جایی که Crawdads می خوانند خلاصه کتاب

جایی که Crawdads می خوانند خلاصه کتاب

10 دقیقه خواندن ⌚ 

یک رمان

چه کسی باید “جایی که Crawdads می خوانند” را بخواند؟ و چرا؟

طبق بیانیه، جایی که Crawdads می‌خوانند باید «برای طرفداران باربارا کینگ‌سولور و کارن راسل عالی باشد».

همچنین، برای هرکسی که طبیعت و توصیف دقیق آن را دوست دارد عالی خواهد بود: به هر حال، دلیا اونز یک دانشمند حیات وحش است و او می‌تواند اشتیاق خود را در تک تک کلمات رمان نخستین خود ترجمه کند.

با اعتراف خودش، دومین کتاب مورد علاقه او این است کشتن مرغ مقلد، و شما یک شباهت های کمی بین جایی که Crawdads می خوانند و کلاسیک هارپر لی.

شما همچنین متوجه شباهت‌هایی بین این رمان و زندگی‌نامه موفق تارا وستاور خواهید شد، تحصیل‌شده ، و حتی بیشتر بین آن و سریال تلویزیونی BBC، Top of the Lake.

بنابراین، اگر هر یک از آن‌ها را خوانده‌اید/ تماشا کرده‌اید و دوست داشته‌اید – باید به جایی که Crawdads می‌خوانند فرصتی بدهید.

بیوگرافی دلیا اونز

دلیا اوونز دانشمند حیات وحش و رمان‌نویس آمریکایی است. .

او پس از دریافت مدرک لیسانس در رشته جانورشناسی از دانشگاه جورجیا، به اخذ مدرک دکترا ادامه داد. در رفتار حیوانات از دانشگاه کالیفرنیا در دیویس.

بعد از آن، او و همسرش مارک اونز تقریباً هر چیزی را که داشتند به حراج گذاشتند تا به آفریقا بروند و در مورد قاره سیاه و حیات وحش آن تحقیق کنند. آنها این کار را برای هفت سال آینده انجام دادند.

آنها تجربیات خود را در فریاد کالاهاری، پرفروش ملی و بین المللی، ترجمه شده به ده زبان و برنده جایزه جان باروز برای طبیعت نویسی، با جهان به اشتراک گذاشتند.

دو همکاری بعدی او با مارک، چشم فیلو آهنگ بازمانده، موفقیت مشابهی داشتند.

جایی که Crawdads می خوانند اولین رمان او است.

در https://www.deliaowens.com اطلاعات بیشتری کسب کنید.

نقشه

کریستوفر اسکاتن، نویسنده خرد مخفی زمین، ژانر اولین رمان اوونز را به عنوان “معمای قتل / داستان عاشقانه / درام دادگاه” توصیف می کند و خلاصه داستان آن را به عنوان ” داستانی جذاب از یک دختر فراموش شده در باتلاق های ساحلی نابخشودنی کارولینای شمالی.”

آن دختر فراموش شده قهرمان اصلی داستان ما است و نامش کیا کلارک است و مرداب‌های ساحلی نابخشودنی کارولینای شمالی، به طور خاص، محیط اطراف یارو بارکلی در دهه 1960 است.

برای اینکه بتوانید خود را در زمان و مکان بهتر جهت‌یابی کنید، این کتاب همراه با یک نقشه زیبا و کوچک است که ما احساس می‌کردیم موظف بودیم آن را نیز در خلاصه خود قرار دهیم:

داستان در بسیاری از فلاش‌بک‌ها و فلش‌فورواردها روایت می‌شود و ساختار زیر را به طور کامل منعکس نمی‌کند.

به این دلیل است که در رمان، سال‌ها در واقع عنوان فصل‌ها نیستند. با این حال، تمام فصول شامل سال رویدادهایی است که در آنها توضیح داده شده است.

برای خلاصه ما – از آنجایی که، در نهایت، خلاصه است – ما فصل ها را بر اساس سال گروه بندی کردیم. امیدواریم در ترکیب با نقشه، این به شما کمک کند داستان را بهتر دنبال کنید.

بریم!

قسمت اول

1969

کتاب با توصیف دو پاراگرافی زیبا از یک مرداب، همراه با توضیحی در مورد تفاوت آن با باتلاق آغاز می‌شود:

مارش مرداب نیست. مارش فضایی از نور است که در آن علف در آب می روید و آب به آسمان می ریزد. نهرهای آهسته پرسه می زنند، گوی خورشید را با خود به دریا می برند، و پرندگان پا دراز با لطفی غیرمنتظره – گویی برای پرواز ساخته نشده اند – در برابر غرش هزاران غاز برفی بلند می شوند.
سپس درون مرداب، اینجا و آنجا، باتلاق واقعی به باتلاق های کم ارتفاعی می خزد که در جنگل های مرطوب پنهان شده اند. آب مرداب آرام و تاریک است و نور را در گلوی گل آلود خود فرو برده است. حتی خزنده های شب نیز در این لانه روزانه هستند. صداها البته وجود دارد، اما در مقایسه با مرداب، باتلاق ساکت است زیرا تجزیه یک کار سلولی است. زندگی پوسیده می شود و بوی می دهد و به داف پوسیده باز می گردد. دیواره ای سوزناک از مرگ که زاینده زندگی است.

در صبح روز 30 اکتبر 1969 – ناگهان به ما اطلاع دادند و خونمان تا حد استخوان سرد شد – جسد شخصی به نام چیس اندروزدر مرداب‌ها، نزدیک برج آتش‌نشانی مشاهده شد. ، توسط دو پسر که در اطراف دوچرخه سواری می کنند.

1952

ما به هفده سال پیش در زمان می رویم تا ببینیم کیا کلارک شش ساله – در واقع کاترین دانیل کلارک – فقط به سمت ایوان می دود تا بتواند ببیند. ما او و خانواده اش را با دامن بلند مشکی، کفش پاشنه بلند، جعبه قطار آبی در دست، ترک می کند.

پا، یک جانباز جنگ جهانی دوم با معلولیت، یک معتاد سوء مصرف الکل است. بنابراین، جای تعجب نیست که پس از پرواز ما، همه خواهر و برادرهای کیا – مورفی، میسی،مندی، و جودی – همچنین ترک کنید.

قبل از مدتها، کیا و پا تنها کسانی هستند که در کلبه نسبتاً ایزوله ساخته شده در مجاورت یارو بارکلی باقی مانده اند.

از آنجایی که پا چندان علاقه ای به مراقبت از کیا ندارد – حداقل نه به روش معمول – کیا بیش از یک روز به مدرسه می رود.

مشکل؟

او به سختی شبیه یک کودک انسان است و همکلاسی هایش را بیشتر به یاد یک بچه وحشی می اندازد. کیا که قادر به تحمل خنده ها و تمسخر همکلاسی هایش نیست، مدرسه را بی سواد و نامرتب ترک می کند – تا دیگر هرگز به آن بازنگردد.

با وجود اینکه کیا کودک است، بسیار مستقل و متکی به خود است. با این حال، یک روز، پس از سوار شدن به قایق پدرش، در تالاب گم می شود.

خوشبختانه، پسری از شهر به نام تیت واکر – چهار سال از او بزرگتر – متوجه او شده و به او کمک می کند.

به امید دیدار دوباره تیت، کیا از پدرش می خواهد که به ماهیگیری برود. و همه چیز برای مدتی خوب است اما پس از آن، نامه ای از مادرش می رسد. Kya’s Pa آن را می سوزاند و از آن زمان به بعد قاطعانه از بردن کیا به ماهیگیری دوباره امتناع می کند.

1969

در سال 1969، با جزئیات بیشتری در مورد مرگ چیس اندروز آشنا شدیم.

چیز اندروز یک بازیکن ستاره سابق که در زمان مرگش در فروشگاه وسترن اتو کار می کرد، (همانطور که پس از چنین توصیفی فقط انتظارش را داشتید) یک مرد زیبا و خوش تیپ بود که با خانم های بارکلی کوو راه داشت. .

او نیز نامزد کرده بود، اما هی، ما اینجا نیستیم که قضاوت کنیم. تنها چیزی که در این مرحله می دانیم این است که با یک قسمت دیگر از این نمایش روبرو هستیم: “برای اینکه نمی خواهید با ماهی ها بخوابید، از خوابیدن با جوجه ها خودداری کنید.”

پس از هشدار دو پسری که در بالا به آنها اشاره کردیم – بنجی و استیو ده ساله – کلانتر آثاری از الیاف پشم قرمز را در صحنه کشف می کند. هیچ اثر انگشتی وجود ندارد.

1956

کیا در سال 1956 10 ساله است.

یک روز، پدرش کلبه را ترک می‌کند و برنمی‌گردد.

او به خوبی می‌داند که خدمات اجتماعی او را می‌برند، مگر اینکه وانمود کند که پدرش هنوز در اطراف است، این کار را انجام می‌دهد.

برای کسب درآمد، او شروع به جمع‌آوری صدف‌ها می‌کند و شروع به فروش آنها به مردی به نام Jumpin’ می‌کند.

جامپین – که یک مغازه طعمه و بنزین در آن نزدیکی دارد – به زودی متوجه می شود که کیا در مشکل است.

بنابراین، او از همسرش Mabel، که جامعه را بسیج می‌کند، کمک‌های مالی را در کلیسا جمع‌آوری می‌کند و آنها را برای ماهی کیا معامله می‌کند، درخواست کمک می‌کند.

علاوه بر این، میبل به کیا نحوه باغبانی را آموزش می دهد و تعدادی دانه به او می دهد تا بتواند باغبانی را شروع کند.

1960

چهار سال می گذرد و بارکلی کوو مملو از شایعات در مورد یک دختر مرداب خاص است. کیا – که با دانستن زندگی خوب در تنهایی را آموخته است – ناخواسته آنها را تقویت می کند، زیرا دائماً در مخفی شدن است.

نه تنها از خدمات اجتماعی، بلکه از بچه‌هایی که در خانه‌اش را می‌کوبند و همان‌طور که در اولین و تنها روز مدرسه او انجام می‌دادند با او شوخی می‌کردند.

در این بین، کیا به هنر جمع آوری، خوب، همه چیز نیز تسلط دارد.

یک روز، پسری یک پر حواصیل را روی کنده درختی در مرداب می‌گذارد. خیلی زود، کیا از طریق پرها با او ارتباط برقرار می کند.

به زودی، او از هویت او باخبر می شود: این کسی نیست جز تنها انسان گرمی که تا به حال ملاقات کرده است: تیت.

تیت نه تنها چیزهای مفید زیادی به کیا می‌دهد (شمع‌ها، دانه‌ها و غیره)، بلکه به او خواندن یاد می‌دهد. و هنگامی که جلسات آنها به خدمات اجتماعی هشدار می دهد، او همچنین به او پیشنهاد می کند که کلبه را ترک کند و به “جایی که قاتل ها آواز می خوانند” برود:

“منظورت چیست، جایی که قاتل ها آواز می خوانند؟” ما همیشه این را می‌گفت.» کیا به یاد آورد که ما همیشه او را تشویق می‌کرد تا در مرداب کاوش کند: «تا جایی که می‌توانی برو – از آنجا که بچه‌ها آواز می‌خوانند.»
تیت گفت: «فقط یعنی دورتر از بوته‌ها، جایی که می‌توانی. موجودات وحشی هستند و همچنان مانند موجودات رفتار می کنند.’

کیا در سال 1960 14 ساله است و بسیار زیباست. یک روز، هنگامی که تیت در مورد خواهر کوچکترش و مادرش که در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست داده اند صحبت می کند، آن دو یکدیگر را می بوسند.

این عاشقانه مدتی طول می کشد، اما تیت باید به دانشگاه برود. او به کیا می گوید که یک ماه دیگر برای او برمی گردد.

اما او اینطور نیست.

دلشکسته، کیا ادامه می دهد.

قسمت دوم

1965

تا سال 1965، مرد دیگری به کیا علاقه پیدا کرد.

و آن مرد، اگر نه چیس اندروز، چه کسی است – کسی که با جسد او سفر خود را آغاز کردیم.

چیز کیا را به یک قرار پیک نیک دعوت می کند، اما او از نظر جنسی بسیار پرخاشگر است که کیا نمی تواند پیشرفت های او را بپذیرد. بنابراین او فرار می کند.

با این حال، چیس سرسخت است و به تعقیب کیا ادامه می دهد، حتی او را به برج آتش نشانی که جسدش در کنار آن پیدا شده بود می برد.

در نهایت، او دختر را می گیرد.

برای پیچیده‌تر کردن اوضاع، در این بین، تیت – که اکنون یک فارغ‌التحصیل 23 ساله است – برای Kya برمی‌گردد.

ما متوجه شدیم که او در واقع همان کار را پنج سال پیش انجام داد، اما در آخرین دقیقه از تصمیم خود عقب نشینی کرد و متوجه شد که کیا با دنیای او سازگاری ندارد.

اما، درک جدید او (یعنی اینکه این یک اشتباه جدی بود) کمی دیر به دست می آید: پس از بازگشت از چپل هیل، متوجه می شود که کیا اکنون با چیس است.

در میان چیزهای دیگر، کیا به چیس یک گردنبند صدفی می دهد که توسط او ساخته شده است. چیس قول می‌دهد تا زمانی که زنده است، آن را ارزشمند نگه دارد.

1969

مادر چیس، پتی، به پلیس فاش می‌کند که در واقع، او دقیقاً این کار را انجام داده است: چیس گردنبند صدفی کیا را همیشه و هر روز بر روی خود داشت.

با این حال، پزشکی قانونی فاش می‌کند که روی جسد پیدا نشده است، و کیا را مظنون می‌کند، به‌ویژه پس از اینکه مردی اشاره کرد که او را در شب قتل چیس در اطراف دیده است.

پلیس برای خانه او حکم بازرسی دریافت می کند.

متأسفانه، در داخل آنها یک کلاه پشمی قرمز پیدا می کنند.

1966-1968

بیایید دوره میانی را پوشش دهیم، بین چیس که کیا را جلب می کند، تیت که از چپل هیل باز می گردد و رویدادهایی که منجر به قتل چیس می شود.

چند سال قبل از آخرین اتفاق، چیس از کیا خواستگاری کرده بود. کمی بعد، کیا توسط تیت ملاقات شد – می‌دانید که می‌خواست عذرخواهی کند و توضیح دهد.

با این حال، در طی آن بازدید، تیت متوجه نمودارهای طبیعت کیا شد و به او پیشنهاد داد تا ناشر پیدا کند. پس از آن، او این کار را کرد و کیا اولین کتابش را منتشر کرد.

در این بین، او همچنین یک حقیقت ناخوشایند را کشف می کند – یعنی اینکه چیس هنوز یک مرد خانم است و احتمالا نامزد کرده است.

در سال 1968، اتفاق مهم دیگری رخ می دهد: جودی، برادر کیا، به بارکلی کوو برمی گردد.

اگرچه آخرین مشاهده او زمانی بود که او به سختی یک کودک شش ساله بود، کیا او را به دلیل زخمی روی صورتش می شناخت – البته کار پا.

جودی پس از اتفاق افتادن با کتاب کیا برمی گردد. او به او می گوید که مادرشان مرده است، دو سال قبل از بازگشت او مرده است.

1969

کیا بلافاصله پس از قتل چیس اندروز دستگیر می‌شود: همه شواهد به او اشاره می‌کنند و این واقعیت که چیس یک ماه قبل از مرگش تلاش کرده به کیا تجاوز کند، انگیزه‌ای روشن به او می‌دهد.

دو ماه پس از زندانی شدن، محاکمه کیا آغاز می شود.

بعد از اینکه ناشر او شهادت می دهد که در شب قتل با او شام خورده است، سرانجام او بی گناه شناخته می شود و قتل چیس یک تصادف اعلام می شود.

با این حال، دادگاه کیا را از شهر ناامید می‌کند: تیت تنها کسی است که واقعاً به او اهمیت می‌دهد و در زندان با او ملاقات می‌کند.

کیا متوجه می‌شود که تیت در تمام طول این مدت یکی بوده و او نیز اشتباه کرده است.

خبر غم انگیز در مورد مرگ پدر تیت این دو را دوباره به هم می پیوندد و آنها زندگی مشترکی را آغاز می کنند.

جایی که Crawdads می خوانند پایان نامه

البته، این یک افسانه نیست، بنابراین تیت و کیا این تجملات را ندارند که همیشه شاد زندگی کنند.

با این حال، زمانی که کیا در سن 64 سالگی از دنیا می رود، آنها تا چهار دهه آینده با هم می مانند. به وصیت تیت، روی سنگ قبر او چنین نوشته شده است: «دختر مرداب».

بعد از مرگ کیا، تیت به دارایی‌های او نگاه می‌کند و با یک محفظه پنهان پر از اشعار بسیاری مواجه می‌شود که آماندا همیلتون، شاعر محبوب محلی، امضا شده است.

در میان آنها، یکی وجود دارد که قتل چیس را توصیف می کند، و در داخل آن، تیت گردنبند صدفی گمشده چیس را پیدا می کند.

آماندا همیلتون در واقع نام مستعار کیا بود و قاتل چیس کسی جز او نبود!

تیت گردنبند را در اقیانوس می‌اندازد و تمام شعرهای کیا را می‌سوزاند و تصمیم می‌گیرد راز را با او دفن کند.

این خلاصه را دوست دارید؟ ما از شما دعوت می کنیم برنامه 12 دقیقه ای برای خلاصه ها و کتاب های صوتی شگفت انگیزتر.

“جایی که Crawdads نقل قول های PDF را می خوانند”

برگ های پاییزی نمی ریزند، پرواز می کنند. آنها وقت خود را صرف می کنند و در این تنها شانس خود برای اوج گرفتن سرگردان هستند. برای توییت کلیک کنید

پدرش بارها به او گفته بود که تعریف مرد واقعی کسی است که بدون شرم گریه کند، شعر بخواند. با قلب خود، اپرا را در روح خود احساس می کند و آنچه را که برای دفاع از یک زن لازم است انجام می دهد. برای توییت کلیک کنید

چرا باید مجروح، که هنوز خونریزی دارد، مسئولیت بخشش را به دوش بکشد؟ برای توییت کلیک کنید

زمان تضمین می کند که کودکان هرگز والدین خود را در سنین پایین نمی شناسند.

ماسه راز را بهتر از گل نگه می دارد. برای توییت کلیک کنید

بررسی انتقادی ما

جایی که Crawdads Sing یکی دیگر از آن کتاب‌های استثنایی است که مطمئن هستید حتی زمانی که آن‌ها را می‌خوانید باید اقتباس سینمایی دریافت کنید.

همه چیز را در خود دارد: عاشقانه، معمای قتل، درام دادگاه، چند چرخش غیرمنتظره!

جای تعجب نیست که حقوق آن قبلاً خریداری شده است و تا پایان سال جاری باید فیلمی با همین عنوان ساخته شود. .

قبل از آن کتاب را بخوانید: این تصمیمی است که پشیمان نخواهید شد.

حتما بخوانید : خلاصه کتاب محرک ها
چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید
خروج از نسخه موبایل