای اینکه احساس میکنید ارتباطتان با همه قطع شده است (+ چه کاری انجام دهید)
بسیاری از مردم تا زمانی که جامعه پذیری از دسترس آنها خارج نشود، متوجه نمی شوند که چقدر مهم است.
حقیقت این است که اجتماعی شدن نیاز خاصی را در مغز انسان تامین میکند که برای رشد نیاز به تعامل دارد.
اجتماعی شدن قشر جلوی مغز را تحریک می کند، که عملکرد شناختی را بهبود می بخشد و به تفکر انعطاف پذیر کمک می کند. همچنین باعث می شود مغز شما هورمون های مورد نیاز را در نتیجه احساسات متفاوتی که اجتماعی شدن می تواند ایجاد کند، تولید کند.
کسی که احساس میکند با همه قطع رابطه میکند، ممکن است به طور کلی از اجتماعی شدن عقب نشینی کند، که شمشیر دو لبه است. مواقعی که حوصله صحبت کردن با کسی را ندارید ممکن است زمانی باشد که شما بیشتر به دیگران نیاز دارید—مثل زمانی که دوران سختی را پشت سر می گذارید. حمایت اجتماعی می تواند به کاهش بخشی از وزن این آشفتگی عاطفی کمک کند.
هنوز، مواقعی وجود دارد که احساس میکنید درست نیستید ، که باعث می شود احساس قطع ارتباط کنید. بیایید دلایلی را بررسی کنیم که چرا احساس میکنید ارتباط شما با همه قطع شده است، همراه با چند راهحل ممکن.
1. رسانه های اجتماعی و فناوری بیش از حد.
از برخی جهات، اینترنت مردم را گرد هم آورده است. با این حال، توانست مردم را نیز از هم جدا کند.
مشکل اتکا به رسانه های اجتماعی و فناوری برای اجتماعی شدن این است که فرآیندهای اجتماعی مشابهی را که اجتماعی شدن حضوری انجام می دهد تغذیه یا فعال نمی کند.
بنابراین، به جای اینکه در کنار کسی باشید که به شما احساس خوبی می دهد و به شما انرژی می دهد، ممکن است مغز شما همان نشانه های تعامل اجتماعی را دریافت نکند.
این بدان معنا نیست که دوستان از راه دور ارزشمند یا کمتر از دیگران نیستند. آنها نیستند. این عالی است که بتوان با مردم در سراسر جهان ارتباط برقرار کرد. این فقط این است که رسانه های اجتماعی و فناوری همان نوع واکنش های اجتماعی را در مغز شما تحریک نمی کنند که تعامل با شخص شخصی انجام می دهد.
نداشتن روابط و دوستی های حضوری باعث می شود احساس افسردگی، انزوا و تنهایی بیشتری داشته باشید. بنابراین، باید برای ایجاد برخی روابط حضوری تلاش کرد.
2. ترس از طرد شدن.
ترس ممکن است باعث شود برای جلوگیری از آسیب و قضاوت ناشی از طرد شدن، از ریسک کردن دست بردارید. مشکل این است که ما تنها با اجازه دادن به خودمان که آسیب پذیر باشیم می توانیم عمیق ترین ارتباطات و روابط خود را ایجاد کنیم.
حقیقت این است که رد شدن اتفاق خواهد افتاد. اجتناب از آن وجود ندارد این فقط بخشی از معامله است. گاهی برنده میشوید و گاهی میبازید.
اما اگر بتوانید نگاه خود را به آن تغییر دهید، لازم نیست کل مسیر زندگی شما را کنترل کند.
رد کردن به این معنا نیست که شما فردی بد یا نالایق هستید. تنها چیزی که واقعاً می گوید این است که “این شخص در زندگی من جا نمی افتد.”
حتی اگر طرف مقابل در مورد آن نامهربانی کند، باز هم این چیزی است که گفته میشود. بهعلاوه، اگر آدمهای تند و تیز نبودند، برای ایجاد حس بدی در شما دست به کار نمیشوند.
آنها می گفتند، “هی، این برای من نیست. نه، متشکرم.» و همین می شود. انجام در غیر این صورت یک مشکل آنها است، نه مشکل شما.
3. عزت نفس و عزت نفس پایین.
عزت نفس پایین یکی از دلایل رایج احساس عدم تعلق است. افرادی که عزت نفس پایینی دارند اغلب احساس نمی کنند که شایسته یک ارتباط واقعی هستند. در نتیجه، آنها به طور کامل به رابطه متعهد نمی شوند، یا موفقیت خود را خراب می کنند تا تقویت کنند که لیاقت آن را ندارند.
آنها اساساً خود را از دیگران جدا میکنند و ارتباطشان را با دیگران قطع میکنند زیرا در پذیرش اینکه دیگران آنها را ارزشمند میدانند مشکل دارند.
رفع عزت نفس یا ادراک پایین از خود کار دشواری است. اما اگر میخواهید با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید و روابط سالمی داشته باشید، باید این اتفاق بیفتد.
ابتدا، باید آنقدر برای خود ارزش قائل شوید که بگویید، “هی، من ارزش دوستی را دارم.” و شما باید این را برای خودتان بدانید تا به دنبال تایید دائمی از روابط خود نباشید، که می تواند ناسالم باشد.
4. تفاوت های فرهنگی.
یکی از دلایلی که اغلب دست کم گرفته می شود برای تنهایی و قطع ارتباط، تفاوت های فرهنگی است. اگر از فرهنگ بسیار متفاوتی هستید، ممکن است احساس بیگانگی با جامعه داشته باشید.
حتی در ایالات متحده، اگر به قسمت دیگری از کشور که فرهنگ کاملاً متفاوتی دارد نقل مکان کنید، به راحتی می توانید احساس کنید که از خود دور هستید. ممکن است عامیانه، قوانین ناگفته، آداب و رسوم و رفتارهای مختلف برای شما مناسب یا راحت نباشد.
یک راه خوب برای کاهش این مشکل این است که خود را در فرهنگ غوطه ور کنید تا در مورد آن بیشتر بدانید. احتمالاً متوجه خواهید شد که علاقه مندی به فرهنگ آسان تر است و حتی ممکن است از این طریق ارتباط پیدا کنید.
علاوه بر این، افراد زیادی دوست دارند دانش و تجربه شخصی خود را به اشتراک بگذارند.
5. برنامه های شلوغ.
زندگی شلوغ است. به عنوان یک بزرگسال، شما باید با کار، خانواده، کارهای خانه و کارهای روزمره سر و کار داشته باشید. همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد، به این معنی که شما به راحتی می توانید غرق شوید.
این می تواند باعث شود که روابط اجتماعی را پشت سر بگذارید. چه کسی وقت دارد تا با دوستانش وقت بگذارد وقتی همه این کارها را انجام دهید؟
نکته اینجاست: شما باید برای حفظ روابط اجتماعی خود با دیگران وقت بگذارید. اگر این کار را نکنید، آنها از بین می روند. دیر یا زود، ارتباط شما قطع خواهد شد.
نکته در مورد زندگی این است که همیشه مسئولیت یا کار دیگری برای انجام دادن وجود خواهد داشت. متأسفانه، دوستی ها و روابط همیشه آنقدر مقاوم نیستند. بنابراین اگر میخواهید روابط خود را حفظ کنید، باید مرتباً ایجاد، بسازید و حفظ کنید.
6. تنهایی و انزوا.
جای تعجب نیست که تنهایی و انزوا می تواند باعث احساس قطع ارتباط شود. هر چه فرد احساس تنهایی کند، اغلب از دیگران دورتر است.
نکته جالب در مورد تنهایی این است که اگر با افراد نامناسبی باشید همچنان می توانید احساس تنهایی کنید. در آن، به اتصال می رسد. تفاوت های شدید ممکن است مانع از احساس ارتباط شما با افراد اطرافتان شود.
به دنبال راه هایی برای اجتماعی شدن باشید. به گروه ها یا فعالیت های محلی نگاه کنید که شما را با افراد همفکر دیگر در تماس قرار می دهد. به این ترتیب، شانس بیشتری برای یافتن برخی از ارتباطات دارید تا بتوانید تنهایی خود را مهار کنید.
7. اندوه و تغییرات قابل توجه زندگی.
غم و اندوه یک تجربه تنهایی است که ممکن است در شما احساس هیچ ارتباطی با خانواده یا دوستان شما وجود ندارد. وقتی چیزی مهم را از دست میدهیم یا تغییرات شدیدی را در زندگی تجربه میکنیم، این احساس قدرتمند به ما ضربه میزند.
به عنوان مثال، ممکن است به خاطر از دست دادن یکی از عزیزان، پایان یک رابطه، از دست دادن شغلی که برای شما مهم بود، یا هر تعداد از رویدادهای احساسی شدید غمگین شوید.
این موقعیتهای زندگی به گونهای متفاوت به همه افراد ضربه میزند. برخی از افراد می توانند با مشت ها غلت بزنند بدون اینکه تاثیر زیادی روی آنها بگذارد. دیگران از آن غافلگیر شدهاند و ممکن است متوجه شوند که در خودشان عقبنشینی میکنند تا سعی کنند دردشان را برطرف کنند.
غم و اندوه چیزی است که باید تجربه شود و از آن عبور کند، اگرچه ممکن است برای انجام این کار به کمک مشاور نیاز داشته باشد، به خصوص اگر بر تمایل شما برای معاشرت طولانی مدت تأثیر بگذارد.
8. مشکلات رابطه.
یک رابطه باید محل استراحت از هرج و مرج و دشواری بقیه جهان باشد. متأسفانه، همیشه اینطور نیست. مردم موجودات کثیفی هستند که گاهی اوقات کارهای کثیف انجام می دهند و تصمیمات بدی می گیرند.
حتی در عاشقانهترین روابط، استرس ناشی از کار یا امور مالی میتواند ارتباط را قطع کند، بنابراین خانه دیگر شبیه خانه نیست.
وقتی برای مراقبت از بچهها و کارهای خانهداری برای همگام شدن با آنها، وقت گذاشتن برای عاشقانه و صمیمیت کار آسانی نیست.
با این وجود، رسیدگی به مشکلات روابط قبل از تبدیل شدن به یک مشکل بزرگ، بهترین راه برای رسیدگی به آنها است.
هرچه بیشتر از شریک زندگی خود احساس دوری کنید، قطع ارتباط آسان تر است و بازگرداندن رابطه به یک ارتباط سالم بسیار دشوارتر می شود.
این ممکن است به زمان متمرکزتری با هم یا کمک یک مشاور رابطه نیاز داشته باشد.
9. روابط سمی و مخرب.
روابط ناسالم و سمی می تواند آسیب زیادی به سلامت عاطفی و ذهنی شما وارد کند. آنها باعث میشوند که شما احساس عدم ارتباط کنید زیرا نمیتوانید در اطراف افراد سمی صادق باشید بدون اینکه آنها از آن علیه شما استفاده کنند.
حتی اگر آگاهانه این انتخاب را انجام نمیدهید، ناخودآگاه شما را راهنمایی میکند تا سعی کنید از آسیبهایی که ممکن است به شما وارد شود محافظت کنید.
در برخی مواقع، باید تصمیم بگیرید که چه چیزی باعث ایجاد یک رابطه سالم میشود و آنهایی را که به شما روحیه و قدرت نمیدهند حذف کنید. متأسفانه، یافتن افرادی که چنین نیروی مثبتی داشته باشند سخت است. آن سفر ممکن است به خودی خود یک سفر تنهایی باشد.
و فرض کنید که تصور خوبی از ظاهر یک رابطه سالم ندارید. در این صورت، میخواهید با یک مشاور سلامت روان صحبت کنید که میتواند به شما کمک کند هر آسیبی را که ممکن است در دستان افراد سمی تجربه کردهاید بیاموزید و از بین ببرید.
10. عدم وجود علایق مشترک.
به گفته آنها تنوع چاشنی زندگی است. و در حالی که این درست است، این نیز درست است که ما تمایل داریم برای ارتباط معنادار با افراد دیگر به برخی علایق مشترک نیاز داشته باشیم.
علائق مشترک به شما این امکان را می دهد که با شخص دیگری بر سر آن علاقه متقابل پیوند برقرار کنید و به دانش یکدیگر برای ایجاد دوستی کمک کنید.
این بدان معنا نیست که نمی توانید دوست باشید یا با افرادی که علایق مشترکی با آنها ندارید ارتباط برقرار کنید. گاهی اوقات یک علاقه مشترک می تواند به سادگی این باشد که “من یک دوست جدید می خواهم”. و سپس می توانید با این تمایل به یک دوست جدید ارتباط برقرار کنید.
با این وجود، گذراندن مدتی با افراد همفکر به نوعی ضرری ندارد. گروه های سرگرمی و کارهای داوطلبانه هر دو مکان های خوبی برای جستجو هستند.
11. فقدان هدف و معنا.
فقدان هدف و معنا می تواند باعث شود که شما از خود و جهان جدا شده باشید. عدم هماهنگی با کسی که هستید و می خواهید باشید، ارتباط معنادار را برای شما دشوار می کند زیرا آن جنبه معنوی خود را برآورده نمی کنید.
منظور ما از معنوی، مذهبی یا متافیزیکی نیست. در دنیای سلامت روان، سلامت معنوی اغلب با چیزهای ناملموسی تعریف می شود که ما را شاد می کند. به عنوان مثال، خلق هنر اغلب لذت و رضایت را برای مردم فراهم می کند. لذت و رضایت نیازهای معنوی ناملموسی هستند زیرا به راحتی قابل تعریف نیستند.
با این وجود، اگر هدف و معنا ندارید، چیزی را انتخاب کنید و انجامش دهید. دور و برتان ننشینید و منتظر بمانید تا از آسمان و به دامان شما بیفتد. برو کارها را انجام بده! به معنای واقعی کلمه هر چیزی را انتخاب کنید و به انجام آن بروید.
یا آن را برآورده میکنید یا خیر. ملاقات با افراد جدید و کسب تجربیات جدید مزیت دیگری دارد که ممکن است شما را در مسیر رسیدن به هدف و معنای خود قرار دهد، حتی اگر اینطور نباشد.
12. رشد شخصی.
افراد اغلب از اینکه متوجه می شوند که رشد شخصی می تواند باعث شود که در حین دور شدن از زندگی قدیمی خود احساس قطع ارتباط کنید، شگفت زده می شوند. همانطور که برای سالمتر شدن تلاش میکنید، متوجه میشوید که برخی از افراد دیگر در زندگی شما مناسب نیستند.
به عنوان مثال، فرض کنید دوستی های سمی و بدون مرزی داشتید که در آن آنها توانستند از شما سوء استفاده کنند. در آن صورت، متوجه میشوید که وقتی زندگی سالمتری را شروع میکنید، آن افراد دور میشوند.
یک مثال خوب دیگر متانت است. بسیاری از افرادی که تصمیم به پاکسازی و هوشیاری میگیرند، متوجه میشوند که بسیاری از دوستانی که با آنها مهمانی کردهاند، هرگز واقعاً دوست نبودهاند. آنها فقط افرادی بودند که با آنها مست و سرسخت بودند. این تنها ارتباط یا علاقه متقابل آنها بود.
وقتی آن علاقه متقابل از بین رفت، رابطه دوام نمی آورد. برای فردی که به تازگی هوشیار است، احساس جدایی و تنهایی می کند، زیرا کل گروه دوستانش تغییر می کند یا دور می شود.
رشد شخصی ممکن است تنها باشد. با این حال، راه را برای روابط سالمتر فردا هموار میکند. شما فقط باید ادامه دهید و مایل به ایجاد روابط جدید باشید.
13. شرایط سلامت فیزیکی یا مزمن.
بیماری مسئول این همه تنهایی و انزوا است. فردی که به یک بیماری مزمن مبتلا میشود یا به آن مبتلا میشود، اغلب با چالشهای دشواری مواجه میشود تا سعی کند مقداری نرمال را حفظ کند.
درد یا خستگی مزمن می تواند اجتماعی شدن را تقریباً غیرممکن کند زیرا برای فردی که آن را تجربه می کند بسیار طاقت فرسا است.
مسئله پزشکی مانند سرطان اغلب تنها و منزوی است، زیرا وضعیت آن چقدر شدید است. شما با مرگ و زندگی روبرو هستید، یک درمان دشوار که ممکن است موثر باشد یا نباشد، و با هر چیز دیگری که همراه با تلاش برای زندگی کردن است، دستکاری می کنید.
سخت است. اغلب، یک رویکرد خوب این است که به دنبال ارتباط در گروه های پشتیبانی باشید. بودن در کنار افراد دیگری که درگیر مشکلات مشابهی هستند، میتواند ارتباطاتی را ایجاد کند که در غیر این صورت نمیتوانید با افرادی که موارد مشابهی را تجربه نمیکنند، ایجاد کنید.
14. سوء مصرف مواد.
اختلال سوءمصرف مواد و سوءمصرف مواد (اعتیاد) باعث ایجاد شکاف در روابط می شود و زندگی ها را نابود می کند.
مطمئناً، بسیاری از مردم آنجا به صورت تفریحی استفاده میکنند یا مینوشند، و مشکلات زیادی برای آنها ایجاد نمیکند. با این حال، این مورد برای همه نیست.
بسیاری از افرادی که الکل مینوشند و مواد مصرف میکنند، ممکن است به محض اینکه ذهنشان به این ماده بسته شود و به آن نیاز پیدا کند، از مسیر اعتیاد خارج شوند. در موارد شدید، سوء مصرف مواد میتواند روابط، خانوادهها، مشاغل، زندگی و بسیاری چیزهای دیگر را در این بین از بین ببرد.
سوء مصرف مواد اغلب رفتار فرد را تغییر میدهد، زیرا این ماده مستقیماً با مغز در تعامل است. می تواند عملکرد و تولید هورمون را تغییر دهد. سوء مصرف مواد همچنین می تواند سلول های مغزی را که بر رفتار شما تأثیر می گذارد، از بین ببرد. این به نوبه خود میتواند به قیمت روابط شما تمام شود و احساس تنهایی و قطع ارتباط را در شما ایجاد کند.
تنها راه حل واقعی برای آن متانت است. و اگر فکر می کنید برای هوشیاری آماده هستید، قبل از هر کاری با پزشک خود صحبت کنید. نمیخواهید با فرورفتن در حمام دچار تشنج شوید و سرتان را از توالت بیرون بیاورید.
15. مسائل مربوط به سلامت روان.
موضوعات بهداشت روانی یک سکته مغزی است که با یک قلم موی پهن رنگ آمیزی شده است. بسیاری از بیماری های روانی مختلف وجود دارد که ممکن است باعث شود ارتباط شما با افراد دیگر یا خودتان قطع شود.
افسردگي، اضطراب عمومي، اضطراب اجتماعي، اختلال مسخ شخصيت- بيواقعيسازي، اختلال دوقطبي، اسكيزوفرني، اختلالات شخصيت، تروما – اين فهرست ميتواند ادامه يابد.
راه حل پیچیده است و از فردی به فرد دیگر متفاوت خواهد بود. ممکن است به درمان، یک گروه حمایتی، مکانیسمهای مقابله سالمتر یا یک درمانگر نیاز داشته باشید تا به شما در کشف مسائل کمک کند.
در هر صورت، اگر احساس میکنید که در مورد سلامت روان خود به کمک نیاز دارید یا نمیتوانید بفهمید که چرا اینقدر احساس عدم ارتباط دارید، بهتر است با یک متخصص سلامت روان صحبت کنید که باید بتواند به شما کمک کند. ریشه مشکل را پیدا کنید و راه حلی بیابید.