درهم برهم

ویژگی های مشترک افراد متکبر چیست؟ آیا تکبر نشانه بیماری است؟

ویژگی های مشترک افراد متکبر چیست؟ آیا تکبر نشانه بیماری است؟

افراد متکبر خود را خاص، برتر و برگزیده می بینند. آنها به معنای واقعی کلمه خود را تقدیس می کنند. آنها می خواهند همه را کنترل کنند. آنها تنها می مانند، بدون اینکه بدانند مورد عشق و محبت قرار نمی گیرند. آیا تکبر می تواند نشانه بیماری

باشد؟

kibir kibirli narsistik narsizm özellikleri

ویژگی های مشترک افراد متکبر چیست؟ آیا تکبر نشانه بیماری است؟

روانپزشک پروفسور بیان می کند که تکبر در واقع نشانه بیماری است. دکتر. نوذت طرهان گفت که افراد متکبر از معمولی بودن می ترسند. پروفسور با اشاره به اینکه این افراد آسیب های خودشیفتگی را تجربه کردند. طرهان بیان می کند که وقتی شکست می خورند، حتی ممکن است به فکر پایان دادن به زندگی خود باشند.

طرهان با بیان اینکه غرور که در جامعه به عنوان تکبر شناخته می شود، در واقع یک بیماری نیست، بلکه نشانه یک بیماری و یک مشکل شخصیتی است. گفت: «تکبر احساس شدید عظمت انسان است. ساختار شخصیتی وجود دارد که ما آن را شخصیت خودشیفته می نامیم. بزرگترین موضوع در زندگی این افراد احساس عظمت بالای آنهاست.

آنها خود را خاص، برتر و برگزیده می بینند. آنها همچنین به دیگران نگاه می کنند. احساس استحقاق این افراد به سمت خودشان است. این افراد در صف انتظار را دوست ندارند. افرادی که در ترافیک می پرسند “آیا می دانی من کی هستم” افراد کاملاً خودشیفته هستند. او گفت: “آنها خود را فوق العاده برتر و ممتاز می بینند و انتظار دارند این امتیاز در همه جا به آنها اعطا شود.”

کسی که خود را واقع بینانه تجزیه و تحلیل می کند، تکبر وجود ندارد

پروفسور اظهار داشت که وقتی تحلیل روانشناختی این افراد انجام شد، مشاهده شد که این افراد دارای عزت نفس هستند نه اعتماد به نفس. دکتر. نوذت طرهان گفت: «اعتماد به نفس این است که انسان با خودش در صلح باشد. اعتماد به نفس برای سلامتی توصیه می شود، اما عزت نفس این است که چیزهایی را طوری ببیند که انگار چیزهایی دارد که ندارد.

اگر انسان چیزهایی را ببیند که در خودش است، احساس عظمتی را تجربه نخواهد کرد. در فردی که خود را واقع بینانه تحلیل می کند، تکبر وجود ندارد. هر فردی منحصر به فرد است، هیچ فردی را نباید با تحقیر دید. افراد خودشیفته خود را برتر و دیگران را پست تر می بینند. او گفت: «آنها این وضعیت را به شخصیت تبدیل کرده اند.

مدرنیسم استکبار را تحمیل می کند

طرحان گفت: خودپسندی دوست داشتن خود است و گفت:

” خودشیفتگی یک بیماری تحسین برانگیز است. بزرگترین موضوع اصلی در شخصیت او احساس عظمت اوست. افراد دارای حس عظمت مانند افرادی هستند که سیر خورده اند. آنها متواضع به نظر می رسند، اما پشت فروتنی آنها احساس بزرگی از خود نهفته است. در واقع یک فرد متکبر وارد محیطی شد که در آن حیا بها داده می شد و بسیار متواضعانه رفتار می کرد.

وقتی از او پرسیدند: “چرا اینطور رفتار می کنی، قبلا اینطور نبودی؟”، او گفت: “باید از نظر فروتنی بزرگترین باشم.” انسان ها احساس پیشرو بودن و بهترین بودن را دارند. این یک احساس انسانی بدوی و وحشی است. آدم باید این احساس را تربیت کند. همه افراد کم و بیش این احساس را دارند. مدرنیسم غرور و تکبر را تحت عنوان اعتماد به نفس به نظام سرمایه تحمیل می کند. او تمجید از خود را به عنوان یک مهارت نشان می دهد.»

مستکبران خود را تقدیس کرده اند

پروفسور می گوید احساس تکبر این است که خود را بزرگ و دیگران را کوچک ببینیم. دکتر. نوذت طرهان گفت: «در یک سر استکبار این است. شما دیگران را تحقیر نمی کنید، اما خود را بزرگ می بینید. چنین افرادی متواضع به نظر می رسند. اما در روابط نزدیک مشخص می شود که فرد خود را تقدیس کرده است. این نوع عظمت، خودپرستی است. یعنی دانستن نعمت های فراوان. او گفت: «این وضعیت هم خلاف قوانین خلقت و هم با فلسفه هستی است.

افراد متکبر تنها می مانند

طرهان با اشاره به اینکه چیزی که یک فرد باید به آن توجه کند این است که جایگاه خود را بشناسد، گفت: «افراد مبتلا به بیماری بزرگ نمایی حد خود را نمی دانند و نمی دانند کجا باید بایستند. آنها افرادی هستند که می گویند بهترین رهبر هستند. آنها افرادی هستند که متکبرانه صحبت می کنند. حتی اگر مردم درک نکنند، این رفتارها خلاف اخلاق است. مردم آنها را دوست ندارند و با آن افراد بیگانه می شوند.

این گونه ها بدون اینکه متوجه شوند دوست داشتنی نیستند. تکبر مثل بوی سیر است، نمی توانی آن را پنهان کنی، حتی در لحن صدایت هم دیده می شود. تکبر یک احساس دفعی و سرد است و به همین دلیل است که افراد متکبر تنها می مانند. زمانی که موفق می شوند، توسط مردم احاطه می شوند. وقتی بازنشسته می شوند یا موفقیت و قدرت خود را از دست می دهند، این افراد تنها می مانند.

این بار آنها مردم را به خودخواهی متهم می کنند. با این حال مردم از آنها حمایت نمی کنند بلکه به نفع خود در کنار آنها می ایستند. می توانیم آن را بیماری عظمت نیز بنامیم. اجداد ما همیشه می گفتند سلطان من مغرور مکن، خدایی بزرگتر از تو هست. او گفت: «این مهم ترین مانع برای بلوغ روانی انسان است.

فرد خودشیفته نمی تواند عشق را به درستی سرمایه گذاری کند

طرهان با اشاره به اینکه فردی که احساس عظمت درونی خود را پرورش نمی دهد، نمی تواند به بلوغ روانی برسد، گفت: «احساس بزرگی در انسان رمزگذاری شده است، مانند خوردن، نوشیدن و تولید مثل. موجودی که بالاترین حس خودشیفتگی را دارد کودک است. بچه ها فکر می کنند دنیا حول آنها می چرخد.

وقتی بزرگ می شوند، عشق خود را روی نسل های دیگر، والدین، زندگی، فلسفه زندگی، هستی، خالق و غیره سرمایه گذاری می کنند. انجام می دهند. در چنین مواقعی فرد منبع عشق را به درستی مدیریت می کند. فرد خودشیفته همه چیز را روی خودش سرمایه گذاری می کند. فروید اسکیزوفرنی را «خودشیفتگی ثانویه» نامید. فرد اسکیزوفرنی در دنیای خودش باران می بارید. او گفت: «این همان بیماری است.

افراد متکبر از متوسط ​​می ترسند

طرهان با اشاره به اینکه فردی که خود را با وجود داشتن سلامت روانی خاص، مهم و برتر می بیند، فردی است که دارای ویژگی های تکبر است، گفت:

در واقع یک ترس فوق العاده پشت مستکبر نهفته است. مردم. ترس از معمولی بودن وجود دارد. به همین دلیل می گوید: ترجیح می دهم اصلا زندگی نکنم تا معمولی باشم. او چیزی را تجربه می کند که ما آن را آسیب خودشیفتگی می نامیم. وقتی شکست می‌خورند، با گفتن «من یک شکست خورده هستم، چرا باید زندگی کنم؟» خودکشی می‌کنند، کسانی که آسیب‌های خودشیفته را تجربه می‌کنند. به همین دلیل است که نمی توانند شکست را تحمل کنند. یکی از دلایل افزایش خودکشی در جهان گسترش جهانی خودشیفتگی به عنوان یک بیماری است. کسی که خود را خدای زمین می بیند، قدرت کنترل همه چیز را ندارد.

آنها می خواهند همه را کنترل کنند

بزرگترین ویژگی یک فرد خودشیفته این است که می گوید، “من باید همه چیز را کنترل کنم، همیشه راهم را داشته باشم.” حس کنترل شدید وجود دارد. او حتی می خواهد رویاهای فرزند و همسرش را کنترل کند و خودشیفتگی پشت این رفتار نهفته است. حتی اگر نقش حقیر را بازی کند، دنیای درونش اینطور نیست. آنها به دلیل ترس از معمولی بودن دائماً کار می کنند.

سیستم سرمایه به خوبی از این افراد استفاده می کند. آنها به مردن خود ادامه می دهند و می گویند “برای من بهتر است بمیرم تا شکست بخورم.” “یا مرگ یا موفقیت” فلسفه زندگی آنهاست. آنها سخت کار می کنند، تولید زیادی می کنند و همیشه می خواهند برجسته، خاص و برتر باشند. به همین دلیل در رقابت غیر مسالمت آمیز شرکت می کنند.

شما را به زمین می اندازند و با نان دیگری بازی می کنند!

فقط برای حفظ قدرت و قدرت خود. خطرناکه. جنگ هایی در دنیا بر سر این موضوع شروع شده است و به همین دلیل دعواهای خانوادگی شروع می شود. اگر ما خواهان آرامش درونی در دنیای خود، در خانه خود، در جامعه هستیم، ابتدا باید خودشیفتگی را رام کنیم.”

طرهان با بیان اینکه چنین افرادی می توانند احساسات خود را مدیریت کنند، گفت: «همه ما در ازدواج تمایلات خودشیفتگی داریم. وقتی این را فهمیدیم، نترسید، می تواند برای ما انرژی زندگی باشد. به عبارت دیگر، شما را به یک کارگر سخت تبدیل می کند، اما ما باید هدف شما را به نفع اجتماعی تغییر دهیم، نه برای ارضای نفس شما.

ما باید منافع اجتماعی را در نظر بگیریم، نه منافع فردی. اگر فرد خودشیفته تمایل خود به موفقیت را به مفید بودن برای جامعه تبدیل کند، این فرد جهت خودشیفتگی را تغییر می دهد. چون ما نمی توانیم این احساس را از بین ببریم. این نیز احساس تغذیه از تشویق مردم، احساس شهرت، احساس ثروتمند شدن است. هر فردی نمی تواند ثروتمند، مشهور یا موفق باشد، اما هر فردی می تواند انسان خوبی باشد. او گفت: «اینکه آرمان نفس ما چیست، در چنین شرایطی مهم است.

چگونه با این افراد برخورد کنیم؟

طرهان با بیان اینکه افرادی هستند که باید با چنین افرادی زندگی کنند، گفت: «اگر بخواهیم خودشیفتگی یک فرد را کنترل کنیم، ابتدا از خودمان شروع می کنیم. ما نه ظلم می کنیم و نه اجازه می دهیم دیگران در روابطمان ظلم کنند. این اولین اصل است.

شخص خودشیفته محدودیت های خود را از بین می برد. به همین دلیل است که افراد خودشیفته مانند سلول های سرطانی هستند. ویژگی سلول سرطانی چیست؟ با از بین بردن بافت های مجاور رشد می کند. او سیری ناپذیر، بی مسئولیت و نامحدود است. از کبد شروع می شود، رشد می کند و با کبد می میرد. تا حد مرگ رشد می کند. خودشیفتگی همینطور است، حریص است.

همه ما سه یا پنج سلول سرطانی چپ و راست در بدن خود داریم، حتی در سنین پایین. هنگامی که سیستم ایمنی ضعیف می شود، آن سلول ها تکثیر می شوند. خودشیفتگی نیز سرطان روح است. ساختار روح ما را مانند سرطان می پوشاند. او گفت: «این سرطان اجتماعی نیز هست.

شخص خودشیفته شریک زندگی خود را به عنوان یک پسوند می بیند

طرهان با اشاره به اینکه افراد خودشیفته بر روابط خانوادگی نیز تأثیر منفی می‌گذارند، گفت: «این حالت بیشتر در مردان به ویژه در خانواده رخ می‌دهد. او پول دارد، قدرت دارد و می خواهد همسرش را کنترل کند. او مرا مانند یک برده می بیند.

شخص خودشیفته شریک زندگی خود را بسط خود می بیند. می گوید برخیز و بلند می شود، می گوید بس کن و او می ماند. او او را فردی جدا نمی بیند. فرد باید به او توضیح دهد که یک فرد جداگانه است. با یک فرد خودشیفته هرگز متواضعانه رفتار نمی شود. اگر در مقابل فرد خودشیفته فروتنانه رفتار کنید، او شروع به نصیحت کردن شما خواهد کرد. باید اشتباهات آن افراد را نقد کرد نه شخصیت آنها را با گفتن اینکه شما موفق هستید، کارهای خوبی انجام داده اید، اما من به این دلایل مانند شما در این موضوع فکر نمی کنم. اگر از شخصیت آنها انتقاد کنید، به شما حمله خواهند کرد.

مثلاً اگر همسر احساسات خود را با گفتن این جمله که «واقعاً تو آدم خوبی هستی، حواست به ما هستی و برای ما کار می‌کنی، اما این رفتار تو خوب نیست» را بیان کند، پس از مدتی، هر دو طرف شروع به کنترل خودشیفتگی یکدیگر خواهند کرد. به این ترتیب، هرکسی که می خواهد کنترل کند، می فهمد که محدودیت هایی دارد. فرد خودشیفته را به مرز خودش راه نمی دهد. بنابراین برای رشد آگاهی از زندگی مشترک باید با توجیهات به افراد خودشیفته نه گفت. او گفت: “ما سعی می کنیم به افرادی که در چنین شرایطی مشکل دارند کمک کنیم تا توانایی نه گفتن را کسب کنند.”

طرهان با بیان اینکه افراد خودشیفته می ترسند چیزهایی را که برایشان ارزشمند است از دست بدهند، گفت: «وقتی به این افراد می گویند اگر این راه را ادامه دهید، این چیزها را از دست خواهید داد، خود انتقادی می شوند. به همین دلیل است که باید دریابیم که این افراد برای چه چیزی ارزش قائل هستند. وقتی متوجه می شود که چیزهایی را که برایش ارزش قائل است از دست خواهد داد، شروع به تغییر خود می کند.

او می تواند رفتار خود را اصلاح کند حتی اگر خودشیفتگی او ادامه یابد. ما همچنین در حال کار بر روی توانایی تعیین حد و مرز برای خودشیفتگی هستیم. توصیه می شود برای غلبه بر خودشیفتگی خود، اعمال محبت آمیز خاموش انجام دهیم. نشان دادن مهربانی خودشیفتگی را تغذیه می کند. این روش تربیت خودشیفتگی است. او گفت: «وظیفه ما این است که با این مردم مهربانی خاموش انجام دهیم.

خطاها را می توان به صورت کتبی گزارش کرد

طرهان با اشاره به اینکه وقتی در جمع از او انتقاد می‌کنید، فرد خودشیفته آسیب می‌بیند، گفت: «اما وقتی به تنهایی با این شخص تماس می‌گیرید و اشتباهش را به او می‌گویید، آن شخص می‌تواند با اشتباه خود مقابله کند بدون اینکه به حیثیتش آسیبی وارد شود. با وجود این، در صورت ادامه همان اشتباه، ابتدا شفاهی و سپس در صورت لزوم به صورت کتبی به او تذکر داده می شود. گاهی می گوییم در خانواده تذکر کتبی بدهید. برای برخی افراد تذکر کتبی موثرتر از تذکر شفاهی است. او گفت: «اگر با وجود اینها بهبود نیابد، ممکن است لازم باشد اقدامات مشخصی انجام شود.

هیستری چیست؟ ویژگی های اختلال شخصیت هیستریک چیست؟

چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا