درهم برهم

علائم در جاده

علائم در جاده

در هر صورت ما در مسیری هستیم که بازگشتی ندارد! نه راه برگشتی وجود دارد و نه خروجی از آن. ما کمبودهایی داریم که می توان آنها را تکمیل کرد. رویاهای ما که می توانیم زندگی کنیم یا خلق کنیم. این یک رویا است، اما ما ابتدا واقعیت خود را تصور می کنیم و آن را درک می کنیم. ما با ایجاد مشکل مشکل را حل نمی کنیم. ما علل اساسی مشکلات را پیدا کرده و آن علل را از بین خواهیم برد.

hayalهیچ مشکلی ایجاد نخواهیم کرد. ذهنیتی را هم که وجودش را با مشکلاتش می شناسد و با توجه به مشکلاتش برنامه زندگی می سازد، نابود می کنیم. ما سعی خواهیم کرد به طور جمعی از شر روانشناسی مازوخیستی مبتنی بر مشکل خلاص شویم. دانشی که در روح ما تغییر ایجاد نمی کند، دانش ما نیست!

ما یاد خواهیم گرفت که بر رمزهای دانش در همه اعصار مسلط شویم و بدین ترتیب روح های عاقل آینده ای روشن را پرورش دهیم. ما معنای زندگی هستیم و به زندگی معنا می دهیم. هر چه بیشتر خود را به عنوان معنادار بپذیریم و معانی خود را دوست داشته باشیم، زندگی را بیشتر دوست داریم. ما تا جایی که می توانیم بفهمیم می دانیم، به همان اندازه که می توانیم بفهمیم می فهمیم.

ما نمی توانیم چیزی را که نمی توانیم بفهمیم، بشناسیم و زندگی کنیم. ما معانی خود را تجربه می کنیم. ما به زندگی معنا می دهیم و با معنایی که می دهیم زندگی می کنیم! این ما هستیم که معنا را خلق و تجربه می کنیم. معانی ما واقعیت ماست. ما به اندازه معانی خود وجود داریم و به اندازه معانی خود زنده می شویم. ما روح معانی هستیم که زنده می کنیم. ما مثل آب هستیم جاری خواهیم شد. سهولت در جریان از رها شدن خود در تسلیم معنوی کامل در برابر جوهر واقعیت ناشی می شود. ما بزرگترین مقاومت در برابر خودمان هستیم. ما نباید در مقابل خود مقاومت کنیم. ما باید خودمان را دوست داشته باشیم و با خودمان یکی باشیم. چرا زندگی را به تعویق می اندازیم و زندگی نمی کنیم؟ چرا طوری رفتار می کنیم که انگار اتفاق افتاده، بدون اینکه اتفاق بیفتد؟ چرا ما واقعاً صاحب سؤالات و مشکلات خود نیستیم و دنبال نمی کنیم؟ چرا هر معنایی را که می یابیم با دستان خود از بین می بریم؟ چرا نمی توانیم دستبندهایی را که عادت هایمان روی دستانمان می گذارند ببینیم؟

رویای جاده

چرا با وجود اینکه گرم ترین عشق را یافته ایم، ترس های خود را انتخاب می کنیم؟ چرا نمی خواهیم نجات پیدا کنیم؟ چرا ما نمی توانیم ارزش واقعی وجود خود را ببینیم؟ چرا ما اینقدر با خود بیگانه و نسبت به حقیقت سرکشیم؟ چرا ما نمی توانیم واقعاً صادق باشیم؟ چرا خودمان را گول می زنیم؟ و چرا بازی می کنیم؟ کسانی که فکر می کنند نمی دانند. کسانی که می دانند نیازی به حدس و گمان ندارند. کسانی که فکر می کنند نمی توانند ببینند، زیرا نمی خواهند چیزی را که نمی دانند بدانند، فقط می خواهند به فرضیاتی که محکم بر آن پایبند هستند ادامه دهند… فرض نقص است، دانستن یعنی درک ناقص بودن آن! مظنونین نمی توانند اطلاعات دیگر را درک یا درک کنند. خود را در توهمات خودشان تسلی می دهند! آنهایی که می دانند، کارشان را کرده اند. آنان که می دانند، تنبلی و نادانی را نمی شناسند!

hayalجاده هایی که بدون شناخت خود طی می کنیم، «راه های خوبی» نیستند. ابتدا آموزش «خودشناسی» را طی می کنیم و اهدافی را تعیین می کنیم که بتوانیم به آنها برسیم. خودسازی زمانی آغاز می شود که فرد از دوران نوزادی به دوران کودکی گذر کند! در این مرحله فرد می داند که هر چه در اطرافش می بیند خودش است، اما فریب توهم را می خورد! و او همه چیز را می خواهد، می خواهد آن را داشته باشد! با این حال، او می داند که همه چیز دارد اتفاق می افتد! بعد تمام زندگی اش را وقف شناخت خود می کند! وقتی هوشیار می شود به همان نقطه ای که شروع کرده برمی گردد و از اولین اشتباهش خلاص می شود! فکر نخواهیم کرد، رویا خواهیم دید. ما به قدرت عظیم تخیل پی خواهیم برد و زندان های اندیشه را ویران خواهیم کرد. ما به خصوص به خودمان اعتماد خواهیم کرد و انسانیت را در امنیت پرورش خواهیم داد. ما می دانیم که عضو ارزشمندی از کل کیهان، از خرد تا کلان هستیم. تعلق نخواهیم داشت، تعلق خواهیم داشت. ما ارزش خود را می دانیم، برای خودمان ارزش قائل می شویم و ارزش هایی را در درون انسانیت ایجاد می کنیم. ما می خواهیم احساس ارزشمندی کنیم. تعلق نداشته باشیم! آن چیزی که متعلق است متعلق به آن است. آنچه ما به آن تعلق داریم متعلق به ماست! بیایید عضو شویم!

hayal وابستگی یک انتخاب است و ارواح آزاد می توانند این انتخاب را انجام دهند! ما جزو بی مغزهایی نخواهیم بود که مغز و روح و قلب ما را زنده نگه می دارند و «زندگی می کنند تا بخورند». ما کسانی خواهیم بود که تغذیه می کنیم تا زندگی کنیم و می خوابیم تا زندگی کنیم. ابتدا مطمئن می شویم که مغزمان آسیب نبیند. ما بدون اطمینان نمی توانیم ایمن باشیم! ما نمی توانیم ارزش خود را بدون اعتماد بدانیم! ما نمی توانیم خود را بدون دانستن ارزش خود ببینیم! بشریتی که با وجود اشتیاق به اعتماد و ایمن بودن به ناامنی اعتقاد دارد، حتی به خود اعتماد ندارد، عشقی را که می‌خواهد «مالکیت» می‌پندارد و با همه این‌ها خود را آزاد می‌داند در حالی که همچنان برده مصرف است! عنوان «امن» را در جان خود یدک می کشیم تا نهاد «امانت» را برپا کنیم. ما اطلاعات بارگذاری شده در مغزمان را متوجه خواهیم شد، تعیین می کنیم که چه مقدار از آنها استفاده می کنیم، و متوجه می شویم که چند مرکز داریم، آیا کد آنها باز شده است یا نه. چگونه این همه اتفاق خواهد افتاد؟ اول از همه، ما از شر تمام شک هایی که فکر می کنیم می دانیم خلاص می شویم! ما با دانستن چیزهایی که نمی دانیم شروع به شناخت خواهیم کرد! می دانیم و مطمئن می شویم! لحظه ای که می گوییم “باش” و شروع به تغییر و توسعه می کنیم، همه اینها اتفاق می افتد! همه تغییرات در درون ماست. جستجوی بیرون را متوقف کنید! ما می توانیم خودمان انتخاب و تصمیم بگیریم! ما می توانیم خودمان باشیم بیایید چرخه های متناقض را پاره کنیم! بیایید با قوانین این یکی بازی کنیم. اطاعت از همان قوانین به ما تضمین می کند که در همان دور باطل گیر کرده و در نهایت به جایی نخواهیم رسید. بیایید این ضمانت شکست تضمین شده برایمان را مثل پارچه پاره پاره کنیم و از جان خود دور بریزیم! بگذارید قوانین را تعیین کنیم! فقط یک قانون وجود دارد! ما اتاق هستیم هر چیزی که ما را از خود دور کند یا ما را فراموش کند، مال ما نیست!

hayalدر حالی که ما در این جاده های برگشت ناپذیر زندگی می کنیم و به مردم پیام می دهیم! “زبان بدن ما” ما را انکار نخواهد کرد. لحن صدا، حرکات دست و بازو، دوری‌ها و حرکات چشم ما را وادار نمی‌کند که بگوییم «ببین، این دروغگوست» و علیه ما شهادت دهد. شخصیت ما همیشه ارزشمندتر و مهمتر از هویت ما خواهد بود! ما از شر نابسامان ها خلاص خواهیم شد و از تزلزل اجتناب خواهیم کرد. سازش را یاد خواهیم گرفت. ما تغییر خواهیم کرد و شرایط را تغییر خواهیم داد. ما همیشه برای تغییر آماده خواهیم بود. اگر بخواهیم تغییر کنیم، می دانیم که شرایط تغییر نمی کند. ما هستیم که شرایط را ایجاد و پرورش می دهیم. ما برای تسلط بر شرایط تغییر خواهیم کرد. ما از منفی ها عبور نمی کنیم و به آنها غذا نمی دهیم. استفاده از منفی گرایی در تجارت به معنای مراقبت و پرورش آنهاست. ما نمی توانیم کسانی را که نمی خواهیم با رفتن به دنبال آنها نابود کنیم. غلبه بر آن به این معنی است که ما چیزی را می خواهیم که نمی خواهیم. مبارزه با کسانی را که به عنوان موانعی بر سر راه خود می بینیم کار خودمان نمی کنیم. زیرا این رفتار هیچ هدفی جز متوقف کردن ما از مسیر خود ندارد. ما مثبت فکر خواهیم کرد و اتفاقات مثبت را رقم خواهیم زد. رویا خواهیم دید و رویاهایمان را دنبال خواهیم کرد. ما قادر به رویاپردازی خواهیم بود. زندگی ما همان آرزوهای ماست! ما این را خواهیم دانست. به جای اینکه چشمانمان را ببندیم و در تاریکی رویا ببینیم. ما چشمانمان را باز خواهیم کرد و در نور رویا خواهیم دید!

hayalوظیفه ما این است که با حفظ “کرامت انسانی” زندگی کنیم! ارواحي باشند كه فرآيند را بدون اينكه برده توليد و مصرف باشند اداره كنند. پذیرش وابستگی با رد تعلق. با در نظر گرفتن جامعه ای که به آن تعلق داریم به جلو حرکت کنیم. انتخاب ما: “کار آسان – بخش سخت زندگی” یا “بخش سخت – بخش آسان زندگی”! انتخاب با ماست! انتخاب های ما سرنوشت ما را تعیین می کند. عشق بورزیم و دوست داشته باشیم! آتش عشقی را که چون اخگر مثل جوانه در زندگیمان می سوزد بکاریم! شاخساره شعله ور عشق را با رگ حیات جان خود بکاریم و بپرورانیم. عشق بورزیم و دوست داشته باشیم. تا زمانی که آن آتش در درون ما می سوزد! وجودمان را با گرمای جهنمی عشق بدانیم. از عشق ورزیدن نترسیم! بیایید روح هایی شویم که هر لحظه همانطور که دوست داریم دوباره متولد می شوند. بیایید عشق زندگی کنیم و از عشق محافظت کنیم. بگذار زندگی مانند باد همه ما را در اطراف تکان دهد. بیایید به عشق خود معانی جدیدی از عشق بدهیم و آن را بی‌قید و شرط کنیم. بی توقع عشق بورزیم و بی توقع زندگی کنیم. زندگی خود را با توقعات بی اهمیت جلوه ندهیم. انتظارات: اینها چیزهایی هستند که منتظر آن هستند. چرا صبر کنیم؟ دوست داشتن بدون انتظار! بدون انتظار دادن! توانایی زندگی بدون انتظار! چه تلاش بزرگی برای صبر نکردن!

نویسنده: Türker ERCAN شماره 33 ژوئن 2008

حتما بخوانید : عمق توسعه فردی
چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا