حاشیه

کودکی ر.اعتمادی از زبان خودش| وقتی اعتمادی نوروز را در اکباتان می ماند و مطالعه می کرد | بوی تازگی لباس‌های عید را هنوز حس می کند

کودکی ر.اعتمادی از زبان خودش| وقتی اعتمادی نوروز را در اکباتان می ماند و مطالعه می کرد | بوی تازگی لباس‌های عید را هنوز حس می کند

کودکی ر.اعتمادی از زبان خودش| وقتی اعتمادی نوروز را در اکباتان می ماند و مطالعه می کرد | بوی تازگی لباس‌های عید را هنوز حس می کند

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی:  فروردین ۱۴۰۱ بود که به مناسبت نوروز گفت و گویی با ر. اعتمادی کردم. عکس ها را پیشتر در گفت و گویی دیگر برای ضمیمه ۶و۷ داشتیم. چنان تشکر کرد تا لحظاتی امر بر من مشتبه شد که فیل هوا کرده ام! اما قدر مسلم و دست آخر دریافتم که با نویسنده ای زنده دل و مهربان سر و کار دارم.آخرین گفت و گوی همشهری با ر. اعتمادی را که فروردین سال گذشته منتشر شد بخوانید:

ر. اعتمادی روزنامه‌نگار و  نویسنده پیشکسوت، متولد ۳۰ بهمن ۱۳۱۲، امسال تولد ۸۸ سالگی‌اش را جشن گرفت. از اعتمادی تاکنون ده ها رمان منتشر شده است که اغلب هم پر فروش بوده اند. می‌گوید به جز یک رمان در باقی کتاب‌هایم از امیدواری  حرف زده ام و پایان خوشی داشته‌اند. اعتمادی درباره نوروز و بهار می گوید: «بارزترین جلوه بهار نشاط و امیدواری است و این جلوه در اغلب ۴۴ داستان من نمود و ظهور بیرونی داشته است. اعتمادی از خرید لباس نو با پدرش سخن می گوید و اینکه هر سال نوستالوژی بوی لباس نو با پارچه وطنی را هنوز احساس می کند. آن هم زمانی که مدهای مختلف وارد بازار لباس ایران نشده بود.

 به مناسبت نوروز گفت و گویی با این نویسنده انجام دادیم . او همچنین یادداشت بهاریه‌ای که برای مجله جوانان سال ۱۳۵۱ نوشته بود  را در اختیار همشهری آنلاین گذاشت که در ادامه این گفت و گو می‌توانید بخوانید.

نوروز امسال چه کارهای عقب مانده ای را انجام می دهید. اغلب اهل قلم پاییز را پادشاه فصل ها می دانند. در مقابل نگاه شما به نوروز چگونه است؟

من همیشه از کودکی عاشق نوروز و بهار بودم. زندگی تازه با بهار شروع می شود. پاییز فصل نیم سال خوردگی کره زمین است اما بهار فصل جوانی است و من همیشه در این فصل در خودم جوانی را حس کرده ام و هم با جوان ها بوده ام و همه آثارم مربوط به زندگی جوان هاست.

متاسفانه امسال نوروز چندان مناسبی نداریم. جهان درگیر جنگ و ستیز و خونریزی است و تقریباً بحران سراسر کره زمین را دربرگرفته و آینده بشریت را تهدید می کند. این تنها یک وجه قضیه است و وجه دیگر ویرانی محیط زیست است که بشر با سرعتی شگفت انگیز به ویرانی محیط زیستش پرداخته. امیدوارم سال نو همه این جنگ ها و ستیزها و ویران گری های طبیعت جای خودش را به صلح و صفا و امید بدهد.

 نوروز امسال مسافرت می روید یا در تهران می مانید؟  

نوروز امسال تهرانم. تقریباً بخش های عمده عمرم را در خانه گذرانده ام. یک حس ناشناخته به من می گوید نوروز را در خانه بمان. جایی که درش زندگی می کنی، کار می کنی و می نویسی و من معمولاً نوروز را پشت میز کارم مشغول نوشتن یک داستان جدید می شوم.

نسل شما هم خاطرات نوروزی اش با خرید لباس و کفش نو  گره خورده است؟

می دانید که اکنون ۸۸ سالم است. در بازگشت به گذشته و دوران کودکی به خصوص تا ۱۲ سالگی، همواره بدون اینکه من و برادرم حرفی بزنیم و درخواستی کنیم، پدرمان دست ما را می گرفت و به بازار می برد و یک دست لباس نو برای ما می خرید و ما باید این لباس نوروزی را تا نوروز بعد می پوشیدیم و استفاده می کردیم.

زمانه چنان نبود که هر روز مد تازه ای بیاید و امکانات خانواده ها و به ویژه طبقه متوسط به گونه ای نبود که برای بچه هایشان چند دست لباس بخرند. من معمولاً هروقت که موسم نوروز می رسد یاد پدرم می افتم که به خانه می آمد و آن زمان ما فقط دو برادر بودیم. البته بعدها جمع بچه ها به ۷ نفر رسید.

او می گفت برخیزید که برویم و ما می دانستیم که ما را برای خرید لباس نو می برد و شور و شوق عجیبی داشتیم. با اینکه آن لباس ها لباس هایی با پارچه وطنی بود و به هر حال ریخت و پزهایی امروز را نداشت، اما هنوز بوی نو خوش آن لباس ها هر نوروز خاطرم را خوش می کند.

جلوه نوروز در کودکی، نوجوانی و جوانی در کدام آثار شما نمود و ظهوری بیشتر و پررنگ تری دارد؟

معمولاً چون داستان هایم از سوژه های واقعی الهام می گیرد، از خاطرات خودم برای خلق داستان استفاده نمی کنم و فضای داستان متعلق به قهرمانان داستان است که نزد من می آیند یا دفترچه زندگی شان را برایم می فرستند. من همواره سعی می کنم آن فضا را ترسیم کنم. به هر حال یکی از مشخصه های نوروز و بهار، امید است و من تقریباً منهای یک رمانم در ۴۴ داستانی که نوشته ام همیشه از امید حرف زده ام و پایان داستان هایم پایانی امیدبخش بوده، گرچه بعضی اوقات تراژیک.

یادداشت نوروزی اعتمادی در سال ۱۳۵۱ که در اختیار موسسه همشهری قرار داد:

بوی خوش سال نو و بهار نو

از هم اکنون پشت دروازه سال نو و بهار نو ایستاده ام و برای دیدارشان بی تابانه لحظه ها را می شمارم و می دانم چند لحظه دیگر بهار با سرانگشتان سبز معطرش در خانه را می گشاید و خرمن خرمن گل و گیاه خوش رنگ و بو بر سر و رویم می ریزد و مرا از خود بی خود می کند.

بله، من از هم اکنون پشت دروازه سال نو و بهار نو ایستاده ام و از شدت هیجان می خواهم با صدایی که در فراخنای سرزمینمان می پیچد فریاد بزنم «هموطنم همه روزگاران تو بهاری و همه سال نو تو نوروزی باد.» من از هم اکنون کشتزاران و باغ های ایرانی را در مقدم بهار، سرسبز و شکوفاتر از همیشه می بینم، به یاد روزگار سعدی می افتم که در تصویر بهار نوروز چنین می سراید: «بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط/ ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند» و چه زیباست که در متن سبز و تر و تازه بهاری دختران و پسران امروزی ما هم در بهار عمر به شوق و نشاط برخیزند و به استقبال بهاران بسیاری بروند که در تقویم تاریخ انتظارشان را می کشد.

بله، در حالی که من با شور و شوقی تماشایی برای استقبال از نوروز نو و بهار نو ایستاده ام دروازه های عظیم کیهانی گشوده می شود و دو فرشته سبزپوش و زیباپوش نوروزی و بهاری در چشم برهم زدنی، فضای خشک و سرد زمستانی را به سبزه و گل و گیاه می آرایند. باغ ها و باغچه ها، کوه ها و دره ها به سنت هر ساله از عطر و بوی خوش بهاری جان تازه می گیرند و دل ها، جوان ها و اراده ها را برای پیوستن به جوشش زندگی نوتر و مصمم تر می سازد و من صدای فرشته بهاری را می شنوم که می گوید: «من بهارم. بهاران شکوفه تر و نوروزی فرخنده تر. من بهارم.»

منبع:همشهری آنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا