“من شخصیت ندارم” (9 کاری که می توانید انجام دهید)
تقریباً همه ما در موقعیتهایی بودهایم که مجبور بودهایم درباره خودمان صحبت کنیم.
در اولین روز در یک مدرسه یا شغل جدید، ممکن است از شما خواسته شده باشد که علایق، سرگرمیها و علایق خود را به همه بگویید.
یا شاید نظرسنجیهایی را پر کرده باشید که سؤالاتی در مورد اینکه شما چه کسی هستید پرسیدهاید.
چه اتفاقی میافتد وقتی برای این سؤالات پاسخی نداشته باشیم و در نهایت به جای پاسخ دادن، خالی میشویم؟
یا اگر متوجه شدیم که پاسخهایمان کاملاً پیش پا افتاده و عادی هستند، شوکه شدهایم؟
اگر در حال خواندن این مقاله هستید، به احتمال زیاد اتفاقی افتاده است که باعث می شود احساس کنید شخصیتی برای خود ندارید.
بنابراین بیایید کمی جستجو کنیم تا ببینیم چرا چنین احساسی دارید و چگونه میتوانید مسائل را مرتب کنید.
چرا احساس می کنید هیچ شخصیتی ندارید؟
ابتدا و مهمتر از همه، بیایید به این بپردازیم که چرا فکر میکنید چنین است.
آیا به طور ناگهانی در مورد این واقعیت که خیلی شبیه یک فرد احساس نمیکنید، فکر کردید؟
یا شاید با افراد دیگری آشنا شدید که آنقدر شبیه شما بودند که فکر کردید آیا فرمولی وجود دارد که از آن پیروی می کنید؟
ممکن است فردی که میشناسید یا اخیراً با شما آشنا شدهاید به شما گفته باشد که شما دقیقاً مانند سایرین در زیرمجموعه اجتماعی خاص خود هستید، یا درباره اینکه چقدر «پایه» هستید، نظر داده است.
دلیل هرچه که باشد، ممکن است در نهایت روی زمین نشسته باشید و فکر کنید که دقیقاً کی هستید.
اگر اینطور است، لطفاً خودتان را مورد ضرب و شتم قرار ندهید.
بیشتر ما به جای داشتن تفکر و بیان مستقل، برای سازگاری تربیت شده ایم.
در واقع، بسیاری از افراد اطراف شما حس هویت قوی یا شخصیت مشخصی ندارند، در عوض با علایق و ترجیحات خود همذات پنداری میکنند.
برای مثال، به افرادی که با آنها به دبیرستان رفتید فکر کنید. احتمالاً گروههای مختلفی در اطراف وجود داشتهاند که مردم با آنها متحد شدهاند، اما آیا افرادی متمایز میشوند زیرا به هیچ کجا «تعلق» ندارند؟
احتمالاً آنها بسیار اندک بوده اند و احتمالاً توسط همه گروه های دیگر به دلیل عدم تطابق آنها مورد تمسخر قرار گرفته اند. بیشتر مردم می خواهند پذیرفته شوند و بنابراین با آنچه همتایان خود انجام می دهند مطابقت دارند نه اینکه به آنها وفادار باشند. خودشان.
آیا به جای دنبال کردن منافع خود، فقط با کارهایی که دیگران انجام میدهند همراهی میکنید؟
از طرف دیگر، آیا از علایق خود آگاه هستید؟
یا شاید شما به خوبی میدانید که شخصیت واقعیتان چگونه است، اما میترسین به دلیل واکنش دیگران، آن را آزاد کنید.
اگر احساس میکنید شخصیتی ندارید که در مورد آن صحبت کنید، و به سادگی نسخهای از همه اطرافیانتان هستید، وقت آن رسیده است که کمی به دنبال روحیه محکم بگردید.
در زیر چند پیشنهاد در مورد چگونگی تعیین اینکه چه کسی هستید و چه کسی می خواهید باشید وجود دارد. آنها می توانند به شما کمک کنند تا شخصیتی را پرورش دهید که مناسب شما باشد یا شخصیتی را که پنهان نگه داشته اید آزاد کنید.
چگونه شخصیتی را که واقعاً می خواهید ایجاد کنید
چندتا کار وجود دارد که میتوانید انجام دهید تا شخصیت مناسب خود را پرورش دهید.
1. از نزدیک ترین افراد بپرسید که چگونه شما را توصیف می کنند.
یکی از بهترین راهها برای تعیین اینکه میخواهید چه کسی باشید این است که بفهمید چه کسی نمیخواهیدباشید.
اگر از انجام این کار راحت هستید، از نزدیکترین دوستان و اعضای خانواده خود بپرسید که چگونه شما را توصیف می کنند.
به آنچه که همه آنها می گویند توجه داشته باشید و بررسی کنید که در کجا همپوشانی وجود دارد و دیدگاه آنها نسبت به شما تا حد زیادی متفاوت است.
هنگامی که در حال انجام آن هستید، از احساسی که هر توصیف در شما ایجاد میکند آگاه باشید.
آیا این مشاهدات به شما احساس شادی یا تحریک پذیری می دهد؟
آیا از نحوه درک آنها از شما ناامید شدهاید یا از اینکه آنها جنبههایی از شما را میبینند که همیشه میخواستید به آن اذعان کنید خوشحال هستید؟
احتمالاً واکنشهای شما به این پاسخها همه جانبه خواهد بود، که به شما فرصت کافی برای فکر کردن میدهد.
به عنوان مثال، ممکن است از اینکه متوجه می شوید اکثر افراد زندگی تان فکر می کنند قلب بزرگ و مهربانی دارید خوشحال شوید، اما از اینکه متوجه می شوید آگاهی آنها از شخصیت شما محدود به دانش شما از جنگ ستارگان چیزهای بی اهمیت یا توانایی شما در پخت کلوچه های عالی.
اگر این اتفاق افتاد، از خود بپرسید که ترجیح میدهید کدام ویژگیها را تصدیق کرده باشند و آیا واقعاً شاهد آن چیزها بودهاند یا خیر.
یکی از همکاران سابق یک بار از من ناراحت شد که از اینکه رئیس ما از او نخواست کارت تعطیلات شرکت را طراحی کند، با توجه به اینکه او سالها آموزش رسمی در زمینه طراحی و نقاشی در کالج هنری که ما با هم در آن شرکت کرده بودیم، رنجیده است. .
باید به او یادآوری میکردم که او اکنون در بخش فناوری اطلاعات کار میکند و من تنها فردی در کل شرکت بودم که میدانستم او چه تواناییهایی دارد.
اطرافیان شما هیچ ایدهای در مورد ویژگیهای شخصیتی شما نخواهند داشت که هرگز آنها را نشان نمیدهید، همانطور که در مورد مهارتهای مختلف شما نمیدانند مگر اینکه شما آنها را نیز نشان دهید.
به بازخوردهایی که دوستانتان به شما میدهند نگاه کنید، و تصمیم بگیرید که آیا میخواهید به طور کامل به ویژگیهایی که آنها توضیح دادهاند قدم بگذارید یا آنها را با ویژگیهایی جایگزین کنید که از آنها راضیتر هستید.
2. در نظر بگیرید که چه کسی را تحسین می کنید و چرا.
در حالی که همه ما “قهرمانان” شخصی نداریم، همه ما به افراد یا شخصیت هایی که آنها را تحسین می کنیم علاقه داریم
برخی از این افراد ممکن است افرادی واقعی باشند که دستاوردهای خود را به ما الهام بخشیدهاند، در حالی که برخی دیگر ممکن است شخصیتهای خیالی باشند که ما ویژگیهای آنها را تحسین میکنیم یا دوست داریم از آنها تقلید کنیم.
وقتی به شخصیت های مورد علاقه خود فکر می کنید، چه چیزی را بیشتر در مورد آنها دوست دارید؟ آیا شجاعت و روحیه آزاد آن یکی را دوست دارید؟ سلیقه آنها در لباس، موسیقی و طراحی داخلی چطور است؟ آیا از کارهایی که این شخصیتها انجام میدهند یا چیزی که خلق میکنند میترسید؟
اگر از طرفداران فیلمهای ارباب حلقهها هستید، آیا آرزو میکنید که آرزو میکردید به شیوایی مانند سارومان کریستوفر لی صحبت میکردید؟ یا با لطفی به اندازه گالادریل کیت بلانشت حرکت کردید؟
تشخیص ویژگیها و رفتارهایی که تحسین میکنید میتواند برای کمک به شما در تعیین نوعی که می خواهید باشید.
در حالی که در حال تعیین همه چیزهایی هستید که در مورد این افراد (یا شخصیتها) دوست دارید، از خود بپرسید که آیا قبلاً دارای یکی از آن ویژگیها هستید یا خیر.
اگر این کار را نمیکنید، به راههایی فکر کنید که بتوانید برخی از آن جنبهها را در زندگی روزمره خود بگنجانید.
به عنوان مثال، اگر از نحوه صحبت کردن خود خوشتان نمی آید، می توانید در درس های فن بیان شرکت کنید یا در مورد آهنگ و تلفظ خود هوشیارتر باشید. به طور مشابه، اگر میخواهید با ظرافت بیشتری حرکت کنید، کلاسهای یوگا و/یا رقص را در نظر بگیرید.
3. ارزش های خود را بررسی کنید و خود را آموزش دهید.
این به نکته قبلی درباره تعیین افرادی که تحسین میکنید و سنجش رفتارهای آنها با رفتار خودتان میپردازد.
بسیاری از مردم چیزهایی را می گویند و انجام می دهند که واقعاً به آن اعتقاد ندارند، زیرا این همان کاری است که بقیه انجام می دهند.
آنها نمیخواهند طرد شوند – یا در نهایت با خشم مردم مواجه شوند – بنابراین حتی اگر به آنچه میگویند یا انجام میدهند اعتقادی نداشته باشند، آنها را دنبال میکنند.
از طرف دیگر، آنها ممکن است نظرات محکمی در مورد موضوعات نداشته باشند زیرا آنها را خیلی عمیق نگاه نکرده اند. این ممکن است به دلیل عدم علاقه باشد، اما ممکن است یک مشکل اجتنابی نیز باشد.
اگر اهل تقابل نیستید، میتوانید با آگاهی از دیدگاههای دیگران از وارد شدن به مشاجره جلوگیری کنید.
این یک فرصت عالی برای شماست تا به کارهایی بپردازید که سالها در آن شرکت میکردید، اما این کار را با خلبان خودکار انجام دادهاید و نه از روی صداقت. توجه داشته باشید که این می تواند طیف گسترده ای از باورها و عملکردهای مختلف را در بر گیرد.
برای مثال، آیا واقعاً از تماشای یا خواندن همان منبع خبری که خانوادهتان برای دنبال کردن انتخاب میکنند لذت میبرید؟ یا این کار را انجام می دهید چون همیشه همینطور بوده است؟
آیا واقعاً با آنچه در حال پخش است موافق هستید؟ یا دیدگاه ها و ارزش های شما کاملاً با دیدگاه های آنها متفاوت است؟
هر بار که به موضوعی برخورد کردید – و این می تواند از مبتذل تا بسیار تحریک کننده باشد – از خود بپرسید که صادقانه درباره آن چه فکر و چه احساسی دارید.
بهجای اینکه فوراً با طوطیسازی آنچه دیگران میگویند پاسخ دهید، کمی زمان بگذارید و واقعاً در مورد آن فکر کنید.
اگر گیر کردید، تحقیقات گسترده ای از دیدگاه های مختلف انجام دهید و ببینید چه چیزی در شما طنین انداز می شود.
در دوران کودکی، قدردانی میکردم که هر زمان که در مورد موضوع خاصی سؤالی داشتم، والدین و مادربزرگم طیف وسیعی از منابع را در اختیار من قرار میدادند تا در مورد آن تحقیق کنم.
آنها به من پیشنهاد کردند که تا آنجا که می توانم در مورد یک موضوع معین بیشتر یاد بگیرم و بر اساس آن احساس خود را در مورد آن تعیین کنم. انجام این کار به فرد امکان می دهد تا مقدار شگفت انگیزی از مهارت های تفکر انتقادی و استدلال قیاسی را توسعه دهد.
علاوه بر این، به فرد این امکان را میدهد تا بفهمد که چگونه فکر میکند و چه احساسی دارد، نه اینکه تحت تأثیر دیگران قرار بگیرد.
این روش را برای مدتی امتحان کنید و ببینید چه اتفاقی میافتد. ممکن است متوجه شوید که در واقع نسبت به برخی چیزها نسبت به اطرافیانتان احساس بسیار متفاوتی دارید و در نتیجه شخصیت شما کمی بیشتر می شود.
4. در مورد همه کارهایی که اگر برایتان مهم نبود که دیگران در مورد شما چه فکر می کنند، انجام می دهید فکر کنید.
چند بار به دلیل واکنش دیگران (یا ممکن است واکنش) به شما نشان دهند، از رفتار واقعی خودداری کرده اید؟
بسیاری از افرادی که معتقدند شخصیتی ندارند احساس میکنند در دام انتظارات دیگران افتادهاند.
آنها احساس نمیکنند که میتوانند آنطور که میخواهند رفتار کنند یا به نظر برسند، زیرا انجام این کار ممکن است توسط خانواده یا گروه همسالانشان «عجیب» تلقی شود.
بسیاری از گروههای اجتماعی از همگونی لذت میبرند و کسانی را که متفاوت از آنها به نظر میرسند یا رفتار میکنند، مسخره میکنند یا طرد میکنند.
برای مثال، فرض کنید گروه اجتماعی شما متشکل از افرادی است که دوست دارند آخر هفته بیرون بروند و مشروب بخورند. ممکن است از این جنجالها خسته شده باشید و ترجیح میدهید با پادکستهای جنایی واقعی خود در خانه استراحت کنید، اما خود را موظف میدانید که به آن بپیوندید زیرا در غیر این صورت ممکن است همه دوستان خود را از دست بدهید.
اگر همراه آنها مشروب ننوشید و زوزه بکشید، آنها شما را در مورد اینکه چگونه شما دیگر نمی دانید چگونه خوش بگذرانید. اگر پیشنهاد میکنید کاری متفاوت انجام دهید، ممکن است به این معنی باشد که فکر میکنید «از آنها بهتر هستید» و غیره.
اگر در یک شهر بزرگ زندگی میکنید و این فرصت را دارید که با انواع مختلف افراد معاشرت کنید، همیشه این امکان را دارید که گروههای اجتماعی جدید را کشف کنید و دوستان جدیدی پیدا کنید که به شما اجازه میدهند شخصیت واقعی خود را توسعه دهید. می خواهم داشته باشم.
در مقابل، اگر در شهر کوچکی گیر افتادهاید که همه را از مهدکودک میشناسید، رهایی از نقشی که تا به حال برای شما ایجاد کردهاید (یا برای شما پرورش داده شده) دشوار است.
>
اگر در برابر تغییرات شخصی خود با مقاومت مواجه شدید، به دنبال درک این باشید که چرا دیگران سعی می کنند از پرورش شخصیت متمایز شما جلوگیری کنند.
بیشتر اوقات، به این دلیل است که آنها خواهان آرامش و ثبات هستند. اگر تغییر کردید، ممکن است مجبور شوند به جای حفظ وضعیت موجود، انتخاب ها و رفتارهای زندگی خود را بررسی کنند.
علاوه بر این، ممکن است از از دست دادن شما بترسند. اگر تغییر کنید، آیا همچنان همان فردی خواهید بود که آنها می شناسند، دوست دارند و به او وابسته هستند؟ این نگرانی واقعی بسیاری از مردم را وادار می کند تا با کسانی که ادعا می کنند دوستشان دارند رفتار بدی داشته باشند.
اگر این اتفاق افتاد، به سادگی از طریق کلمات و اعمال به آنها اطمینان دهید که هنوز در کنار آنها هستید و به آنها اهمیت می دهید، اما فقط باید وارد مرحله جدیدی از زندگی شوید.
*توجه: این ممکن است به بررسی مجدد روابط دوستانه شما نیز منجر شود. اگر افراد نزدیک شما آشکارا با جسارت شما برای تغییر دشمنی یا توهین آمیز نشان می دهند، این یک پرچم قرمز بزرگ است. کسانی که واقعاً دوستان شما هستند از شما حمایت می کنند، نه توهین.
5. قدم های کودک بردارید.
در بیشتر موارد، ممکن است مجبور شوید “گامهای کودکی” را برای ایجاد یک شخصیت جدید و معتبرتر برای خود بردارید.
به عنوان مثال، اگر همیشه شخصیتی شبیه دلقک داشتهاید، اما اکنون میخواهید محتاطتر و باوقارتر باشید، حماقتها را بهجای یکباره کاهش دهید.
این تغییر تدریجی به افراد کمک میکند تا بدون اینکه از تغییر ناگهانی شما وحشت زده شوند، با رفتار جدید شما سازگار شوند.
علاوه بر این، از تلاش آنها برای تقسیمبندی شما جلوگیری میکند، زیرا شما ناگهان به فردی تبدیل شدهاید که یک شبه نمیشناسد.
یک تغییر ناگهانی و عظیم مانند آن اغلب نشاندهنده یک بحران سلامت روانی است، و ممکن است متقاعد کردن دوستان و اعضای خانوادهتان که خوب هستید دشوار باشد.
به زبان ساده، اکثر مردم تا زمانی که تغییرات در پارامترهای مشروط و شناخته شده رخ دهد، با آن راحت هستند.
به همین دلیل است که آنها بهراحتی با تغییر دادن موهای خود – البته نه خیلی شدید (مثلاً رنگ کردن یا کوتاه کردن به جای اصلاح) – به جای اصلاح کامل مدل، سازگار میشوند.
اگر یک روز نسبتاً محافظهکارانه لباس بپوشید و صبح روز بعد با لباس پوشیدن ظاهر شوید، آنها نمیدانند چگونه این موضوع را پردازش کنند.
وقتی به پرورش شخصیت خود فکر می کنید، آن را به عنوان یک سفر دگرگونی تدریجی به جای یک چرخش فوری 180 در نظر بگیرید. درست مانند کاترپیلارها برای تبدیل شدن به پروانه ها به زمان نیاز دارند، زمانی را برای پرورش تدریجی صفاتی که بیشتر از همه تحسین می کنید اختصاص دهید.
6. لباس بپوشید.
آنچه می پوشیم تأثیر بسیار زیادی بر نحوه رفتار ما دارد. بازیگران لباس ها و گریم های مختلفی می پوشند تا به شخصیت هایی تبدیل شوند که به تصویر می کشند.
به همین ترتیب، رهبران مذهبی لباس روحانی می پوشند تا به آنها کمک کند تا از زندگی روزمره خود فاصله بگیرند و در حالی که به مردم خدمت می کنند، به حالت آگاهی بالاتر بروند.
ممکن است متوجه شده باشید که افراد هنگام پوشیدن لباس رسمی در مقایسه با لباس های سالن، رفتار متفاوتی دارند.
شاید شما نیز متوجه شده اید که بسته به لباسی که می پوشید، احساس متفاوتی دارید. وقتی لباس هایی را انتخاب می کنید که دوست دارید و احساس می کنید برای شما مناسب است، ممکن است اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید و در پوست خود راحت تر باشید.
در مقابل، پوشیدن چیزهایی به این دلیل که از شما انتظار میرود ممکن است باعث شود احساس محدودیت کنید یا اینکه نقشی را بازی میکنید نه اینکه واقعاً باشید.
به این ترتیب، از فرصت استفاده کنید و “لباس بپوشید” تا بتوانید شخصیت مورد نظر خود را بپوشید تا زمانی که شخصیت دوم برای شما شود.
اگر عاشق رفتار آزادانه و لباسهای غیرمعمول هستید، چند قطعه خاکی را در کمد لباس خود بگنجانید و اجازه دهید طبیعت هیپی شما بدرخشد.
یا، برعکس، اگر ظرافت محفوظ دهههای 1930 و 1940 را دوست دارید، چند قطعه قدیمی پیدا کنید و چند فیلم قدیمی را تماشا کنید تا آداب و بیان آن دوران را به درستی انجام دهید.
گفته شد…
7. سعی کنید از پرورش شخصیت بر اساس یک حقه یا موضوع خودداری کنید.
وقتی نوبت به پرورش شخصیت میرسد، مطمئن شوید که شخصیت خود را بر اساس یک حقه یا موضوع خاص قرار نمیدهید.
به عنوان مثال، اگر تا به حال فیلم لگو را تماشا کرده باشید، میدانید که شخصیت هر شخصیت بر اساس آن چیزی است که با خود حمل میکرده یا میپوشید، مانند آچار گای، کلاه گای، کافه گای. و غیره.
بسیاری از افراد جنبهای از زیباییشناسی یا علایق خود را در کل شخصیت خود میسازند، زیرا نمیدانند واقعاً چه کسی هستند. به این ترتیب، آنها ممکن است از جنبهای از اصل و نسب خود، دلیلی که با آن شناسایی میکنند، رنگ خاصی یا زیباییشناسی یک دوره استفاده کنند.
در اینجا یک مثال کامل وجود دارد:
Kitten Kay Sera به عنوان “صورتی ترین فرد جهان” شناخته می شود. موهایش صورتی است، لباس هایش همه صورتی است، خانه اش صورتی است، حتی سگش هم صورتی است. با این حال، اگر نام او را برای مردم ذکر کنید، بعید است که در مورد سرگرمیها، علایق یا کارهای داوطلبانه او صحبت کنند، اما مطمئناً میدانند که او رنگ صورتی است.
احتمالاً افراد مختلفی در گروههای اجتماعی شما وجود دارند که کل شخصیت خود را بر اساس انتخابهای اخلاقی یا گرایشهای شخصی خاص بنا کردهاند، اما در نهایت این به معنای واقعی کلمه تمام چیزی است که آنها به آن شهرت دارند.
اگر از دیگران خواسته شد که آنها را توصیف کنند، ممکن است از آنها به عنوان “پسر کراس فیت” یا “دختر سنجاب” یاد کنند، زیرا این تنها چیزی است که شخص در مورد آن صحبت می کند. آنها واقعاً چیز دیگری در مورد آنها نمی دانند.
تجسم ویژگیهایی که تحسین میکنید و رفتار خاصی با خود دارید یک چیز است، و اینکه در نهایت با یک عبارت جذاب در کبوتر شکار شوید.
اگر واقعاً به CrossFit علاقه دارید، عالی است! فقط مطمئن شوید که با گنجاندن موضوعات دیگر، بحث را با دیگران متعادل کنید.
و هی، سنجابها هم عالی هستند — اما مطمئن شوید که کارهایی مانند تهیه اسموتیهای بد یا نواختن ساز مورد علاقه خود را نیز انجام میدهید.
شخصیت عالی یک شخصیت کاملاً کامل است، نه یک حیله.
8. خود را وارد تجربیات جدید کنید.
اگر اصلاً نمی دانید که چه کسی هستید یا شخصیت شما واقعاً چگونه است، یکی از بهترین کارهایی که می توانید انجام دهید این است که یک تجربه جدید شدید داشته باشید.
هدف داشته باشید کاری را انجام دهید که نه تنها قبلا هرگز انجام نداده اید، بلکه برای شما کمی ترسناک است.
وقتی به شما می گویم که وقتی در شرایط چالش برانگیز قرار می گیرید، خیلی سریع به نقاط قوت، ضعف، ترجیحات و دوست نداشتن هایتان پی می برید، به من اعتماد کنید.
علاوه بر این، این تجربیات می توانند شما را در سطحی اساسی تغییر دهند.
بسیاری از افرادی که زندگی نسبتاً بدون حادثه و ساده و با تغییرات اندک داشته اند، فرصتی برای آموختن توانایی های خود ندارند.
علاوه بر این، ممکن است آنقدر به دنبال کردن جمعیت عادت داشته باشند که حتی اگر بخواهند ندانند چگونه از جریان خارج شوند.
اگر در این دسته قرار میگیرید، شجاع باشید و کاری را انجام دهید که کاملاً با آنچه تاکنون میدانستید متفاوت است. برای یک تجربه کمپینگ بقا ثبت نام کنید یا کارهای داوطلبانه را در مکانی انجام دهید که مخالف شرایط فعلی زندگی شما است.
به شما اطمینان میدهم در طول آن تجربه بیشتر از هر آزمون آنلاین خودیاری در مورد خود خواهید فهمید.
یکی از دوستانم که در یک خانه بسیار سختگیرانه و مذهبی بزرگ شده بود به جنگل های بارانی آمازون رفت تا یک سال کار داوطلبانه انجام دهد و یک فرد کاملاً متفاوت برگشت.
دختر ترسو که هر بار صدای کسی بلند میشد، به خود میپرید و به جای او زنی قوی و توانا بود که میتوانست به راحتی تور ماهی ببافد، همانطور که میتوانست زخم بدوزد.
این سفر به او این فرصت را داد تا بفهمد که چقدر توانایی دارد و تعیین کند چه چیزی برای او نه مهم است.
بهجای پیروی از انتظارات خانوادهاش برای ازدواج در سنین پایین و بچهدار شدن، او تحصیل در رشته حقوق را انتخاب کرد و اکنون یک وکیل محیط زیست است که برای حفظ گونههای در معرض خطر انقراض در کاستاریکا مبارزه میکند.
کاری را انجام دهید که شما را می ترساند و متوجه خواهید شد که چه کسی هستید. قدم گذاشتن در ویژگیهای شخصیتی که قبلاً داشتهاید اما از آنها آگاه نبودهاید، بسیار معتبرتر از این است که تصمیم بگیرید نسخهای از خودتان باشید که مناسب نیست.
9. زمانی را با یک درمانگر رزرو کنید.
یکی از دلایل اصلی که برخی افراد ممکن است احساس کنند شخصیت ندارند این است که هرگز به آنها اجازه داده نشد که خود را به طور واقعی بیان کنند.
آنها ممکن است در محیطهای خانگی توهینآمیز یا سمی بزرگ شده باشند که در آن هر رفتاری که از انتظارات منحرف شود منجر به تنبیه میشود.
در نتیجه، آنها یاد گرفتند که چگونه رفتارهای مورد انتظار را تقلید کنند و با آنچه که دیگران از آنها میخواهند مطابقت داشته باشند، به جای اینکه به آنها اجازه داده شود حس خود را پرورش دهند.
این میتواند در سالهای نوجوانی و بزرگسالی ویرانگر باشد، زیرا بسیاری از افراد در شرایطی قرار میگیرند که نمیخواهند اما انتظار میرود با آن سازگاری داشته باشند. آنها ممکن است به جای پیروی از مسیر زندگی واقعی خود، با آنچه دیگران می گویند و انجام می دهند همراهی کنند.
علائق و نظرات خود آنها را مخدوش می کنند و در انبار نگه می دارند تا دچار “مشکل” نشوند، در حالی که اصالت سرکوب شده آنها به صورت افسردگی، اضطراب یا حملات تصادفی خشم ظاهر می شود.
شکستن از موانعی مانند این میتواند دشوار باشد، خواه این موانع توسط شما به عنوان وسیلهای برای محافظت از خود ایجاد شده باشد یا برای منافع دیگران بر شما تحمیل شده باشد.
به این ترتیب، یک درمانگر خوب میتواند با شما کار کند تا بفهمد شما واقعاً در زیر رفتار مماشاتکننده و مطیعکنندهای که در طول سالها مجبور به پرورش آن بودهاید، چه کسی هستید.
به جای اینکه به شما کمک کنند تا بفهمید چگونه فردی خسته کننده نباشید، ممکن است بتوانند به شما کمک می کند نسخه شگفت انگیزی از خود را که برای مدت طولانی مجبور به سرکوب آن بودید، آزاد کنید.
احتمالاً به اندازهای که فکر میکنید خستهکننده نیستید و فاقد شخصیت هستید.
در عوض، شما مانند یک موزاییک خیرهکننده هستید که در زیر لایههای گلی که دیگران روی آن پرتاب کردهاند، پنهان شدهاند، زیرا از زیباییهایی که در آنجا دیدهاند احساس خطر میکنند.
ممکن است دلایل دیگری وجود داشته باشد که چرا شما احساس می کنید شخصیت ندارید، که یک درمانگر می تواند در تعیین یا تشخیص آنها کمک کند.
به عنوان مثال، افراد معمولاً وقتی با افسردگی سر و کار دارند احساس «تخت» میکنند. آنها ممکن است هیچ علاقه ای به انجام کاری نداشته باشند و در مورد هیچ موضوعی نظر زیادی نداشته باشند. آنها ممکن است به سادگی در شبکههای اجتماعی و تماشای برنامههای بینظیر حرکت کنند تا توجه خود را به خود مشغول کنند.
در عوض، آنها ممکن است واگرایی عصبی تشخیص داده نشده داشته باشند، که تعامل معنادار با دیگران را برای آنها دشوار کرده است.
صحبت کردن با یک متخصص سلامت روان در مورد چیزی که شما را آزار می دهد، به ندرت جنبه منفی دارد. ممکن است متوجه شوید که شخصیت فوقالعادهای دارید و به سادگی از خودتان انتقاد میکنید و نمیتوانید متوجه آن شوید.
——
هنگامی که در سفر خود برای پرورش شخصیتی معتبرتر و جالب تر پیشرفت می کنید، به خاطر داشته باشید که شما به کسی توضیحی بدهکار نیستید برای اعمال خود.
شما بدون شک با مخالفت دیگران روبرو خواهید شد، اما موظف به توجیه تغییرات شخصی خود نیستید.
قبلاً بحث کردیم که چگونه برخی افراد ممکن است شما را متهم کنند که “تغییر دادن” را تغییر داده اید، یا طوری رفتار کنید که انگار “از آنها بهتر هستید” زیرا تغییر کرده اید.
در این مرحله، میتوانید به سادگی توضیح دهید که سفر شما هیچ ربطی به آنها ندارد و همه چیز مربوط به این است که نسخه واقعیتری از خودتان باشید.
اگر آنها همچنان شما را غمگین میکنند، از آنها فاصله بگیرید و زمان بیشتری را به تنهایی یا با کسانی که از شما حمایت میکنند و شما را میپذیرند بگذرانید.
اگر متوجه شدید که با مخالفت بیشمار اطرافیانتان روبرو هستید، بهترین گزینه ممکن است این باشد که به جای دیگری بروید و شروعی تازه داشته باشید.
شما با یک لوح تمیز کار خواهید کرد و میتوانید خود را دقیقاً همانطور که میخواهید تثبیت کنید، بدون اینکه کسی بخواهد به شما بگوید که در واقع چگونه بر اساس سابقه شخصی او با شما هستید. .
از طرف دیگر، اگر جابهجایی به دلایل مختلف – مانند حضانت مشترک فرزند، مراقبت از سالمندان و غیره – گزینهای نیست، تغییرات شخصیتی خود را به آرامی اجرا کنید.
همانطور که قبلاً ذکر شد، تغییر سریع خود میتواند باعث ایجاد هشدار در دیگران شود، که ممکن است تحت عنوان “کمک کردن” به شما در زندگی شما دخالت کنند.
در مقابل، حفظ فاصله تا حد امکان از آنها و ایجاد تغییرات کوچک و تدریجی در طول زمان به سازگاری آنها کمک می کند.
در نهایت، سعی کنید اطمینان حاصل کنید که شخصیتی که پرورش میدهید، شخصیتی است که برای شما مناسب است، نه شخصیتی که قصد دارد شما را نسبت به نوع خاصی از فرد خوشحال کند یا نوع خاصی از توجه را جلب کند.
این به سادگی استفاده از نوع دیگری از ماسک برای سالهای آینده است که قبل از اینکه متوجه شوید شما را تخلیه و خسته میکند.
در عوض، سعی کنید ویژگیهایی را پرورش دهید که برای شما و زندگی مورد نظر شما مناسب است تا در طول زمان از حفظ آنها راحت باشید.
این را بیشتر شبیه پوشیدن یک جفت کفش جدید ببینید—این کفشهای رکابی چرمی زیبا هستند، اما مراقبت از آنها کابوس هستند و تنها پس از مدت کوتاهی باعث ایجاد درد و تاول میشوند.
بهجای آن، کفشهای محکم و راحت (اما همچنین زیبا) را انتخاب کنید که کاملاً با پای شما سازگار است و شما را با کمترین ناراحتی به جایی که میخواهید میبرد.