“زندگی من بد است” – 20 کاری که می توانید در مورد آن انجام دهید
“زندگی من بد است” – 20 کاری که می توانید در مورد آن انجام دهید
زندگی همیشه آفتاب و رنگین کمان نیست.
گاهی اوقات کاملاً بد است.
ما احساس بدبختی می کنیم و انگار داریم به هیچ کجای زندگی نمی رویم.
شغل ما راضی کننده نیست. ازدواج ما روی سنگ است. پول به قدری تنگ است که ما در حال زندگی از یک چک به آن چک هستیم. بچه ها مشکل دارند.
همه چیز آنقدر به هم ریخته است که تنها راه توصیف زندگی ما این است که “مثل” است. و ما سرنخی نداریم که چگونه آن را برطرف کنیم.
یا شاید هیچ یک از این چیزها اصلاً برای شما اتفاق نمی افتد. شما فقط یک احساس عمیق و طاقت فرسا دارید که زندگی شما بد است. زندگی شما ممکن است واقعاً … خوب باشد. این فقط در سطحی نیست که شما فکر می کردید تا به حال در آن باشد.
دلیل هرچه که باشد، همه ما به نقطهای میرسیم که برای دیدن پوشش نقرهای زندگیمان تلاش میکنیم. ما احساس می کنیم که کامل نیستیم و تنها هستیم. معمولاً، ما میتوانیم خودمان را از فریبمان خارج کنیم، اما در مواقع دیگر، این کار چندان آسان نیست.
اگر احساس رکود دارید و نمی دانید چگونه رفع زندگی خود، به خواندن ادامه دهید. در زیر 20 روشی وجود دارد که می توانید از احساس درماندگی و بی هدفی به کنترل درآورید.
چرا زندگی شما بد است؟
همانطور که برای رهایی از این وضعیت و داشتن یک نگرش جدید به زندگی تلاش می کنید. الف>، اولین کاری که باید انجام دهید این است که بفهمید دقیقاً چه چیزی در زندگی شما بد است.
گاهی اوقات ما در این مارپیچهای رو به پایین گیر میافتیم، جایی که مشکلات خود را بزرگنمایی میکنیم و به آنها اجازه میدهیم تا بر تمام بخشهای دیگر زندگی ما تأثیر بگذارند یا رنگآمیزی کنند.
به عنوان مثال، ممکن است شما مشکلات زناشویی داشته باشید و شما و شریک زندگیتان دوره بسیار سختی را سپری کنید.
این چالش باعث می شود شما احساس ناامنی کنید. این بر ارزش خود شما تأثیر می گذارد. و همه این احساسات منفی به شغل شما یا رابطه شما با فرزندانتان وارد می شود.
این مشکل به قدری تلاش و فضای ذهنی شما را می گیرد که بر احساس شما نسبت به هر چیز دیگری تأثیر می گذارد. شاید کار شما خوب باشد بچه ها حالشون خوبه شما حتی پول کافی در بانک دارید.
همه چیزهای دیگر ممکن است عالی باشند… اما مشکلات زناشویی شما، دیدن اینکه چه چیزی درست پیش میرود دشوار است.
شاید زندگیتان را از دریچهی آلودهی ازدواج آشفتهتان میبینید. برای جلوگیری از این اتفاق، کمی درون نگری انجام دهید. جنبه های مختلف زندگی خود را تجزیه و تحلیل کنید و دقیقاً مشخص کنید که احساسات شما از کجا می آید.
اگر نمیدانید از کجا شروع کنید، در اینجا چند نکته وجود دارد که باید در نظر بگیرید:
1. بیولوژی شما در حال بازی است.
زیست شناسی ما نقش مهمی ایفا می کند زمانی که احساس می کنیم زندگی بد است. مغز ما به دنبال چیزهای بد است، پدیده ای که روانشناسان آن را تعصب منفی می نامند. این بدان معناست که ذهن ما به طور طبیعی وزن بیشتری به تجربیات منفی می دهد و برای اطمینان از بقای خود، روی تهدیدات درک شده متمرکز می شود.
هدف بیولوژیکی ما برای بقا بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد.
بنابراین، هنگامی که اتفاق وحشتناکی رخ می دهد، مغز ما تمام وقت و انرژی خود را روی مدیریت آن تهدید متمرکز می کند. در نتیجه، ما بیشتر روی رویدادهای ناخوشایند نشخوار می کنیم و از کلمات قوی تری برای توصیف آنها استفاده می کنیم.
این سوگیری نسبت به منفی گرایی به عنوان یک مکانیسم محافظتی عمل می کند تا ما را از خطرات احتمالی در امان نگه دارد.
2. افکار شما منفی است.
آیا شما فردی نیمه پر لیوان هستید یا نیمه خالی؟ آیا منتقد درونی شما در ذهن شما هوشیار است؟
اگر افکار شما عمدتاً منفی هستند، دیدن زندگی خود با دید مثبت بسیار دشوارتر خواهد بود. در عوض، به جای اینکه ببینید چه چیزی درست پیش میرود، روی هر چیزی که اشتباه پیش میرود تمرکز خواهید کرد. شما حتی ممکن است به دلیل ذهنیت ثابت خود، رویدادهای مثبت را به صورت منفی درک کنید.
با یک طرز فکر منفی، تعجب آور نیست که فکر می کنید زندگی شما بد است. شما صرفاً با آنچه منتقد درونی تان همیشه به شما گفته است موافق هستید.
3. از خودت متنفری.
شما طرفدار زیادی از خودتان نیستید.
ممکن است با صدای بلند گفتن آن عجیب به نظر برسد، اما در اعماق وجود، خودتان را دوست ندارید. شما افکار وحشتناکی در مورد خود می اندیشید و با خود بدتر از رفتار با دشمن رفتار می کنید.
از همه بدتر، اجازه میدهید دیگران نیز با شما بد رفتار کنند.
از نظر ظاهری، ممکن است اعتماد به نفس داشته باشید. شاید شما حتی دیگران را فریب داده اید که فکر کنند شما هستید. اما حقیقت این است که از بین تمام افرادی که در دنیا از آنها متنفر هستید، بیشتر از همه از خود متنفر هستید.
4. کار شما بد است.
به عنوان یک بزرگسال مسئول، تعهدات مالی خود را بسیار جدی میگیرید. شما باید صورتحساب هایی را پرداخت کنید و مردم برای مراقبت از آنها به شما وابسته هستند. بنابراین، شما هر کاری که در توان دارید انجام می دهید تا مطمئن شوید که پول کافی برای همه چیز وجود دارد.
اما از شغل خود متنفر هستید. هر روز که سر کار می روی، یک تکه از تو می میرد.
به طور معمول، میتوانید شغل مزاحم خود را مدیریت کنید، زیرا آخر هفتهها همیشه نزدیک هستند. اما اخیراً، وقتی بعد از ظهر جمعه فرا می رسد، از صبح های دوشنبه می ترسید.
ای کاش می توانستید شغل خود را رها کنید و کار دیگری انجام دهید. اما صورتحسابها و مسئولیتهای شما به خودی خود رسیدگی نمیکنند.
5. شما مراقب سلامتی خود نیستید.
سلامت کلی ما تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی ما دارد. ما نمی توانیم بدون عواقب جدی از آن غافل شویم.
وقتی با خود بد رفتار می کنیم، پیامدهای منفی را تجربه می کنیم.
به نظر ساده میرسد، اما این مفهومی دشوار است که بسیاری از ما برای درک آن تلاش میکنیم، و اغلب ممکن است برای بیدار کردن ما یک نگرانی سلامتی لازم باشد.
اما حتی قبل از آن نقطه، بدن ما اغلب به ما نشانه هایی می دهد که مشکلی وجود دارد. ما فقط آن نشانه ها را تشخیص نمی دهیم.
گاهی اوقات به این دلیل است که ما نمیدانیم که سلامت ما چیزی بیش از بدن فیزیکی ما نیست. ذهن، عواطف و رفاه اجتماعی ما برای سلامت کلی ما حیاتی است.
وقتی به بدن خود آنچه را که برای عملکرد صحیح نیاز دارد تغذیه نمی کنیم، سلامت روان ما تحت تأثیر قرار می گیرد. اگر از سلامت روان خود غافل شویم، می تواند بر سلامت جسمی ما تأثیر بگذارد. سلامت عاطفی ما می تواند بر سلامت روان ما تأثیر بگذارد، که به نوبه خود می تواند بر سلامت جسمی ما و غیره تأثیر بگذارد.
این یک چرخه است که در آن هر قسمت نقش مهمی ایفا می کند.
اگر احساس میکنید زندگیتان بد است، سلامت خود را بررسی کنید. آیا آنطور که باید از بدن خود مراقبت می کنید؟ آیا احساسات شما می تواند نتیجه یک بحران فیزیکی، ذهنی، عاطفی یا اجتماعی باشد؟
6. ارزش ها و اصول شما به هم ریخته است.
آیا ارزش های شما با خود واقعی شما همسو هستند؟ یا با ارزش هایی زندگی می کنید که توسط جامعه، خانواده یا محیط به شما تحمیل شده است؟
شاید در حال تعقیب رویاهایی هستید که واقعاً مال شما نیستند. اما از آنجایی که بقیه هر دو سال یک بار یک ماشین جدید می خرند، در مشاغل پرفشار کار می کنند و 2.5 بچه دارند، می بینید که همین کار را می کنید.
ممکن است فکر کنید زندگیتان بد است زیرا ارزشها و اصول شما همگی به هم ریختهاند. آنها با آنچه شما واقعاً در درون هستید همسو نیستند.
شما ناراضی هستید زیرا زندگی غیراصولی دارید. بدترین بخش این است که، چون به دیگران در مورد نوع زندگیای که باید داشته باشید گوش میدهید، مطمئن نیستید که چه نوع زندگی را میخواهید داشته باشید. شما نمی دانید چه چیزی شما را خوشحال می کند.
7. شما در یک رابطه سمی هستید.
رابطه شما با فرد مهم، دوست یا عضو خانواده شما سمی است. اگرچه ممکن است عشق و سابقه زیادی بین شما دو نفر وجود داشته باشد، اما برای یکدیگر خوب نیستید.
پویایی رابطه شما ناسالم است و بهترین حالت را در هیچ یک از شما به ارمغان نمی آورد.
با هم بودن خیلی سخت است. همیشه یک بحث یا مشکلی وجود دارد که شما سعی در حل آن دارید. این درام یکی پس از دیگری است.
یا شاید شما از خصوصیات بد یکدیگر تغذیه می کنید. شما فقط بدترین ها را از یکدیگر بیرون می آورید. وقتی دور هم جمع میشوید، یک متعصب عصبانی و جنسیتگرا هستید. وقتی در یک روز عادی واقعاً برایتان مهم نیست که دیگران چگونه زندگی می کنند – این زندگی آنهاست، انتخاب آنهاست.
گاهی اوقات، نمیتوانید کلماتی که از دهانتان بیرون میآید یا رفتارتان را باور کنید.
این رابطه لذت را از زندگی شما می کشد و شما را به فردی تبدیل می کند که نمی شناسید.
8. شما در یک محیط سمی هستید.
محیطی که در آن هستید سمی است. این می تواند شغل یا محل عبادت شما باشد. شاید جایی است که شما پاتوق میکنید.
در این سناریو، فقط یک فرد سمی نیست، بلکه گروهی از افراد هستند. کل راهاندازی/سیستم ناسالم است.
شاید سبک مدیریت در دفتر شما به گونه ای سازماندهی شده باشد که باعث ایجاد فشار، رقابت ناسالم، مدیریت خرد و استرس شود. از آنجا که این سیستم است که سمی است، به نظر می رسد همه افراد دیگر نیز سمی هستند.
همکاران شما ممکن است افراد وحشتناکی نباشند. آنها ممکن است مانند شما در موقعیت بدی گیر کرده باشند.
در چنین موقعیتهایی، به راحتی میتوان احساس کرد که فرد عجیبی هستید. مسمومیت، به علاوه احساس انزوا، همه با هم کار می کنند تا احساس کنید زندگی تان بد است.
9. از ریسک کردن می ترسید.
شما از زندگی که در حال حاضر دارید راضی نیستید. اما این تنها زندگی است که تا به حال شناخته اید. آشناست راحت است شما میدانید که از شما چه انتظاری میرود و چه چیزی باید انتظار داشته باشید.
تنها چیزی که از دست رفته شادی است.
اما ترس شما از ریسک کردن و ناشناخته بودن بر میل شما برای شادی غلبه می کند. یا حداقل قبلا اینطور بود. اخیراً بیشتر و بیشتر، منطقه راحتی شما مانند قفسی است که شما را در یک نقطه محبوس نگه می دارد.
شما می خواهید بیرون بروید، اما این ترس مانع شما می شود. دوست دارید چیز جدیدی را امتحان کنید، اما زمانی که قدمی برای انجام آن بردارید، افکار درباره هر چیزی که ممکن است اشتباه باشد به ذهن شما سرازیر می شود.
منطقه راحتی شما خیلی کوچک به نظر می رسد، اما نمی توانید بر ترس خود از ریسک کردن غلبه کنید.
20 گام برای اینکه زندگی شما را کمتر کند
اکنون که تصویر واضحتری از دلایلی دارید که چرا احساس میکنید زندگیتان تلخ است، وقت آن است که دریابید چگونه زندگی خود را با هم جمع کنید.
لازم نیست احساس پوچی و گرفتار شدن کنید. در زیر 20 روش مختلف برای شروع بازسازی خود از امروز آورده شده است.
1. به درون خود نگاه کنید و فکر کنید.
اولین چیزها ابتدا: با کمی تأمل در خود شروع کنید. اگر می خواهید تغییری پایدار در زندگی خود ایجاد کنید، باید با طرز فکر و الگوهای افکار منفی خود مقابله کنید.
همانطور که فکر می کنید، سه سوال از خود بپرسید:
- چه چیزی در زندگی من خوب پیش می رود؟
- چه چیزی یاد میگیرم؟
- اکنون کجا بروم؟
سوال اول به شما کمک میکند تا از شر «همه چیز بد» خارج شوید. این سؤال به شما کمک میکند به چیزهای خوب زندگیتان نگاه کنید.
بعد از اینکه شروع کردید به جای نیمه خالی لیوان خود را نیمه پر ببینید، سوال دوم به شما کمک میکند تا جنبههای واقعاً مزاحم زندگی خود را خوب ببینید.
به عنوان مثال، رئیس شما ممکن است سمی ترین انسان روی زمین باشد، اما سبک مدیریت خرد او به شما می آموزد که چگونه وقتی رئیس می شوید نباید تیم خود را رهبری کنید.
سوال نهایی به شما کمک میکند تا روی عمل متمرکز شوید. ممکن است در واقع بخشی از زندگی شما بد باشد. به جای اینکه بنشینید و فقط روی آن فکر کنید، نحوه رفع آن را بیابید. مراحل بعدی خود را بررسی کنید.
2. عاشق آنچه هستی.
داشتن عشق به خود، نحوه نگرش شما به دنیای اطرافتان را شکل می دهد. وقتی خودتان را دوست ندارید، تشخیص چیزهای خوب زندگیتان دشوار است.
در واقع، شما میتوانید چیزهای خوبی را که برایتان پیش میآیند خرابکاری کنید، زیرا معتقد نیستید که شایسته آنها هستید.
شما باید روی بهبود اعتماد به نفس و دوست داشتن خود کار کنید. و یکی از گامهایی که میتوانید بردارید این است که از یک درمانگر مجاز کمک بگیرید.
یک درمانگر می تواند به شما کمک کند تا علت نفرت از خود را شناسایی کنید. آنها می توانند فضای امنی را برای شما فراهم کنند تا احساسات و افکار خود را کشف کنید و بینش ها و راهنمایی های ارزشمندی را ارائه دهید.
با هم میتوانید روی ایجاد مکانیسمهای مقابلهای برای مقابله با افکار منفی در هنگام بروز آنها کار کنید.
شما لایق عشق، شادی و همه چیزهای خوب در زندگی هستید. وقت گذاشتن برای دوست داشتن خود و کار بر روی اعتماد به نفس می تواند تأثیر عمیقی بر رفاه کلی شما و نحوه حرکت شما در جهان داشته باشد.
3. روی تنفس خود تمرکز کنید.
زمانی که زندگی بسیار طاقت فرسا به نظر می رسد و به نظر می رسد که همه چیز به اشتباه پیش می رود، یکی از تکنیک های قدرتمندی که می توانید برای بازگرداندن کنترل افکار و احساسات خود از آن استفاده کنید تنفس عمیق است.
یک لحظه مکث کنید.
یک موقعیت راحت پیدا کنید و روی نفس خود تمرکز کنید.
به آرامی و عمیق نفس بکشید و احساس کنید هوا ریه های شما را پر می کند. سپس به آرامی نفس خود را بیرون دهید و هر گونه تنش یا منفی را رها کنید. روی احساس پر شدن هوا از ریه ها و خروج از بدنتان تمرکز کنید.
این عمل ساده می تواند به آرامش ذهن شما، کاهش استرس و بازگرداندن شما به لحظه حال کمک کند.
همانطور که بر نفس خود تمرکز می کنید، افکار منفی قدرت خود را از دست می دهند و فضایی برای وضوح و دیدگاه مثبت تری ایجاد می کنند.
تلفیق این تمرین آگاهانه در برنامه روزانه شما میتواند ابزاری قدرتمند برای عبور از چالشهای زندگی با ذهنی شفافتر و آرامتر باشد.
4. روی راهها و کمتر روی چراییها تمرکز کنید.
وقتی زندگی بد به نظر می رسد، طبیعی است که در تلاش برای درک اینکه چرا به نظر می رسد همه چیز اشتباه می شود گرفتار شوید.
با این حال، تمرکز بیش از حد بر روی چرایی ها اغلب می تواند به چرخه ای از افکار منفی و سرزنش خود منجر شود. درعوض، سعی کنید تمرکز خود را روی نحوه انجام کارها تغییر دهید.
درگیر دلایل وضعیت فعلی خود نشوید. در عوض، روی گامهای عملی که میتوانید برای بهتر کردن اوضاع بردارید تمرکز کنید. چالش های خود را به وظایف قابل مدیریت تقسیم کنید و یک برنامه اقدام ایجاد کنید.
با تغییر تمرکز خود به نحوه بهتر کردن اوضاع، به خود قدرت میدهید تا کنترل شرایط خود را در دست بگیرید. در حالی که ممکن است چراها بدون پاسخ باقی بمانند، پذیرش روشها دری را به روی تغییرات مثبت و رشد باز میکند.
این نیست که همه پاسخها را داشته باشید، بلکه باید یک قدم به سوی آیندهای روشنتر بردارید. روی روشها تمرکز کنید و از قدرت حل مشکلات پیشگیرانه برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگیتان استفاده کنید.
5. بفهمید که چه چیزی می توانید از شکست های خود بیاموزید.
شکست ها بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی هستند. وقتی همه چیز به نظر می رسد که اشتباه پیش می رود، دیدن پوشش نقره ای دشوار است. در حالی که چنین احساسی دارید، اتخاذ یک طرز فکر رشد ضروری است.
این چالش ها را به عنوان فرصت هایی برای یادگیری و رشد ببینید. یک قدم به عقب بردارید و در مورد شکست های خود فکر کنید – چه چیزی می توانید از آنها بیاموزید؟ از خود بپرسید که این تجربیات چه درس هایی ممکن است برای شما داشته باشند.
ممکن است مناطقی وجود داشته باشد که نیاز به رشد یا توسعه مهارتهای جدید داشته باشید. شاید این وضعیت اهمیت انعطاف پذیری یا ارزش داشتن یک سیستم پشتیبانی را به شما می آموزد.
اکثر شکستها فرصتی برای رشد و بهبود خود دارند. یک مانع میتواند فرصتی برای به دست آوردن بینشهای ارزشمند در مورد خودتان، نقاط قوت و زمینههای بهبود پیدا کند.
این تجربیات را بهعنوان معلمهای زندگی در آغوش بگیرید و شما را به سمت توسعه شخصی و انعطافپذیری راهنمایی میکنند.
با تجزیه و تحلیل شکستهای خود، میتوانید الگوها، عادات و نگرشهایی را کشف کنید که ممکن است مانع پیشرفت شما شوند. اتخاذ طرز فکر یادگیری و کنجکاوی می تواند به شما کمک کند تا شکست های خود را به پله هایی به سوی آینده ای بهتر تبدیل کنید.
بنابراین، درسهایی را که شکستهایتان به شما میآموزند، بپذیرید. وقتی احساس می کنید در برزخ هستیدhref=”https://www.aconsciousrethink.com/18947/when-you-feel-stuck-in-limbo/”>از آنها به عنوان سوخت استفاده کنید تا شما را به جلو سوق دهد. الف>.
شکستها شما را تعریف نمیکنند. این که چگونه از آنها یاد می گیرید و به عقب برمی گردید بسیار مهم است.
6. اجازه دهید از ذهن خود خارج شود.
یک راه برای رهایی از افکار و احساسات منفی این است که آنها را از ذهن خود دور کنید. نگه داشتن همه چیز می تواند احساس ناامیدی و انزوا را تشدید کند.
درعوض، در نظر داشته باشید که با یکی از نزدیکان خود تماس بگیرید و در مورد آن صحبت کنید. به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات خود با یک دوست قابل اعتماد، یکی از اعضای خانواده یا درمانگر می تواند دیدگاهی تازه و گوش حمایتی ارائه دهد.
گاهی اوقات، بیان کردن ساده چالشهایتان میتواند به شما کمک کند تا وضوح را به دست آورید و راهحلهایی پیدا کنید که قبلاً به آن فکر نکردهاید.
یک راه دیگر برای رهایی از احساسات فروخورده، نوشتن در مورد آنها در یک مجله است. قلب خود را روی صفحات بگذارید و اجازه دهید افکارتان آزادانه و بدون قضاوت جریان پیدا کنند.
این فرآیند میتواند فوقالعاده کاتارتیک باشد. می تواند به شما اجازه دهد تا وضوح و درک احساسات و تجربیات خود را به دست آورید و در عین حال احساس رهایی پیدا کنید.
همه چیز را داخل بطری نگه ندارید. بیرون آوردن افکار و احساسات می تواند به کاهش وزنی که حمل می کنید کمک کند تا فضایی برای بهبودی و حرکت رو به جلو ایجاد کنید.
7. فیزیکی شوید.
یک راه برای از بین بردن افکار و احساسات منفی از طریق تمرینات بدنی است.
بلند شو و حرکت کن!
وقتی درگیر فعالیت بدنی میشوید، مانند پیادهروی، رقصیدن، یا ورزش کردن، مغز شما مواد شیمیایی حس خوبی به نام اندورفین ترشح میکند. آنها تقویت کننده های طبیعی خلق و خو هستند که به تقویت روحیه و ایجاد حس آرامش کمک می کنند.
فعال شدن همچنین به کاهش تمرکز شما از افکار منفی و هدایت آن به چیزهای مثبت کمک می کند. مانند فشار دادن دکمه تنظیم مجدد در ذهن شماست.
ورزش ممکن است به طور جادویی همه مشکلات شما را حل نکند، اما در مورد ایجاد روحیه بهتر و بهبود سلامت کلی شما می تواند معجزه کند.
پس آهنگهای مورد علاقهتان را بپوشید و برقصید، یا به پیادهروی سریع در پارک بروید—هر چیزی که شما را بلند و بیرون میکند.
آن را امتحان کنید، و ممکن است متوجه شوید که عرق کردن می تواند به شما کمک کند بر آن لحظات “زندگی من بد” غلبه کنید.
8. بپذیرید و با آن مشکلی نداشته باشید.
زندگی یک سواری وحشیانه است. درست مانند ترن هوایی، فراز و نشیب های خود را دارد. وقتی زندگی به خوبی پیش میرود، گامهای شما را تقویت میکند. شما در بالای جهان هستید
اما وقتی آن ترن هوایی به سمت پایین می رود، می تواند به پایین ترین حد معده برسد.
گاهی اوقات زندگی بد است، و طبیعی است که چنین احساسی داشته باشید. اما چیزی که باید در دوران سخت به خاطر بسپارید این است که دوام نخواهد داشت. تغییر همیشه در گوشه و کنار است.
بنابراین، وقتی اوضاع سخت شد، یک نفس عمیق بکشید و به یاد داشته باشید که برای همیشه اینطور نخواهد بود.
درباره آنچه می توانید از این تجربه یاد بگیرید فکر کنید. از آن به عنوان فرصتی برای رشد و بهبود بخش هایی از زندگی خود که نیاز به توجه دارند استفاده کنید.
به فرآیند اعتماد کنید و به جلو بردن ادامه دهید. در نهایت، جزر و مد تغییر خواهد کرد و روزهای روشن تری به سراغ شما خواهند آمد.
9. از قربانی بودن دست بردارید.
وقتی زندگی به سمت شما لیمو پرتاب می کند، آسان است که در ذهنیت قربانی بیفتید. اما نکته اینجاست که شما قدرت کنترل زندگی خود را دارید.
مطمئناً، ممکن است زندگی در یک سبد دستی به جهنم تبدیل شود، اما این بدان معنا نیست که شما باید اجازه دهید. شما می توانید تصمیم بگیرید که دیگر اجازه ندهید زندگی برای شما اتفاق بیفتد.
حتی زمانی که احساس میکنید همه چیز در حال فروپاشی است، شما این قدرت را دارید که آینده خود را شکل دهید.
بنابراین، کنترل زندگی خود را به دست بگیرید و آن را به سمتی هدایت کنید که می خواهید. با شناسایی مناطقی که نیاز به بهبود دارند شروع کنید. سپس قدم های کوچکی برای تغییر بردارید.
زندگی ممکن است در حال حاضر بد باشد، اما شما قدرت و انعطاف پذیری لازم را دارید تا آن را تغییر دهید. قدرت تغییر داستان در درون شما نهفته است.
همه چیز با این تصمیم شروع می شود که دیگر قربانی نباشید و قهرمان داستان زندگی خود شوید.
10. از اشتباهات خود درس بگیرید و آنها را تکرار نکنید.
اشتباهات اتفاق می افتد. همه ما آنها را ساخته ایم. آنها بخشی از تجربه انسانی هستند.
مسئولیت اشتباهات خود را بر عهده بگیریم و از آنها درس بگیریم، گامی حیاتی به سوی رشد شخصی و تغییرات مثبت است.
البته، تصدیق اینکه کجا اشتباه کردهایم و درک عواقب انتخابهایمان میتواند سخت باشد. اما همچنین می تواند برای اطمینان از اینکه هرگز آن اشتباهات را تکرار نمی کنیم، بسیار روشنگر و حیاتی باشد.
در مورد انتخاب ها و اقداماتی که شما را به وضعیت فعلی خود رسانده اند فکر کنید. به این فکر کنید که چه چیزی باعث شد این اشتباهات را مرتکب شوید و چگونه میتوانستید با مسائل متفاوت رفتار کنید.
چه درس هایی می توانید از آن تجربیات بگیرید؟
مسلح به این خرد و وضوح جدید، متعهد شوید که اشتباهات مشابه را تکرار نکنید. متعهد شوید که در آینده تصمیمات بهتری بگیرید.
مسئله این نیست که خودتان را بکوبید یا به گذشته فکر کنید. این در مورد تصدیق اشتباهات خود، درک تأثیر آنها، و استفاده از آن دانش برای شکل دادن به آینده ای روشن تر است.
بنابراین، بیاموزید، رشد کنید و اجازه دهید اشتباهاتتان به پلههایی در سفر شما به سوی زندگی بدی تبدیل شوند.
11. افکار خود را دستگیر کنید.
وقتی به نظر میرسد زندگی شما در مسیر نزولی قرار میگیرد، میتواند آسان باشد که افکار شما به شبکهای از منفی بافی تبدیل شوند. بسیار مهم است که افکار خود را دستگیر کنید و کنترل دیدگاه خود را دوباره به دست آورید.
لحظهای مکث کنید و بین آنچه که تصور میکنید درست است و آنچه واقعیت واقعی است، تشخیص دهید.
ذهن ما راهی برای اغراق در جنبه های منفی تجربیاتمان دارد. گاهی اوقات ممکن است آنچه ما درک می کنیم با حقیقت مطابقت نداشته باشد.
روایات و مفروضات منفی را که درک شما را از آنچه اتفاق میافتد مختل میکنند، به چالش بکشید. به یاد داشته باشید، افکار ما همیشه بازتاب دقیق حقیقت نیستند.
تلاش کنید تصویر بزرگ را ببینید.
وقتی افکار خود را دستگیر میکنید و اعتبار آنها را زیر سوال میبرید، این قدرت را به دست میآورید که تمرکز خود را به سمت مسیرهای سازندهتر و امیدوارکنندهتر هدایت کنید. این می تواند به شما کمک کند دیدگاه متعادل و مثبت تری نسبت به زندگی داشته باشید.
افکار شما این قدرت را دارند که واقعیت شما را شکل دهند. آنها را عاقلانه انتخاب کنید. طرز فکری را در آغوش بگیرید که به شما قدرت می دهد تا بالاتر از احساس غمگینی بالا بروید.
12. نحوه به تاخیر انداختن رضایت فوری را بیاموزید.
صبر فضیلتی است که انجام آن دشوار است. اما چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که پیشرفت واقعی به ندرت آنی است.
چه رشد شخصی، موفقیت شغلی یا ایجاد روابط معنادار باشد، سفر به سمت بهبود مستلزم شکست و پیشرفت آهسته است.
فرآیند را بپذیرید، متعهد بمانید و اگر همه چیز فوراً تغییر نکرد، دلسرد نشوید.
مثل یک بذر که برای رشد کردن به درختی باشکوه زمان می برد، چیزهایی که ارزش داشتن یا دستیابی در زندگی را دارند ممکن است نیاز به پرورش و پشتکار داشته باشند.
برای رسیدن به اهداف خود به کار خود ادامه دهید، حتی اگر پیشرفت کند به نظر برسد. قدم های کوچک رو به جلو هنوز گام های رو به جلو هستند. صبر و پشتکار داشته باشید و بدانید که هر اقدام کوچکی که انجام می دهید به رشد و پیشرفت شما کمک می کند.
فداکاری و تلاش شما در نهایت منجر به تغییرات مثبت و زندگی بدی خواهد شد.
13. یک برنامه بازی ایجاد کنید.
اگر زندگی شما مانند یک طوفان بی پایان به نظر می رسد، وقت آن است که مسئولیت را به عهده بگیرید. زمان آن فرا رسیده است که یک برنامه بازی ایجاد کنید تا زندگی تان کمتر شود.
با نگاهی به زندگی خود شروع کنید و بفهمید که ابتدا می خواهید روی کدام حوزه تمرکز کنید.
چه کاری می توانید انجام دهید تا این ناحیه مکیده نشود؟ میخواهید با چه مشکلی روبرو شوید؟
هنگامی که متوجه شدید، اهداف واقع بینانه را برای انجام آن تعیین کنید.
برای اطمینان از دستیابی به اهدافتان، اهداف بزرگتر خود را به مراحل کوچک و قابل مدیریت تقسیم کنید که می توانید بدون تلاش زیاد به آنها برسید.
با ثبت پیشرفت خود در مسیر خود بمانید. همچنین، هنگامی که به هر نقطه عطفی در سفر خود رسیدید، جشن بگیرید.
با یک برنامه بازی خوب طراحی شده، اهداف کوچک منجر به تغییرات بزرگ می شوند. همانطور که در یک زمان یک قدم برمی دارید، در مسیر ایجاد یک زندگی ناخوشایند خواهید بود.
14. روی چیزهای خوب تمرکز کنید.
دیدن نور در انتهای تونل زمانی که به کف سنگ رسیده اید می تواند چالش برانگیز باشد. اما در اینجا یک راز وجود دارد – رسیدن به کف سنگ می تواند یک موهبت پنهانی باشد.
کم کردن به پایین می تواند به عنوان یک زنگ بیدارباش قوی عمل کند. این می تواند تکانی باشد که برای بازسازی زندگی خود به آن نیاز دارید.
اگر احساس میکنید به کف رسیدهاید، فرصتی را که این تجربه در اختیار شما قرار میدهد را بشناسید. در این دوره از زندگیتان روی چیزهای خوب تمرکز کنید و برای چیزهایی که ناخوشایند نیستند سپاسگزار باشید.
زیرا حتی در هرج و مرج، هنوز موهبت هایی وجود دارد که می توانید قدردان آنها باشید. یک لحظه به آنها اعتراف کنید، چه یک دوست دوست داشتنی، یک غروب زیبا یا یک فنجان قهوه خوب. به دنبال پوشش نقره ای در موقعیت خود باشید.
پیروزی های کوچک خود را جشن بگیرید. به خاطر انعطاف پذیری و شجاعتی که در این دوران سخت نشان داده اید، اعتبار بدهید.
با تغییر تمرکز خود به موارد مثبت، فضایی برای امید و شفا ایجاد می کنید. سپاسگزاری را در آغوش بگیرید.
15. با مشکلات خود روبرو شوید.
گاهی راحتتر میتوانیم از مشکلاتمان اجتناب کنیم و وانمود کنیم که وجود ندارند، وقتی به نظر میرسد همه چیز خارج از کنترل است. این می تواند وسوسه انگیز باشد که فقط چشمانمان را ببندیم و دعا کنیم که به طور جادویی ناپدید شوند.
رویکرد فعالتر این است که با مشکلات خود روبرو شوید.
نفس عمیق بکشید، شجاعت خود را جمع کنید و با مسائلی که در مقابل شما قرار دارد مقابله کنید.
نادیده گرفتن آنها به ندرت کارساز است. اغلب فقط مشکل را بدتر می کند و به آن قدرت بیشتری بر زندگی و ذهن شما می بخشد.
به یاد داشته باشید، شما این قدرت را دارید که بر موانع خود غلبه کنید و شرایط خود را تغییر دهید.
با رو به رو شدن با مشکلات خود، کنترل زندگی خود را به دست می آورید و زمینه را برای تغییرات مثبت فراهم می کنید. شما از یک قربانی به یک پیروز تبدیل می شوید.
چالشهای پیش روی خود را به عنوان فرصتهایی برای رشد در آغوش بگیرید. اجازه دهید شما را به سوی آینده ای سوق دهند که بد نیست.
16. روزهای منظم سلامت روان را در نظر بگیرید.
داشتن روزهای منظم سلامت روان میتواند راه نجاتی برای بازگرداندن بهزیستی شما باشد. چه کسی می داند، شاید اولویت ندادن به سلامت روان دلیلی است که زندگی را طاقت فرسا می کند.
روزی را در نظر بگیرید که ارتباط خود را با رسانه های اجتماعی و سایر موارد حواس پرتی قطع کنید. زمان خود را صرف یادداشت برداری کنید و در مورد آنچه با آن دست و پنجه نرم می کنید بنویسید. کاری را انجام دهید که به شما وضوح می دهد و به شما کمک می کند افکار و احساسات خود را پردازش کنید.
به خود اجازه دهید با خود آسیب پذیر و صادق باشید. از این به عنوان فرصتی برای شارژ مجدد، تأمل و تمرکز مجدد انرژی خود استفاده کنید.
روزهای سلامت روان یک تجمل یا اتلاف وقت نیستند. آنها برای رفاه کلی شما ضروری هستند. از آنها برای کمک به شما در عبور از زمان های چالش برانگیز زندگی استفاده کنید.
17. چیز جدیدی را امتحان کنید.
یک راه خوب برای بیرون آمدن از فانک خود این است که چیز جدیدی را امتحان کنید. بیرون رفتن از منطقه راحتی و در آغوش گرفتن تجربیات جدید می تواند هوای تازه ای باشد که در زندگی شما به آن نیاز دارید.
لازم نیست چیز بزرگ یا عجیبی باشد. میتوانید کاری به سادگی انجام دهید، مثلاً سرگرمی جدیدی را امتحان کنید، ژانر متفاوتی از موسیقی را کشف کنید، یا به یک گروه محلی محلی بپیوندید.
آزمودن چیزی جدید نه تنها به روزهای شما هیجان میافزاید، بلکه درهایی را به روی فرصتها و رشد شخصی باز میکند.
وقتی ناشناختهها را با ذهنی باز در آغوش میگیرید، ممکن است علایق، مهارتها و ارتباطاتی را کشف کنید که هرگز نمیدانستید وجود دارند.
زندگی پر از احتمالات است. با جسارت به ناشناخته ها، راه را برای زندگی پر از ماجرا هموار می کنید.
18. وقت خود را با افرادی بگذرانید که از بودن با آنها لذت می برید.
وقتی زندگی سخت به نظر می رسد و همه چیز بد به نظر می رسد، گذراندن وقت با افرادی که واقعاً از بودن با آنها لذت می برید می تواند راه نجاتی برای حمایت و مثبت بودن باشد.
احاطه کردن خود با افراد مثبت، حمایتکننده و نشاطبخش میتواند برای رفاه شما معجزه کند.
فقط بودن در کنار آنها می تواند به شما کمک کند تا احساس انزوا نکنید و به شما یادآوری کند که تنها نیستید.
زمانی را برای حضور در سیستم پشتیبانی خود برنامه ریزی کنید. گفتگوهای معنادار را به اشتراک بگذارید، با هم در فعالیتهایی شرکت کنید و خاطرات ارزشمندی ایجاد کنید.
گرمای روابط واقعی خود را در آغوش بگیرید و برای حمایت به آنها تکیه کنید.
اجازه دهید قدرت ارتباط انسانی به شما یادآوری کند که حتی در میان این همه مکیدن، عشق و خنده دارید.
19. بیشتر بخوابید.
آیا به اندازه کافی می خوابید؟ اگر اینطور نیستید، این می تواند دلیلی باشد که احساس ناامیدی می کنید.
کم خوابی می تواند تأثیر قابل توجهی بر سلامت کلی شما و نحوه درک شما از چالش های زندگی داشته باشد.
وقتی استراحت کافی نداشته باشید، سلامت جسمی و روانی شما آسیب خواهد دید. این کار مقابله با استرس و احساسات منفی را سختتر میکند.
کمبود خواب میتواند منجر به افزایش استرس، تحریکپذیری و دشواری در مدیریت احساسات شود و حتی کوچکترین شکستها را طاقتفرسا نشان دهد.
در طول خواب است که بدن و ذهن ما وقایع روز را شارژ، ترمیم و پردازش می کند. اولویت دادن به خواب و ایجاد یک برنامه منظم قبل از خواب می تواند تأثیری دگرگون کننده بر دیدگاه و کیفیت کلی زندگی ما داشته باشد.
بنابراین، یک محیط خواب مساعد ایجاد کنید، قبل از خواب استراحت کنید و استراحت کافی را به خود هدیه دهید.
ممکن است تعجب کنید که وقتی به خوبی استراحت و سرحال هستید، چقدر بهتر میتوانید با مشکلات زندگی کنار بیایید.
20. وضعیت مالی خود را اصلاح کنید.
مشکلات پولی می تواند منبع مهمی از استرس باشد و می تواند به سرعت همه جنبه های دیگر زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. به خصوص زمانی که پول کافی برای رسیدگی به نیازها، صورتحساب ها و مسئولیت های شما وجود ندارد.
هنگامی که برای تامین مخارج زندگیمان مشکل داریم، با بدهیهای فزاینده مواجه میشویم یا از نظر مالی احساس ناپایداری میکنیم، میتواند ابری دائمی از نگرانی و منفیبافی ایجاد کند.
برای ارزیابی سلامت مالی خود، ایجاد بودجه، و شناسایی مناطقی که می توانید در آنها هزینه ها را کاهش دهید، وقت بگذارید. حتی می توانید از یک مشاور مالی مشاوره بگیرید.
توسعه یک برنامه عملی برای مدیریت امور مالی و تلاش برای رسیدن به اهدافتان می تواند حس کنترل و تسکین را به همراه داشته باشد.
اما به خاطر داشته باشید که ثبات مالی به زمان و تلاش نیاز دارد. با فداکاری و پشتکار، میتوانید برای آینده مالی مطمئنتری تلاش کنید.
——
وقتی زندگی به نظر می رسد که بد است، مهم است که به یاد داشته باشید که این فقط یک مرحله موقتی است. هر روز فرصت های جدید و فرصتی برای بهبود اوضاع به ارمغان می آورد. اشکالی ندارد که روز بدی داشته باشید؛ همه ما با چالش ها و شکست هایی روبرو هستیم.
درست مثل همیشه تاریکترین زمان قبل از طلوع صبح، سختترین زمانها اغلب قبل از لحظات رشد و تغییرات مثبت است.
به خودتان خیلی سخت نگیرید. فراز و نشیب های زندگی را در آغوش بگیرید و بدانید که هر نقطه پایینی فرصتی برای رشد است و روزهای بهتری در راه است.
با اجرای این 20 نکته، می توانید به تدریج دیدگاه خود را متحول کنید و زندگی کمتری را ایجاد کنید.
بنابراین، به خود ایمان داشته باشید، به پیشروی ادامه دهید و روز کاملاً جدیدی را که در انتظار شماست در آغوش بگیرید.