10 اثر مضر افزایش احساسات شما (+ نحوه متوقف کردن)
10 اثر مضر افزایش احساسات شما (+ نحوه متوقف کردن)
احساسات می توانند چیز پیچیده ای باشند. در یک دنیای ایدهآل، ما فقط میتوانیم آنچه را که نیاز داریم احساس کنیم تا بتوانیم تجربیات خود را پردازش کنیم و در بهبود و رشد پیش برویم.
متأسفانه، ما در آن دنیا زندگی نمیکنیم.
در عوض، مواردی مانند:
را دریافت میکنیم
«وقتی برای غمگین بودن ندارم! من باید بروم سر کار!»
«مکش کن، کیک کوچک. همه مشکلاتی دارند.»
“به هر حال هیچ کس اهمیتی نمی دهد. پس چرا باید زحمت بکشم؟»
و بنابراین ما به هر دلیلی احساسات خود را در بطری می اندازیم، زیرا زندگی رو به جلو است و ما نمی توانیم به سادگی متوقف شویم. همچنین، مردم میتوانند در مورد آن بیتفاوت باشند.
مشکل این است که احساسات منفی فقط ناپدید نمی شوند. در عوض، آنها در یک جعبه کوچک کوچک در جایی در مغز شما بسته بندی می شوند. هر بار که احساسی را سرکوب می کنید، در جعبه پر می شود. هرچه بیشتر این احساسات را از بین ببرید و آنها را پردازش نکنید، جعبه پرتر می شود تا زمانی که درزهای آن برآمده شود.
و سپس چه اتفاقی می افتد؟ البته بالاخره باز می شود.
نتیجه نهایی مشکلات سلامت جسمی و روانی است که اگر به تازگی با آن احساسات کنار میآمدید، میتوانستند از آنها اجتناب کنید. سرکوب احساسات سطوح استرس را افزایش می دهد، که می تواند تعادل شیمیایی بدن شما را از بین ببرد، باعث اضطراب و افسردگی و همچنین بسیاری از مسائل دیگر شود. (منبع)
چگونه میتوانید تشخیص دهید که احساسات خود را جمعآوری میکنید یا آنها را به روشی سالم مدیریت میکنید؟
با یک درمانگر معتبر و باتجربه صحبت کنید تا به شما کمک کند تا با خیال راحت احساساتی را که در خود جمع کرده اید پردازش کنید. ممکن است بخواهید از طریق BetterHelp.com با یکی صحبت کنید برای مراقبت با کیفیت در راحت ترین حالت آن.
10 نشانه که نشان می دهد احساسات خود را در خود جمع می کنید
علائم زیر ممکن است به احساسات حل نشده اشاره کنند. اینها برخی از متداول ترین چیزهایی هستند که باید به دنبال آنها باشید، اما توجه داشته باشید که استرس ناشی از تحمل آن بار احساسی می تواند از فردی به فرد دیگر به روش های کوچک متفاوتی نشان داده شود.
1. مکانیسم های مقابله ای ناسالم.
در واقع چگونه با احساسات خود کنار می آیید؟ یا اصلا اینطوری هستی؟ برخی از افراد با درگیر کردن شدید خود در فعالیتهای دیگر با این کار کنار میآیند، بنابراین مجبور نیستند به آن فکر کنند.
آنها ممکن است مشروب بنوشند، از مواد مخدر سوء استفاده کنند، خود را به ورزش بیاندازند، خود را در کار خود گم کنند، یا افکار خود را با کارهای خانگی و مشغله کاری غرق کنند. آنها ممکن است از آن دسته افرادی باشند که به سادگی نمینشینند، زیرا در زمان استراحت شروع به فکر کردن و احساس کردن احساسات خود میکنند.
2. برنامه خواب خراب است.
استرس احساسات حل نشده میتواند کاتالیزوری برای اختلال خواب باشد. ممکن است فرد دچار بی خوابی، الگوهای خواب نامنظم یا خواب زیاد شود. از این گذشته، اگر در خواب هستید، آن احساسات را احساس نمی کنید.
3. افزایش افسردگی، اضطراب و استرس.
احساسات حل نشده باعث استرس زیادی می شود که منجر به بدتر شدن سلامت روان می شود. افسردگی و اضطراب شایع هستند. افراد مبتلا به تروما یا بیماریهای روانی ممکن است متوجه شوند که با علائم خود مشکلتری دارند.
اگرچه به افسردگی و اضطراب اشاره میکنیم، اما شایان ذکر است که منظور ما افسردگی با حروف کوچک “d” و اضطراب “a” با حروف کوچک است. همه کسانی که این مشکلات را تجربه می کنند در واقع اختلال خاصی ندارند. گاهی اوقات، فقط برخورد با آن احساسات سرکوب شده می تواند برای کاهش این مشکلات کافی باشد.
4. اغلب بیمار شدن.
افرادی که تحت استرس هستند اغلب بیشتر مریض می شوند. هنگامی که تحت استرس هستید، بدن شما هورمونی به نام کورتیزول تولید می کند که به شما در مقابله با استرس کمک می کند. مشکل این است که افراد برای زندگی طولانی مدت در شرایط استرس زا ساخته نشده اند.
تولید طولانی مدت کورتیزول می تواند تأثیر چشمگیری بر سیستم ایمنی و سلامت روان شما داشته باشد. فقط تصور کنید که زنگ خطر آتش سوزی در خانه شما 24/7 زنگ می خورد. این شبیه کاری است که کورتیزول در بدن شما انجام می دهد.
5. اجتناب از رویارویی.
افرادی که از رویارویی اجتناب می کنند ممکن است در حال سرکوب احساسات خود باشند. انسان ها موجودات بد خلق و آشفته ای هستند. گاهی اوقات حتی با افرادی که دوستشان دارید و به آنها احترام می گذارید، سر به سر می گذارید.
هیچ مشکلی با کمی درگیری وجود ندارد. در واقع تعارض ضروری و سالم است. روابط و پیوندها اغلب در دوره بهبودی پس از درگیری تقویت می شوند.
اما کسی که احساسات خود را سرکوب می کند، که نمی خواهد قایق را تکان دهد، ممکن است نظر خود را بیان نکرده یا حقیقت را بگوید. آنها از رویارویی اجتناب می کنند، بنابراین مجبور نیستند خود را افشا کنند.
6. پاسخ های احساسی خارق العاده.
شخصی که احساسات خود را سرکوب می کند می تواند مانند یک بطری گازدار نوشابه باشد که تکان داده شده است. آنها تحت چنان فشار عاطفی هستند که با کوچکترین درگیری یا تحریک منفجر می شوند.
آنها احساسات خود را تا حدی سرکوب میکنند که هر زمان که این احساسات در نهایت ظاهر شد، فقط در خشم منفجر میشوند یا غرق در غم و اندوه میشوند.
7. مشکل در بیان احساسات.
کسی که احساسات خود را نادیده می گیرد، ممکن است ارتباط خود را با نحوه بیان صحیح آنها از دست بدهد. مثل نواختن یک آلت موسیقی است. اگر تمرین نکنید و به تمرین ادامه دهید، زنگ زده میشوید و بخشی از دانشی را که ایجاد کردهاید از دست خواهید داد.
هرچه بیشتر احساسات خود را سرکوب کنید، بیان آنها برای شما دشوارتر می شود، که باعث می شود بیشتر آنها را سرکوب کنید، که بیان آنها را برای شما دشوارتر می کند و غیره. این یک مارپیچ رو به پایین باطل است که فقط منجر به استرس، افسردگی و اضطراب می شود.
8. ممکن است تنها باشید یا احساس تنهایی کنید.
مردم موجوداتی اجتماعی هستند. برخی بیشتر از دیگران. ما نیازهای خاصی داریم که با تعامل با دیگران برآورده می شوند. اما جمع کردن احساساتتان میتواند منجر به احساس انزوا و تنهایی شود، زیرا ممکن است احساس نکنید که افراد اطراف آن را درک میکنند شما. و اگر احساس نمیکنید درک شدهاید، دیواری بین خود دارید که مانع از ارتباط معنادار شما میشود.
در زمانهای دیگر، ممکن است واقعاً مردم را از خود دور کنید، زیرا بیان احساسات واقعیتان نشاندهنده آسیبپذیری است، که مستلزم توانایی بیان و پردازش احساسات شماست.
9. مشکلات گوارشی را تجربه می کنید.
استرس و احساسات حل نشده می تواند سیستم گوارش شما را خراب کند. در نتیجه ممکن است گرفتگی معده، اسهال، نفخ یا یبوست داشته باشید. این همچنین باعث ایجاد مشکلاتی در سایر زمینهها، مانند افزایش و کاهش وزن میشود، زیرا بدن شما آنچه را که قرار است با سوخت مورد نیاز برای عملکرد انجام دهد، انجام نمیدهد.
10. شما بدون دلیل سردردهای منظم را تجربه می کنید.
بعضی از افراد ظاهراً بدون دلیل سردردهای منظمی را تجربه خواهند کرد، اما دلیل آن در واقع استرس و تولید هورمون است که با کاهش احساسات شما همراه است.
آیا به کمک حرفه ای نیاز دارم؟
بنابراین، شما می خواهید از سرکوب احساسات خود دست بردارید. شما می خواهید برای سلامت روان و رفاه خود تصمیمات سالم تری بگیرید. بنابراین، بعد چه میکنید؟
خب، به آن خواهیم رسید. اما ابتدا باید به یک نکته مهم بپردازیم. ما بسیار شما را تشویق میکنیم که قبل از اینکه با آن جعبه استعاری که در مورد آن صحبت میکردیم دست و پنجه نرم کنید، به یک درمانگر سلامت روان ماهر مراجعه کنید.
مشکل این است که وقتی آن جعبه را باز میکنید، برای مدتی کار سختی خواهد بود زیرا با موجی از احساسات روبرو میشوید که امیدواریم در نهایت آن را تجربه کنید. پس از آن، احتمالاً نمیتوانید دوباره آن را ببندید.
این میتواند یک مشکل بزرگ باشد، بهویژه اگر تجربههای آسیبزا در تاریخچه خود داشته باشید که دلیل سرکوب احساسات شماست. اگر مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید یا مورد بی توجهی قرار گرفته اید، چیزهای زیادی وجود دارد که باید با آنها مقابله کنید که از آن جعبه بیرون می آیند.
افرادی که احساسات خود را جمع و جور می کنند همیشه به این سادگی نیست که «من برای این کار وقت ندارم». برخی از مردم از زمان کودکی این کار را انجام دادهاند، زیرا به آنها اجازه میدهد از چیزهای وحشتناکی که در معرض آن قرار میگرفتند جان سالم به در ببرند. افراد دیگر یاد گرفتند که این کار را انجام دهند تا در یک رابطه مورد ضرب و شتم یا آزار قرار نگیرند. اگر شما یکی از آن افراد هستید یا فکر می کنید ممکن است به حمایت بیشتری نیاز داشته باشید، برای خود یک درمانگر بخواهید.
انتظار نداشته باشید که دوستان، خانواده یا خودیاری شما را به پیش ببرند. آنها نمی توانند و ممکن است وضعیت را بدتر کنند. در عوض، یک درمانگر باید این روند را بسیار روانتر کند.
یکی از راههایی که ممکن است بخواهید کاوش کنید، خدمات درمانی آنلاین است که توسط BetterHelp.com – می توانید از طریق ویدئو یا تلفن یا پیام فوری با یک متخصص آموزش دیده از طریق تلفن یا پیام فوری، همه از راحتی خانه خود ارتباط برقرار کنید.
اما، اگر احساس میکنید برای استفاده از آن آماده هستید، راههایی وجود دارد که میتوانید روی یادگیری نحوه احساس سالم احساسات خود کار کنید.
چگونه احساسات قوی را کنترل کنم؟
فرآیند زیر میتواند بهعنوان راهنمایی برای هدایت احساسات قوی باشد.
(یادداشت نویسنده: این دقیقاً همان فرآیندی است که من شخصاً برای دههها از بطری کردن احساساتم و ایجاد عادتهای بهتر استفاده کردم. ماهها طول کشید، اما آسانتر و آسانتر شد تا اینکه عمدتاً به خودی خود جریان پیدا کرد. .)
1. احساسات را بپذیرید.
اولین قدم شناسایی و تصدیق احساسات است. افرادی که احساسات خود را تسخیر میکنند، ممکن است زمان کافی برای شناسایی احساسات خود قبل از اینکه فوراً آن را از بین ببرند، نداشته باشند.
فرض کنید عادت به انجام این کار دارید. در آن صورت، باید به خود اجازه دهید در این احساس ناراحت کننده بنشینید تا بتوانید بفهمید که دقیقاً چه احساسی دارید. عصبانیت؟ غمگینی؟ ترس؟ اضطراب؟ چیست؟
2. علت را شناسایی کنید.
در مرحله بعد، از خود بپرسید، “چرا چنین احساسی دارم؟” و واقعاً به دنبال پاسخ باشید.
ممکن است چیزی سطحی باشد. “این شخص یک احمق بود، بنابراین من از دست آنها عصبانی هستم.” منصفانه و معقول.
با این حال، گاهی اوقات ممکن است چندان واضح نباشد. شاید شریک زندگی شما کار غیر حساسی انجام داده باشد و اکنون احساس اضطراب و ترس می کنید. ممکن است اینطور نباشد که آنها واقعاً کاری انجام دهند که معمولاً چنین واکنشی را در پی داشته باشد. در عوض، ممکن است ناخواسته عصب خام دیگری را لمس کنند که باعث آن واکنش عاطفی می شود. شاید آنها کاری انجام دادهاند که تجربهای آسیبزا در گذشته را تحت تأثیر قرار داده است، که اکنون به ناراحتی شما دامن میزند.
3. به خودتان اجازه دهید این احساس را احساس کنید.
به خود اجازه دهید این احساس را هنگام رسیدن احساس کنید. این امر به ویژه در برخورد با احساسات قوی مهم است زیرا مغز می داند که برای کنار آمدن با این موقعیت چه کاری باید انجام دهد. ما اغلب فرآیند را قطع می کنیم.
احساسات قوی که ما احساس می کنیم، روشی است که مغز برای مقابله با چیزهای دشوار دارد. بدن شما در حال تولید هورمونها و ترشح مواد شیمیایی مختلف است که به آن اجازه میدهد خود را بهبود بخشد. برای انجام این کار فقط به آزادی نیاز دارد.
تروما و بیماری روانی با هم متفاوت هستند. این چیزها نحوه عملکرد مغز را تغییر می دهند یا ممکن است آنقدر شدید باشند که بر آن فرآیندهای طبیعی غلبه کنند. در آن صورت، ممکن است درمانها یا داروهای دیگری برای تسهیل تعادل و بهبودی مورد نیاز باشد.
4. سعی کنید علت را برطرف کنید.
آیا می توانید علت احساسات شدید خود را حل کنید؟ اگر دارید، در صورت امکان با فردی که به شما ظلم کرده است، صحبت کنید.
اما، در بسیاری از شرایط، ممکن است نتوانید علت را حل کنید. شاید این چیزی است که در گذشته شما اتفاق افتاده است، یا محیطی است، یا در موقعیتی نیستید که با فردی که به شما ظلم کرده است، مقابله کنید.
اشکالی ندارد. برای رفع علت لازم نیست. فقط معمولاً کارها را آسان تر می کند. تلاش برای پذیرش موقعیت اغلب انتخاب بهتری است.
5. کمی برای مراقبت از خود وقت بگذارید.
هنگامی که این کارها را انجام دادید، مدتی را برای مراقبت از خود به خود اختصاص دهید. برای اینکه مغزتان را دوباره در جهت مثبت حرکت دهید، مدتی آرام را برای بهبودی یا انجام یک کار سرگرم کننده اختصاص دهید.
به عنوان مثال، تماشای یک استندآپ کمدی یا انجام کاری که باعث خوشحالی شما می شود، می تواند به شما کمک کند احساسات منفی را پشت سر بگذارید. صبر کنید تا این مرحله را بردارید تا زمانی که متوجه شوید که احساسات قوی در حال عقب نشینی هستند. شما نمی خواهید سعی کنید احساسات منفی را با احساسات مثبت جایگزین کنید. این فقط احساسات شما را با مراحل اضافی پر می کند.
مزایای اینکه بتوانید واقعاً احساسات خود را احساس کرده و ابراز کنید، نامحدود است. درست است که هیچ کس به ویژه نمی خواهد احساسات منفی را که زندگی گاهی به ما می دهد، احساس کند. اما برای اینکه فرد سالم، شاد و آرام باشد، باید احساسات قوی خود را کنترل کند تا بعداً به مشکل بزرگتری تبدیل نشوند.
بسیاری از مردم توانایی تسخیر احساسات خود را مثبت می دانند. میدونی چیه؟ گاهی هم هست. گاهی اوقات برای خراب شدن وقت ندارید. کارهایی برای انجام دادن، مسئولیت هایی برای حفظ کردن وجود دارد و زندگی ممکن است به شما استراحت ندهد. بنابراین گاهی اوقات، شما باید آن احساسات را خاموش کنید تا بتوانید کاری را که باید انجام دهید.
کلید این است که بعداً، زمانی که کمی وقت دارید، دوباره وارد شوید و آن کادر را باز کنید. این احساسات را از جعبه خارج کنید، با آنها کنار بیایید و به سمت چیزهای روشن تر حرکت کنید.
هنوز نمیدانید چگونه با احساساتی که در درون خود جمع کردهاید کنار بیایید؟ به یک دست کمک نیاز دارید؟ امروز با یک درمانگر صحبت کنید که می تواند شما را در این روند راهنمایی کند. به سادگی اینجا را کلیک کنید تا با یکی از درمانگران با تجربه در BetterHelp.com.
شما ممکن است این موارد را نیز دوست داشته باشید: