درهم برهم

پیری عاقلانه ترین دوران انسان است

پیری عاقلانه ترین دوران انسان است

وقتی کلمه پیری را می شنوید چه احساسی دارید. ترس، اضطراب؟ آیا وقتی کسی به شما می گوید پیر شده اید ناراحت می شوید؟ سالمندی یکی از زیباترین دوران است، اما متأسفانه جامعه مدرن آن را به عنوان یک روند بد منعکس می کند.

Realism-Thoma-Grandmother-bilgelik-indigodergisi

وقتی کوچک بودم، افراد مسن را خیلی دوست داشتم. من زمان زیادی را با آنها می گذراندم. زیرا عقل و آرامش آنها به من اعتماد به نفس می داد. آن‌ها زندگی را با آرامش تماشا می‌کردند، به باغبانی، بافندگی یا سرگرمی می‌پرداختند، گویی که در حالت خلسه و صحبت با خدا هستند، و همیشه یک راز، تجربه‌ای در مورد زندگی وجود داشت که می‌توانستند آن را منتقل کنند. به خصوص داستان هایی که آنها گفتند مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. شاید به همین دلیل است که در طول زندگی ام همیشه بر این باور بوده ام که پیری زیباترین و معنادارترین سن یک انسان است. وقتی دبیرستان بودم، خودم را پیر تصور می‌کردم و زندگی را تماشا می‌کردم. من فکر می کردم که سن مساوی با برکت است و پیر شدن را یک نعمت بزرگ می دانستم.

“پیری مانند بالا رفتن از کوه است. با صعود، خستگی شما افزایش می یابد و نفس شما کوتاه می شود. اما دیدگاه شما گسترش می یابد. – اینگمار برگمان»

اما وقتی با محیط ارتباط برقرار کردم – به خصوص از منظر اجتماعی – متوجه شدم که پیری آنطور که من می بینم دیده نمی شود! مردم از پیر شدن می ترسیدند. سیستم فعلی پیری را تحقیر می‌کند، صنعت بازاریابی محصولات زیادی را برای به تاخیر انداختن پیری تحمیل می‌کند و از پیری «جوان» حمایت می‌شود. جامعه به جای موتیف «عاقلانه» کهنسال در ذهن من که در جریان زندگی است، دیدگاهی را ارائه کرد که مدام در تلاش برای جوانتر شدن بود، نمی پذیرفت که خودش است، نه آرام، بلکه پرتنش.

196-2

اصطلاح “پیری” معانی پوسیدگی، زوال، و ناکارآمدی را در ذهن ما تداعی می کند. با این حال، افزایش سن به معنای عملکرد بسیار بیشتر از نظر شخصیتی و معنوی است، حتی اگر عملکرد فیزیکی کاهش یابد. پیری، رسیدن به سن، زوال را نشان نمی‌دهد، بلکه نشان‌دهنده کثرت فرآیندهایی است که می‌بینیم، فصل‌هایی که می‌بینیم، و تجربه شخصی ما.

هنگامی که در مورد ادیان و فرهنگ‌ها تحقیق می‌کردم، در بسیاری از قبایل و تمدن‌های باستانی این ایده را دیدم که “پیران” مقدس‌ترین آنها هستند. در این روایات، قانونگذاران، داستان سرایان، نگهبانان دانش، شوراهای درونی و معلمان قدیمی، همگی افراد مسن بودند. این وضعیت در افسانه ها، داستان ها و حتی رویاها به عنوان کهن الگوی پیرمرد ریش سفیدی که قهرمان را هدایت می کند، ظاهر می شود. یا در نقش پیرمرد سیاه پوشی ظاهر می شود که نصیحت عاقلانه می کند. با افزایش سن – چه زن و چه مرد – به طور غریزی به سمت آن کهن الگوی حکیم

جذب می‌شویم و با آن همذات پنداری می‌کنیم.

tibet06ceylan_1363263608150اما برای اینکه این اتفاق بیفتد، فرد باید از نظر روحی و روانی عمیق شود و رشد معنوی صحیحی را نشان دهد. از آنجایی که هیچ زیرساخت معنوی وجود ندارد، یک سالمندی ناسالم پدیدار می‌شود و به جای زندگی با کهن الگویی که نصیحت‌های عاقلانه می‌کند، افرادی را می‌بینیم که سعی در تجدید قوا دارند، ناله می‌کنند، مردم را سرزنش می‌کنند، پرخاشگر هستند یا در «چه می‌شد» غرق می‌شوند. روند پیری فرآیندی است که باید شامل چرخش به درون باشد، نه آرزوهای آرزو یا تمرکز بر گذشته. کارل گوستاو یونگ، بنیانگذار روانشناسی تحلیلی نیز به این نکته اشاره می کند و بر اهمیت سالمندی تاکید می کند. ارتباط مراحل زندگی انسان با فازهای خورشید؛ روز جوانی است، بعدازظهر پیری است؛

“بعدازظهر زندگی به اندازه صبح پر از معناست. فقط معنا و هدف آن متفاوت است… (یونگ – 1943)»

روث اسنودن در اثر خود با عنوان عقاید کلیدی یونگ، موارد زیر را در مورد پیری می نویسد.

“یونگ به ما هشدار می دهد که نمی توانیم بعدازظهر زندگی را مانند روز زندگی کنیم: آنچه در طول روز بزرگ به نظر می رسد در عصر کوچک به نظر می رسد. آنچه در طول روز درست بود به دروغ تبدیل خواهد شد. در این مرحله، اگر بخواهیم از نظر روانی سالم باشیم، بسیار مهم است که شروع به کشف جهان در روح کنیم. ما باید شروع به درک خود و ماهیت معنوی خود کنیم. اما همیشه آسان نیست، و بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند به گذشته نپردازند و به قربانیانی دائماً شاکی، نوجوانان ادبی خسته‌کننده یا پاپ‌های قدیمی خسته‌کننده تبدیل شوند.»

ایده ذکر شده در اینجا بسیار مهم است… با بالا رفتن سن – به ویژه پس از بحران میانسالی – زندگی وارد مرحله معنوی جدیدی می شود. حال شخص باید اعماق روح خود را کشف کند و روشن کند که او کیست و چرا اینجاست. اهمیت 40 سالگی در بسیاری از روایات مورد تاکید قرار گرفته است. تصادفی نیست که به پیامبران گفته شده که نبوت در سن 40 سالگی آمده است یا به مردان بالای 40 سال آموزش کابالا داده اند. در بسیاری از اساطیر، سنت ها یا ادیان ابراهیمی، سن چهل سالگی مورد تاکید قرار گرفته است.

420_live_in_moment_3

دوران میانسالی گذر از آگاهی مادی به آگاهی معنوی است و فرد اکنون هویت خود را تثبیت کرده و تحول درونی را آغاز کرده است.سالمندی دوره ای را در بر می گیرد که این دوران به اوج و کشف معنوی خود می رسد. تکمیل خواهد شد و این با محیط زیست به اشتراک گذاشته خواهد شد. به همین دلیل است که یونگ پیری را پایان نمی داند و می گوید رشد معنوی هنوز اتفاق می افتد. بقیه کتاب شامل جملات زیر است:

یونگ بیان می‌کند که نیمه اول زندگی در واقع مربوط به طبیعت است – کسب احترام، گذران زندگی، تشکیل خانواده. نیمه دوم زندگی را می توان مربوط به فرهنگ ها دانست. در جوامع بدوی، افراد مسن تقریبا همیشه حافظ اسرار و قوانینی هستند که میراث فرهنگی قبیله را بیان می کند. پس در جامعه مدرن ما با «پرستش جوانی» که افراد مسن دیوانه‌وار در تلاش برای جوان ماندن هستند، چه می‌گذرد؟ جایگاه افراد مسن در جامعه چیست؟ چه بر سر خرد و آینده نگری گرانبهای آنها آمد؟»

متأسفانه، ما افرادی را می بینیم که تمام زندگی خود را صرف به دست آوردن دارایی می کنند و وقتی بزرگتر می شوند به دنبال واقعیت معنوی نیستند. بدتر از آن، ما آنها را در “خانه سالمندان” حبس می کنیم و آنها را از جامعه جدا می کنیم که گویی مانعی برای آنها خواهد بود. اگر قرار است نیروی کار متشکل از افراد جوان باشد، اتاق فکر باید متشکل از افراد مسن تر جامعه باشد. تطبیق سنت های دوران باستان با دوران مدرن چندان دشوار نیست. در اینجا مهم است که بزرگترها در برابر این تعصب جامعه بایستند و گرفتار عبادت جوانی به توصیف نویسنده نشوند و حکمت خود را آشکار کنند. عبادت جوانان یک اصطلاح بسیار مناسب برای دوران مدرن است. این دقیقا همان چیزی است که بازار فعلی دیکته می کند. نویسنده آن را چنین بیان می کند؛

«پرستش جوانان باعث شده است که ما بیش از حد روی دویدن، دستیابی و انجام دادن، حتی ایده آل کردن یک سالمندی پرنشاط و فعال تمرکز کنیم. به نظر می رسد دیگر زمانی برای نشستن آرام روی صندلی گهواره ای و بی سر و صدا فکر کردن و تماشای آنچه در حال وقوع است وجود ندارد. “من شروع به شک دارم که ما واقعاً چیزی حیاتی را در اینجا از دست می دهیم.”

anti-aging-creams-1

ما فرآیندهای توسعه سالم اجتماعی خود را از دست داده ایم. فرزندان ما دیگر کودک نیستند، نوجوانان ما نوجوان نیستند، افراد ما فردی نیستند، زیرا مراسم تشیع وجود ندارد و سالمندان ما پیر نیستند… هیچکس رشد روانی سالمی را «به ترتیبی که باید» نشان نمی دهد. بدتر این است که ما تنها کسی نیستیم که توسعه طبیعت انسان را مختل می کنیم، این صنعت بازاریابی است که این را تحمیل می کند. «لباس‌های انسان بالغ» به حدی فروخته می‌شود که مانع کودکی کودکان می‌شود، «آرایش» به جای اسباب‌بازی برای دختر بچه‌ها به بازار عرضه می‌شود، نمی‌توانیم نوجوانی سالم داشته باشیم، زیرا آیینی مانند تشریفات را از دست می‌دهیم و چون والدین یا بیش از حد از فرزندان خود مراقبت می کنند یا به فرزندان خود آزادی زیادی می دهند.ما با افرادی مواجه می شویم که در سنین نوجوانی باقی می مانند و آنهایی که وارد میانسالی می شوند به جای اینکه تجربه کنند، با بازاریابی محصولات و انواع قرص ها و داروها در یک روند ناسالم قرار می گیرند. بحران میانسالی به روشی سالم از سوی دیگر، افراد مسن‌تر در حالت عبادت جوانان گرفتار می‌شوند، همانطور که R. Snowden توصیف می‌کند، و تلاش می‌کنند تا جوان به نظر برسند، جراحی پلاستیک انجام دهند و همچنان «هوش‌حال» هستند.

اگر چین و چروک دارید، بگذارید اتفاق بیفتد. چین و چروک تجربه زندگی را به صورت شما اضافه می کند. وقتی کوچک بودم به چین و چروک های صورت سالمندان به خصوص مادربزرگم نگاه می کردم و از رازهایی که در آنها وجود داشت تعجب می کردم. من به طور غریزی احساس کردم که هر کدام شامل یک تجربه است. علاوه بر این، آیا موهای شما سفید می شود؟ آیا رنگی بالاتر و عاقلانه تر از سفید وجود دارد؟ رنگ سفید سفید است زیرا شامل تمام رنگ های موجود در طول موج مرئی است. موهای سفید نمادی از گذراندن هر تجربه و عاقل شدن است.

happy-old-couple-12

پس طبیعت خود را آزاد کنید و از پیر شدن لذت ببرید! به جای مخالفت با طبیعت فیزیکی خود، باید با عشق با آن روبرو شویم. البته ما نمی‌توانیم به کسی توصیه کنیم که خود را فرسوده کند، تغذیه سالم و ورزش برای سلامتی، به طور خلاصه، سالمندی سالم بسیار مهم است، اما آنچه باید بدانیم این است که هیچ‌کس نباید «جوان» به نظر برسد. سالم بودن به معنای جوان به نظر رسیدن نیست، بلکه لذت بردن بیشتر از پیری و داشتن یک روند معنوی روانتر است.

سردرگمی این ماهیت اساسی ما یک جامعه سالم را از درون ویران می کند. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که زیبایی هر دوره ای را ببینیم (درست مانند هر عصر خورشید در قیاس یونگ زیباست)، این زیبایی را منعکس کنیم و همانی باشیم که هستیم. اگر بچه بودیم بچه هستیم اگر نوجوانیم جوانیم اگر جوان هستیم جوان هستیم اگر پیر هستیم پیریم… همین که دور باشیم کافی است. از انواع عناصری که ما را از طبیعت و رشد خودمان دور می کند و از عصری که در آن هستیم و در آن عصر زندگی می کنیم قدردانی کنیم. در این مرحله، بسیار مهم است که به یاد داشته باشیم که جامعه به خرد، نصیحت و سرگذشت سالمندان نیاز دارد و در کنار سالمندان «پیری» را ارج می نهیم. زیرا تجربه از نظر درونی سازی دانش مهمتر از دانش خشک است.

چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا