سرگرمی

شبیه سازی آنالوگ/مجازی و دیگر شبیه سازی های آینده شما

شبیه سازی آنالوگ/مجازی و دیگر شبیه سازی های آینده شما

اتاق تاریک است. من می دانم که شما در حال گوش دادن هستید – یک نفر همیشه گوش می دهد. من این را با صدای بلند می‌گویم تا بتوانی صدایم را بشنوی.

            اتاق تاریک است. اتفاقاً اینجا ساشا است. فقط در حال توضیح دادن.

            هوا تاریک است و من واقعاً نور می‌خواهم. من هرگز تاریکی را تجربه نکرده ام می دانم که این بخشی از تنبیه من است، اما واقعاً تاریک است.

            گوش کن، من وحشت نمی کنم. من کاملا آرام هستم، ببینید. از لحن صدای من می توان فهمید.

من کاملاً آرام خواهم بود زیرا این همان چیزی است که شما می خواهید. من این را می دانم. اگر آرام بمانم و خودم رفتار کنم، به من پاداش خواهی داد. سیستم به این ترتیب کار می‌کند.

می‌دانم که در حال اخراج هستم، اما هنوز سیستم وجود دارد درست است؟ من بخشی از آن هستم، حتی اگر شما من را بفرستید…آنجا.

            من خودم رفتار خواهم کرد. متوجه شدید؟

            من به شما ایمان دارم. سیستم همیشه به رفتار خوب پاداش می‌دهد.

            هنوز تاریک است. می دانم که چهل و هشت ساعت است که اینجا هستم. زمانی که من را گرفتند، خط ریز را خواندم. من روزی یکبار نوتروشیک میخورم. من دو نوتروشیک دریافت کردم. این دو روز است.

            می‌دانم که انتظار دارید زمان را در اینجا گم کنم. خوب، من نمی روم. خواهید دید که من چقدر باهوش هستم. این همه یک اشتباه بزرگ است.

            اتفاقاً این ساشا است. من کمی نور می‌خواهم.

            من مانند برخی از دیگران در اینجا، گریه نکرده‌ام، فریاد نزده‌ام یا روی درها کوبیده‌ام. می دانم که این رفتار بدی است. و سیستم همیشه به رفتار خوب پاداش می‌دهد.

*

            امروز روز سوم است، و من هنوز هیچ نوری ندارم، اما صبور هستم.

            همچنین، می دانید که زمان را پیگیری می کنید. می‌دانم که انتظار دارید عقلم را از دست بدهم، اما به شما می‌گویم، من از همه کسانی که قبل از من رفته‌اند بهتر هستم.

             متوجه خواهید شد که اشتباه کرده‌اید. احتمالاً به من اجازه می‌دهید که دوباره وارد شوم. من هفتاد درصد عالی کسب کردم، فقط به سابقه من نگاه کنید. من فقط در سه ماهه آخر لیز خوردم، اما این به این دلیل است که –

            نگاه کنید، می دانم که ناامیدتان کردم. من ناخوش بودم. من را پیش مشاور فرستادند. من خودم را درست کردم، درست است؟

            به اهدافم نرسیدم اما خودم را درست کردم. و اکنون می توانم به اهدافم بزنم. فقط اجازه دهید دوباره وارد شوم و به من فرصت دیگری بدهید تا خودم را ثابت کنم.

            اتفاقاً این ساشا است. من می‌دانم که دارید گوش می‌دهید.

            من بیدار می‌شوم و به OmniPort می‌رسم که آنجا نیست. احساس خارش در مغز من است.

            هرچند من پذیرفته‌ام که لیاقت HoloTech خود را ندارم. من ساعت هولو و OmniPort خود را بدون اعتراض تسلیم کردم. باید مردی را در کنار من می دیدی. وقتی او را وادار کردند که عینک اینتل را کنار بگذارد، فریاد زد. او آنقدر بلند و عصبانی بود که مجبور شدند او را زیر پا بگذارند. سپس او را با برانکارد به اتاق دیگری بردند – فرض می‌کنم تراشه‌اش را غیرفعال کنم، شاید بقیه فناوری‌اش را از او دور کنم.

            فریاد نزدم. در طول موج الکتریکی که چیپم را سرخ کرد، به سختی گریه کردم. بافت اسکار هنوز خارش دارد، اما من خیلی از آن استفاده نکرده‌ام.

            می‌توانید از بخش ربات که با نوترو شیک‌های من می‌آید بپرسید. من فقط زمانی صحبت می کنم که در طول معاینه پزشکی روزانه با من صحبت شود. من هیچ درخواست غیرمنطقی نمی‌کنم، حتی اگر مغزم بدون OmniPort در حال سوختن است. انگشتانم مدام تکان می‌خورند، اما هنوز می‌توانم تمرکز کنم. من همه سؤالاتش را درست متوجه شدم.

            نام: ساشا ساندارام. سن: بیست و هشت. آدرس: C-19، Hexadrome 3. حرفه: CommSat Performance Analyst. تاریخ تولد…

            ممنون. متشکرم، شرکت بل. می‌دانستم که صبر من نادیده گرفته نمی‌شود.

            ربات بخش فقط یک شمع و یک جعبه کبریت به من داد. من نمی دانم چگونه از آنها استفاده کنم، اما می خواهم یاد بگیرم.

            اگر این یک آزمون است، قبول می شوم.

*

            آیا این یک تصادف بود؟ آیا تصادفی کبریت های نوک مومی را برای من ارسال کردید؟

            اینجا ساشا است. الان یک هفته است که در تاریکی هستم. سعی کردم تک تک کبریت ها را روشن کنم اما هیچ کدام جواب نداد. هر کدام را که زدم را از جعبه بیرون آوردم و در یک توده تمیز روی زمین گذاشتم، اما به نحوی جابه جا شدند – یا شاید در تاریکی رد آنها را گم کردم. جمع کردن آنها از روی زمین بدون چراغ کار سختی بود و خزیدن زیادی درگیر بود. با این حال، همه آنها را پیدا کردم – آنها دوباره در جعبه هستند و شما می توانید تک تک آنها را بشمارید.

            بنابراین، لطفاً می توانید یک جعبه کبریت دیگر برای من بفرستید؟

*< /p>

            «Summer Sunshine» اثر ادی تیلور در ذهنم گیر کرده است، اما همه کلمات را نمی دانم. میشه لطفا فردا با ربات بخش بفرستید؟ در حال پخش در حلقه است.

            سعی کرده‌ام با آهنگ‌هایی که می‌شناسم بخوانم، اما می‌دانم که هرگز زحمت یادگیری اشعار را به خود نداده‌ام، زیرا آنها همیشه در سحابی بودند، و همیشه به آن‌ها متصل بودم. آی تی. شگفت‌انگیز است که داخل سر من بدون پخش جریانی زنده صدای محیط از InEars من چقدر ساکت است. یا برای InEars من. من لیاقتشون رو ندارم من فقط متن یک آهنگ را می خواهم. و یک جعبه کبریت دیگر. لطفا؟

            این ساشا است. فقط در صورتی که در حال گوش دادن هستید.

            متوجه شدم که آنالوگ ها برق رایگان یا آب جاری ندارند. می فهمم که تو سعی می کنی من را با زندگی در تاریکی وفق دهی. اما این احساس تنبیه است، نه حساسیت. دو هفته طول کشید تا به این نتیجه برسم.

            فکر می‌کردم شرکت بل انسانی است. این احساس انسانی ندارد.

*

            متاسفم، نمی‌خواستم سر شما فریاد بزنم. منظورم فقط بازخورد سازنده بود.

            خیلی متاسفم.

*

            چند روز گذشته است؟

<*

            Bell Corp در طراحی این شبیه‌سازی‌ها کار بسیار خوبی انجام می‌دهد. من تعجب می کنم که در این آزمون چگونه عمل می کنم.

            نام: ساشا. سن: بیست و هشت. آدرس: الان کجا هستیم؟

            شما به من اجازه می‌دهید بروم! شما چشمانم را می‌بندید چون این یک شگفتی بزرگ است، نه؟

            وقتی چشمانم را باز می‌کنم، برمی‌گردم… جایی خارج از تاریکی. باید تولدم باشه تولد من است؟

            من را کجا می بری؟ امیدوارم کیک وجود داشته باشد.

حتما بخوانید : چای شیری و ودکا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا