حدادی‌فر: فیورنتینا من را دعوت کرد، بازیکن دیگری را فرستادند!/ بارها از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم/ با قلعه‌نویی دنبال چه چیزی هستیم؟

حدادی‌فر: فیورنتینا من را دعوت کرد، بازیکن دیگری را فرستادند!/ بارها از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم/ با قلعه‌نویی دنبال چه چیزی هستیم؟

داستان وفاداری در فوتبال، ما را بر آن داشت تا به اصفهان برویم و با قاسم حدادی‌فر، کاپیتان و مربی پیشین ذوب‌آهن به گفت‌وگو بنشینیم. با او از ذوب‌آهن تا تیم ملی صحبت کردیم و سری هم به ورزشگاه فولادشهر زدیم؛ جایی که ستاره محبوب اصفهانی‌ها درخشید و نام خود را روی زبان‌ها آورد.

اکثر رسانه‌ها زادگاهت را اصفهان نوشته‌اند اما در فولادشهر به دنیا آمدی. درست است؟

بله! من در بیمارستانی که مربوط به کارخانه ذوب آهن است به دنیا آمدم.

خانواده‌ات فوتبالی بودند یا علاقه شخصی خودت باعث شد وارد فوتبال شوی؟

حقیقتا پدرم هیچ ورزشی نمی‌کردند. ایشان کارگر ساده و زحمتکش ذوب آهن بودند که از اینجا با افتخار دست تک تک کارکنان زحمتکش ذوب‌آهن را می‌بوسم که در خط تولید زحمت می‌کشند. پدرم جزئی از این برنامه بودند ولی به واسطه فعالیت‌های ورزشی برادر بزرگترم محمدرضا  که فوتبالیست نوجوانان  ذوب آهن بود من هم علاقه‌مند شدم و توانستم در این راه گام بردارم.

از آکادمی ذوب‌آهن به فوتبال ایران معرفی شدی. نحوه کار آکادمی ذوب آهن به چه شکل است؟

فکر می‌کنم آکادمی ذوب آهن در سال ۱۳۶۹ تاسیس شد و یکی از قدیمی‌ترین آکادمی‌های سطح کشور است. من هم از همان اوایل دوره در آکادمی ذوب بودم. ابتدا یک فراخوان در کارخانه ذوب‌آهن زده بودند و برادرم در تیم نوجوانان ذوب بازی می‌کرد. من تا سال اول ابتدایی علاقه‌ای به فوتبال نداشتم اما در تابستان برادرم گفت چنین فراخوانی هست و بیا تو را ثبت نام کنم که در آکادمی شرکت کنی. من در مدرسه کمی فوتبال بازی می کردم اما به صورت جدی به این مساله فکر نکرده بودم و اصلاً علاقه‌ای به فوتبال نداشتم. بعد که در آکادمی ثبت نام کردم به همراه برادرم به آنجا رفتم. تازه آنجا متوجه شدند که من استعداد فوتبال دارم. آقای رشیدی خیلی به گردن من حق دارند. یکی از اولین مربیانم بودند. ایشان پایه فوتبال را به من یاد دادند. آنجا گفتند که قاسم استعداد دارد و باید این راه را ادامه بدهد. از آن روز تا حالا همه رده‌ها را طی کردم. در باشگاه ذوب آهن که واقعاً خیلی سیستماتیک اداره می شد و خداراشکر تا بالاترین سطح فوتبال ایران پیش رفتم. می‌توانستم عملکرد بهتری داشته باشم. تا همین جا هم که رسیدم خداراشکر می‌کنم.

برادرت چقدر فوتبال را دنبال کرد؟

او تیم‌های مختلفی عوض کرد. ذوب آهن، سپاهان، پلی اکریل و ابومسلم بود ولی در لیگ برتر فکر کنم یک دوره بازی کرد و دیگر از آن موقع بازی نکرد.

پسرت قرار است راه تو را در فوتبال دنبال کند؟

حقیقتاً راه و افکارش باز است و هیچ اجباری ندارم که راه مرا طی کند. من خودم این راه را انتخاب کردم. شاید مسیری جلوی پایم گذاشتند ولی در نهایت خودم انتخاب کردم. علاقه‌مند شدم و این مسیر فوتبال را خیلی دوست داشتم. در نهایت پسرم هم خودش باید راهش را انتخاب کند و درباره ادامه مسیر زندگی‌اش تصمیم بگیرد.

از شهر کوچکی به ترکیب تیم ملی رسیدی. می‌خواهیم بدانیم چگونه و از چه مسیری ملی پوش شدی؟

می‌خواهم از زوایه دیگری به این موضوع نگاه کنم و کمی بازگشت به گذشته داشته باشم. من در شهری به دنیا آمدم که کارخانه‌ای ۵۰ یا ۶۰ سال پیش در این شهر (فولادشهر) تاسیس شد و پدرم به عنوان کارگر در این کارخانه و مجموعه استخدام شد. بعد از جنگ تحمیلی مهاجران زیادی به شهرهای مختلف کشور مخصوصا اصفهان مهاجرت کردند. شاید بیشترین زمان شلوغی این شهری که ما در آن زندگی کردیم، زمان تغییر شیفت کارخانه بود و وقتی سرویس حمل و نقل کارکنان یعنی اتوبوس‌ها وارد می‌شدند ولی این مساله آنقدر خوب از طرف کارخانه مدیریت و کنترل می‌شد که کانون‌های فرهنگی مسابقه برگزار می‌کردند. چیزی که الان در محله‌ها و شهرها خیلی کم آن را می‌بینیم. همین موضوع باعث شد که استعدادهای خیلی خوبی پرورش پیدا کنند. محمد طلایی در کشتی، سجاد مرادی در دوومیدانی و خیلی‌های دیگر که اگر بخواهم نام ببرم لیست بلند بالایی است. این اواخر علی کریمی و مهدی شریفی محصول آکادمی باشگاه ذوب‌آهن هستند. همه چیز خیلی خوب پیش رفت ولی در حال حاضر شاهد این هستیم که این کار ادامه دار نیست. الان استعدادهای خوبی داریم ولی از مسیر خارج می‌شوند و خوب شناسایی و بارور نمی‌شوند. در چنین شرایطی من در این شهر کوچک به دنیا آمدم و در این شهر رشد پله پله رشد کردم. این موضوع به کمک دوستانی رقم خورد که در مجموعه آکادمی باشگاه ذوب‌آهن فعالیت می‌کردند. زمانی آرزو داشتم به جام جهانی بروم و در آنجا بازی کنم. حالا به یک جایی رسیدم. دوست داشتم در باشگاه‌های اروپایی بازی کنم که متاسفانه این افتخار را نداشتم ولی تمام تلاشم را کردم. بیشترین کمکی که به من در این مسیر صورت گرفت از سوی ذوب‌آهن بود. همیشه مدیون اینجا هستم و هیچ وقت دوست ندارم علیه این باشگاه صحبت کنم. همیشه می‌دانند که من حامی اینجا هستم. امیدوارم دوباره ذوب‌آهن را در روزهای خوبش ببینم. آرزوی من این است که ذوب‌آهن دوباره به روزهای خوبش برگردد و بتواند برای قهرمانی بجنگد چون فلسفه ورزش قهرمانی همین است که تیم‌ها برای قهرمانی و رتبه‌های بالا بجنگند. فکر می‌کنم در چند سال اخیر ذوب‌آهن از این راه و مسیر دور شده است.

به سراغ دوران حرفه‌ای فوتبالت برویم. قبل از اینکه به تیم ملی بزرگسالان دعوت شوی به تیم‌های رده‌های سنی کشور دعوت شدی؟

خیر! آن موقع من از لحاظ اندام و فیزیکی خیلی ضعیف بودم. شاید تا لیست ۳۰ یا ۳۵ نفر پایانی تیم نوجوانان و جوانان کشور می‌رسیدم اما  خط می‌خوردم و فقط لیاقت پوشیدن پیراهن تیم ملی را در رده بزرگسالان داشتم.

چه کسی تو را به تیم بزرگسالان ذوب‌آهن معرفی کرد و چطور وارد تیم بزرگسالان شدی؟

فکر می‌کنم سال ۱۳۷۹ یا ۱۳۸۰، ذوب‌آهن یک مربی ارمنی به نام ساموئل دارابینیان داشت. ایشان تیم‌های پایه را خیلی خوب کنترل می‌کرد. حواسش به نظم تیم پایه بود و حتی به تیم‌های پایه برنامه داده بود. آن موقع من در جوانان ذوب‌آهن بودم. ایشان خیلی از سبک فوتبال من خوشش می‌آمد و مرا کنار تیم بزرگسالان بردند. آن موقع هنوز از لحاظ فیزیکی خوب نبودم ولی با تیم تمرین می‌کردم. سال بعدش آقای دارابینیان رفت و آقای کربکندی به تیم آمد. سال ۱۳۸۰ یا ۱۳۸۱ بود که من اولین بازی خودم در لیگ برتر انجام دادم و از آنجا استارت خورد.

یک مقطع به تیم صنعت نفت آبادان و در مقطع دیگر به تراکتور منتقل شدی. حضور در این ۲ تیم برایت چطور بود؟

اولی خیلی برایم سخت بود چون من یکی ۲ سال در رده امید ذوب آهن و در رده بزرگسالان باشگاه هم زیر نظر آقای کربکندی بازی می‌کردم. هر بازی ۱۰ دقیقه، ۲۰ دقیقه یا یک نیمه بازی می‌کردم اما فصل دوم در جلسه‌ای که با آقای کربکندی داشتیم، او به من گفت «می‌خواهی در تیم بمانی، بمان ولی ما دو، سه بازیکن در پست شما جذب کرده‌ایم. البته من با آقای مظلومی صحبت کردم و در لیگ یک و در تیم صنعت نفت می‌توانی بازی کنید. اینجا بازی به شما کم می‌رسد ولی آقای مظلومی گفته که به شما بازی می‌دهد.» آن موقع آقای زرینچه هم کنارشان بودند. جا دارد از او تشکر کنم که در مسیر حرفه‌ای فوتبالم خیلی به من کمک کرد. خیلی انسان‌های با شخصیتی بودند. من به آقای کربکندی گفتم مشکلی ندارم به صنعت نفت می‌روم ولی از نظر احساسی برای من خیلی مشکل بود چون به خانواده‌ام خیلی وابسته هستم. در نهایت تصمیم گرفتم به لیگ یک و آبادان بروم. رفتم و خیلی هم خوب بازی کردم. حتی یک پیشنهاد از پیکان دریافت کردم. آقای داربینیان که در ذوب‌آهن سرمربی‌ام بودند به پیکان رفته بود. گفت «قاسم به این تیم بیا.» در ذوب‌آهن هم آقای کربکندی و ابراهیم‌زاده در کادر فنی حضور داشتند. اینجا جا دارد که یک مروری به گذشته و صحبت‌های قبل پیوستنم به صنعت نفت آبادان داشته باشم. من می‌خواستم به صورت دائمی راهی صنعت نفت شوم اما آقای ابراهیم زاده گفت که با رضایتنامه یک ساله قرضی اجازه جدایی می‌دهد. بعد از آبادان خواستم به پیکان بروم تا با مربی سابق خودم کار کنم اما آقای کربکندی و ابراهیم زاده گفتند باید همینجا (ذوب‌آهن) بمانم. دیگر به عنوان سهمیه بزرگسال ماندم و خیلی خیلی در آن مسیری که می‌خواستم خوب حرکت کردم.

اگر به پیکان می‌رفتی شاید کل مسیر زندگی‌ات تغییر می‌کرد.

بله! عرض کردم هیچ چیز قابل پیش بینی نیست اما من دوست داشتم بازی کنم و دوست نداشتم به عنوان بازیکن نیمکت‌نشین عضو تیمی باشم چون واقعا تلاش می‌کردم، می‌دانستم که می‌توانم خودم را ثابت کنم. فکر می‌کردم فضا در پیکان بیشتر در اختیارم قرار گرفته می‌شود چون واقعا آقای دارابینیان خیلی به من و سبک فوتبالم اعتقاد داشت. با هم صحبت می‌کردیم و به من گفت شرایط اینجا (پیکان) عالی است و در اینجا می‌توانم بازی کنم ولی شرایط جوری پیش رفت که در ذوب‌آهن ماندم.

بازی در شهر تبریز چطور بود؟

من کسری خدمت داشتم. دوست داشتم در ذوب‌آهن بمانم و بعد از آن نایب قهرمانی در آسیا و تیم رویایی ذوب‌آهن سرباز شدم. آقای قلعه‌نویی لطف کردند و خیلی پیگیر کار من شدند و تقریبا ۹ ماه در تبریز بودم. واقعا مردم پرشور و پرحرارت و خیلی جو خاصی دارد. فضا خیلی لذت بخش بود. البته آنجا مصدوم شدم و ۴ یا ۵ ماه طول کشید تا آماده شوم. در این تیم در رتبه دوم لیگ قرار گرفتیم و تجربه خیلی خوبی داشتیم.

اولین بار افشین قطبی تو را به تیم ملی فوتبال ایران دعوت کرد. از حال و هوای آن تیم بگو.

در سال ۲۰۱۰ میلادی آقای قطبی مرا به تیم ملی فوتبال کشور دعوت کرد. تیم ملی به جام جهانی نرسیده بود و مشغول آماده‌سازی برای جام ملت‌های قطر بودیم. آن زمان به تیم ملی دعوت شدم. او به من لطف داشت. آقای قطبی از لحاظ دانش فنی واقعا فوق العاده بودند و خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتیم و در دوره ایشان استارت حضورم در تیم ملی خورد.

شاید اگر زودتر به تیم ملی دعوت می‌شدی، امکان داشت لژیونر شوی.

در ۲۶ سالگی به تیم ملی دعوت شدم. من خیلی امید داشتم که در دوران آقای علی دایی به تیم ملی دعوت شوم ولی آن تیم واقعا بازیکنان تیم فوق العاده بودند. آن زمان دوران اوج فوتبالی‌ام بود. آن موقع تیم در آسیا واقعا نتایج خوبی گرفته بود. خیلی دوست داشتم عضو آن تیم ملی بودم ولی می‌دانم که در پست هافبک ترافیک، شدیدی داشتند. جواد نکونام، مسعود شجاعی، آندرانیک تیموریان و حسین کاظمی. واقعا هافبک‌های خیلی خوبی بودند و خیلی خیلی سخت بود که به تیم ملی برسید.

جواد نکونام و آندرانیک تیموریان در اروپا مشغول بازی بودند و شرایطشان متفاوت بود. حق را به آقای دایی می‌دهم. آقای دایی به خوبی لیگ را دنبال می‌کردند. به هر حال در آن دوره به تیم ملی دعوت نشدم و در زمان آقای قطبی به تیم ملی دعوت شدم.

در یکی از رسانه‌ها خواندیم که از ایتالیا پیشنهاد داشتی.

فیورنتینا برای من دعوتنامه فرستاد اما یک نفر دیگر جای من به ایتالیا رفت و موفق نشد به این تیم برود. بله! وقتی عضو جوانان ذوب‌آهن بودم یک گروه استعدادیابی از فیورنتینای ایتالیا سر تمرین ما آمدند. آنها همه تیم‌های پایه را بررسی و من را انتخاب کردند. حتی دعوتنامه برایم فرستادند. همه کارهایم مشغول حل شدن بود که در یک تغییر و تحول مدیریتی من از این سفر جا ماندم. به جای من یک بازیکن بزرگسال ذوب‌آهن به ایتالیا رفت و حتی یک هفته در کمپ فلورانس در ایتالیا بود. دوست ندارم نام این بازیکنی که جای من به ایتالیا رفت را بگویم ولی بعد از یک هفته آن بازیکن برگشت و موفق نشد. به هر حال دیگر قسمت نشد به خارج از کشور بروم.

بعد از حضور افشین قطبی در تیم ملی، کارلوس کی‌روش به تیم ملی آمد.

اوایل که آمد اخلاق خیلی خوبی داشت اما این اواخر که رفت واکنش‌های دیگری داشت. مثل اینکه کاملاً ایرانیزه شده بود. بخواهم درباره کارلوس کی‌روش صحبت کنم باید کمی به عقب‌تر و دوران آقای قطبی برگردم. ایشان از لحاظ فنی فوق العاده و در تمرین دهنده بسیار خوب بودند ولی آن نظم و انضباطی که باید در فضای تیم ملی حاکم می‌بود، وجود نداشت. در دوره آقای قطبی سال ۲۰۱۱ میلادی یک تیم فوق العاده داشتیم. شانس قهرمانی بودیم اما در دور بعد گروهی حذف شدیم. تیم کمی دچار حاشیه بود.

به نظر در آن زمان در میان بازیکنان تیم ملی دودستگی حاکم شده بود.

حدود یک هفته تا ۱۰ روز قبل‌تر از این ماجرا آقای علی کریمی، مهرزاد معدنچی و حسین کعبی به دلیل یکسری مسائل حاشیه‌ای از تیم ملی جدا شدند. بعد از این ماجرا تیم آماده شد و به جام ملت‌های قطر آمد. آنجا هم یکسری مسائل حاشیه‌ای بود که زیاد خوب مدیریت نشد. این مسائل به تیم ملی در آن مقطع ضربه زد. ما در بازی کره جنوبی از این موضوعات ضربه خوردیم.

کی‌روش دیکتاتور و منضبط بود. او یک نوع مدیریت به تیم ملی آورد و حضورش در مقطع اول خوب بود. خیلی از مربیانی که در لیگ مشغول هستند، تاکتیکشان را از کار او کپی برداری کردند.   بعد از پایان جام ملت‌ها ما منتظر تغییرات بودیم. آقای منصوریان آمدند و یک بازی تدارکاتی با روسیه داشتیم. من در آن بازی فیکس بازی کردم. حتی با نتیجه یک بر صفر برنده شدیم. کارلوس کی‌روش روی سکوها نشسته بود و بازی را تماشا می‌کرد. حدود یک هفته بعد اردو شروع شد. اصلا چطور بگویم؟ سبک این ۲ مربی زمین تا آسمان فرق می‌کرد. کارلوس کی‌روش یک شخصیت دیکتاتور،   بسیار منضبط و منسجم داشت. در آن مقطع فدراسیون خیلی خوب بررسی کرده بود و این انتخاب، انتخاب خیلی خوبی بود. هر چند در مقطع دوم بازگشتش به تیم ملی مخالف این موضوع بودم و حتی در رسانه‌ها این مطلب را مطرح کردم اما در بد ورودش به تیم ملی نظم و انضباط را در اردوی تیم حاکم کرد و یک مدیریت به تیم ملی آورد. او یک سبک را به فوتبال ایران نشان داد. سبک فوتبالی که ابتدا باید در زمین خودتان دفاع کنید. اگر شما دفاع مناسبی انجام بدهید شاید بتوانید برنده باشید اما وقتی که با فضای باز زیادی میان بازیکنان بازی کنید، محکوم به باخت هستید. در آن مقطع حضور کی‌روش خیلی خوب بود. خیلی از مربیانی که در حال حاضر در لیگ برتر مشغول به کار هستند، تاکتیکشان را از کی‌روش کپی‌برداری کردند. با اسم و آدرس به شما بگویم خیلی از تیم‌ها با سبک آقای کی‌روش بازی کردند اما در مقطع دوم همکاری ایشان با تیم ملی، بیشترین و بزرگترین اشتباه برای گزینه همکاری بود. ما در آن زمان می‌خواستیم که مانند تیم اسکوچیچ تیمی باشیم که در نیمه دیگر زمین هم بتواند خوب بازی کند. در واقع برای بخش دیگر زمین هم برنامه داشته باشیم.

یعنی فکر می‌کنی تیم ملی فوتبال ایران با هدایت دراگان اسکوچیچ می‌توانست بهتر باشد؟

کودتایی را که علیه اسکوچیچ صورت گرفت از طریق رسانه‌ها دنبال کردم. با برخی از بازیکنان هم در ارتباط بودم و از آنها سوال می‌پرسیدم. به نظرم نوع برکناری او فاجعه بود. می‌خواهم شفاف صحبت کنم چرا که عادت ندارم چیزی را پنهان کنم. این یک نوع ضعف مدیریت است که در سطح کلان فدراسیون فوتبال ما دیده می‌شود که در آن مقطع پشت بازیکنان درآمد. در حالی که طبق قاعده حرفه‌ای باید پشت سرمربی در می‌آمد. باید آن برنامه و استراتژی که برای تیم ملی ترسیم کرده بودند را با اسکوچیچ دنبال می‌کردند و با هدایت این سرمربی کروات، تیم ملی را به جام جهانی می‌بردند. اسکوچیچ در تیم ملی ایران فوق العاده کار کرد. من سبک کار او را واقعا می‌پسندیدم. من شاهد این بودم که بازیکنان با فراغ بال در زمین حاضر می‌شدند. آنها همدیگر را خیلی خوب در زمین پیدا می‌کردند و برنامه تاکتیکی داشتند ولی این اتفاق افتاد و آقای کی‌روش پیش از جام جهانی به تیم ملی آمد. این انتخاب جنبه خوبی نداشت و در نهایت آن اتفاق در جام جهانی افتاد اما به طور کلی کی‌روش مربی خوبی بود که به فوتبال ما حداقل در مقطع اول کمک کرد.  

در دوره قبل از آقای کی‌روش هم می‌گفتند در تیم ملی جادوگری اتفاق افتاده است. هنوز ما در لیگ برتر می‌شنویم که برخی مربیان به این مساله اعتقاد دارند. آیا تو از نزدیک چنین چیزی دیده‌ای؟

من برنامه آقای خداداد عزیزی را مشاهده می‌کردم. در یورو خیلی حرف خوبی زد. ما می خواهیم با فساد مقابله کنیم. حالا این اتفاقات افتاده و تا حدودی اثبات شده است. مشخص شده که برخی افراد سکه رد و بدل کردند. بعد می‌گویند آبروی مومن را نبرید! مومن چنین کارهایی انجام نمی‌دهد. من تخصصی صحبت می‌کنم. اگر قصد مبارزه با فساد داریم باید از بالا به پایین شروع کنیم. مانند شستشوی راه پله. شما نمی توانید از پایین شستشو کنید و به بالا بروید. باید کار شست‌وشو را از بالا به پایین شروع کنید. این موضوع کار خیلی سختی است و همت جدی از سیستم قضایی و مدیریتی کشور می‌خواهد ولی جادوگری و رشوه بخش‌هایی از فساد در فوتبال کشور هستند. پرونده فساد در فوتبال برخی افراد، زندگی شرافتمندانه برخی اهالی دیگر فوتبال را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اگر با افراد مشکل‌دار برخورد نشود، حیثیت افراد سالم مورد خدشه قرار می‌گیرد. افراد سالم ناچار می‌شوند برای بقا و کار در حوزه فوتبال و گذران زندگی به فساد تن بدهند یا سکوت کنند. بنابراین فرد آلوده به فساد در فوتبال همه را آلوده می‌کند. باید خیلی خوب و سفت برخورد شود. جادوگری واقعاً فاجعه است. در دوره خودمان هم صحبت‌هایی می‌شنیدیم ولی من خیلی اعتقادی به این موضوع ندارم. هنوز که هنوز است این اتفاق می‌افتد.

فکر می‌کنی برخورد با فساد امکان پذیر است؟

ما در یک گروه دانشگاهی خیلی درباره آن صحبت کردیم. بر اساس آن بحث‌ها معتقدم تا یک جایی می‌رسد و برخورد با این مساله قطع می‌شود. شاید یک یا ۲ قربانی گرفته شود ولی ما هم باید مثل ایتالیا برخورد کنیم. اگر ما مشغول پشتوانه‌سازی برای نسل آینده هستیم باید فوتبالمان پاک باشد. فوتبال یک تجارت پردرآمد است. احترامی که به فوتبال گذاشته می‌شود، به هیچ رشته ورزشی و بیزنس دیگری گذاشته نمی‌شود. تماشاگران زیادی درگیر مسابقات فوتبال هستند. وقتی برای تماشای مسابقه به ورزشگاه می‌آیند، کمترین کار احترام به آنهاست. باید موارد ابتدایی فوتبال و امتیازاتی را که به بینندگان می‌دهد رعایت کنیم و بتوانیم پیشرفت کنیم.

همکاری با کارلوس کی‌روش چقدر روی تفکرت تاثیرگذار بود؟ به نظرت ایشان روی فوتبال ایران تاثیرگذار بود؟

 اگر بخواهم ریزبینانه به موضوع نگاه کنم، کارلوس کی‌روش در سال ۲۰۱۱ سرمربی تیم ملی شد. در سال ۲۰۱۴ به جام ملت‌ها و جام جهانی ۲۰۱۸ رفت. فکر می‌کنم صعود به جام جهانی برای تیم ملی ما که جزو تیم‌های خوب آسیاست کار سختی نیست. تا اینجای کار اوضاع خوب بود چرا که ما از نظر بحث دفاعی خوب شده بودیم اما هیچ برنامه خاصی برای بحث تهاجمی و نیمه دیگر زمین نداشتیم. در دوره اول کی‌روش معایب تیم ملی به خوبی ریشه ‌یابی شد. کادر فنی به خوبی کارشناسی کرده بودند و فلسفه آقای کی‌روش به خوبی درک شده بود. به نظرم آنجا ما باید تغییر رویکرد مدیریتی می‌دادیم و یک سبک خاص دیگری از فوتبال را به نمایش می‌گذاشتیم که حداقل در نیمه دیگر زمین هم برنامه داشته باشیم.

در مقطع اول همکاری کی‌روش با تیم ملی، تیم‌های پایه و حتی تیم‌های لیگ برتری ما یاد گرفته بودند که چگونه و به چه طریقی دفاع کنند. چگونه در کانال بازی کنند یا تغییر موقعیت بازی داشته باشند و چگونه بسته بازی کنند ولی زمانی که توپ در اختیار ما بود هیچ برنامه خاصی برای اجرا نداشتیم. دل به قضا و قدر و بازیکنان تاثیرگذاری که قدرت حمل توپ داشتند و به تنهایی می‌توانستند کاری کنند، بسته بودیم! به نظر بعد از پایان مقطع اول همکاری با کی‌روش باید یک مربی اسپانیایی یا پرتغالی دیگری استخدام می‌کردیم که بعد از ترمیم روش دفاعی برای نیمه دیگر زمین هم برنامه‌ریزی می‌کرد تا حداقل بتوانیم جام بگیریم چون فکر نمی‌کنم صرفا با دفاع کردن بتوانیم جام بگیریم. به طور کلی همکاری با کی‌روش خوب بود ولی تا یک مقطع. از یک مقطع زمانی به بعد باید یک انتخاب بهتری صورت می‌گرفت. اسکوچیچ، انتخاب خیلی خوبی بود و انتخابش را دوست داشتم چون کار را دنبال می‌کردم ولی نمی‌دانم چه اتفاقاتی افتاد که با او قطع همکاری شد و تیم ملی تحت هدایت او به جام جهانی نرفت. انتخاب کی‌روش برای هدایت تیم ملی در جام جهانی قطر کاملا غلط بود.

بعد از جام جهانی قطر آقای قلعه‌نویی به عنوان سرمربی تیم‌ملی انتخاب شد که در ذوب‌آهن و تراکتور با او همکاری داشتی. اول اینکه همکاری با ایشان به چه شکلی بود و آیا به نظرت آیا انتخاب آقای قلعه‌نویی به عنوان سرمربی تیم ملی برای بار دوم درست بود؟

در انتخاب سرمربی تیم‌ملی، اتفاقات جامعه هم تاثیرگذار است. مسئولان تصمیم گرفتند شخصی را که چندین سال در لیگ برتر ایران فعالیت کرده را انتخاب کنند. قلعه‌نویی فوتبال و بازیکنان ایران را به خوبی می‌شناسد. رسانه‌ها با او رابطه خوبی دارند و مردم دوستش دارند. فکر می‌کنم انتخب قلعه‌نویی اتفاق بدی نبود ولی سوال اینجاست ما دنبال چه چیزی هستیم؟ آیا دنبال این هستیم که راحت به جام جهانی صعود کنیم؟ یا به جمع ۸ تیم پایانی آسیا برویم؟ فکر می‌کنم این موارد برای تیم ملی فوتبال ما مزیت محسوب نمی‌شود. آرزوی ما این بود که ژاپن را شکست بدهیم، باشد شکست دادیم. بعد از بازی ژاپن چه کار کردیم؟ این موضوع باید یک ثمره‌ای داشته باشد. فکر می‌کنم الان تیم ملی دارد رنگ و روی دیگری به خودش می‌گیرد و یک نسل خوب و جوان دیگری به تیم ملی تزریق می‌شود. همیشه گفتم تیم ملی برای جوانترهاست. همیشه گفتم بازیکن بالای ۳۲ یا ۳۳ سال جایی در تیم ملی ندارد. بازیکنان جوان و با انگیزه که بخواهند فردا را برای خودشان رقم بزنند، باید در ترکیب و لیست تیم ملی باشند. استفاده از یک یا دو بازیکن با تجربه ایرادی ندارد اما  در کل تیم باید جوان باشد.

در حال حاضر جوانگرایی تیم ملی خوب پیش می‌رود و خوب کنترل می‌شود. مردم فقط موفقیت را در صعود به دور بعد جام جهانی و کسب جام ملت‌های آسیا می‌بینند. واقعاً این کار، خیلی سخت است. ما در حال پیشرفت هستیم ولی می‌دانم نیروی انسانی خوبی داریم. کمی وقت، شناسایی و پرورش می‌خواهد. هیچ عامل موفقی به جز این سه مورد وجود ندارد. ما باید کاشت، داشت و برداشت داشته باشیم. کاشت و برداشتش که مشخص است در مرحله داشت مترصد زمان و پرورش است. هیچ جهشی صورت نمی‌گیرد که یک شبه، ۱۰ روزه یا ۶ ماهه موفقیت کسب شود. این موضوع مترصد زمان است و امیدوارم این زمان در اختیار آقای قلعه‌نویی باشد و بتوانیم موفقیت تیم ملی را ببینیم. حداقل برای یک بار هم که شده بعد از سال‌ها قهرمان جام ملت‌ها شویم.

به سراغ مهمترین قسمت عمر فوتبالی تو برویم. در لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۱۰ چند بازیکن ستاره داشتید اما خیلی از بازیکنان مطرح نبودند. تیم فوق‌العاده‌ای داشتید. چه اتفاقی در آن تیم افتاد که فراتر از حد انتظار ظاهر شد؟

در آن زمان‌ها پروسه بلند مدتی توسط آقای آذری در مدیریت باشگاه شروع شده بود. البته ایشان بعد از مدتی از باشگاه رفتند. بعد از اینکه در رده ششم جدول جای گرفتیم. بعد از او یک مدیرعامل توانمند به نام آقای اصغر دلیلی به ذوب آهن آمد. واقعا او فوق العاده کار کرد و آن تیم رویایی ساخته شد. در حال حاضر یک اپیدمی در فوتبال ایران رخ داده که خیلی از مربیان با هزار داستان، ارتباط و لابی هدایت تیمی را برعهده می‌گیرند.

بعد که در کسب نتایج موفق نمی‌شوند، شروع به گلایه از بودجه و بقیه موارد می‌کنند. مگر شما شناخت نداشتید که تیم را انتخاب کردید؟ شما ۶ تیم برتر لیگ جزیره را کنار بگذارید. بعد از هر بازی می‌گویند بودجه ما اینقدر بود؟ بعد از بازی همه مربیان شاکی هستند. به جای اینکه در نشست خبری بعد بازی گزارشی از بازی ارائه کنند اختلافات شخصی خودشان را به خورد جامعه می‌دهند و باعث حاشیه‌سازی در جامعه می‌شوند. این موضوع باعث ناراحتی مردم می‌شود. بیشتر از همه این‌ها  به تیم خودشان ضربه می‌زنند. شما آن رقابت، انگیزه را از تیم خودتان می‌گیرید. شما مگر با آن تیم‌ها قابل مقایسه نیستید؟ عملاً دستان خودتان را بالا گرفتید و می‌گویید ما بازنده هستیم.

من تاریخ معاصر باشگاه ذوب آهن هستم. حدود ۲۰ سال در این باشگاه بودم تا حالا در فصل نقل و انتقالات بازیکن ملی پوش جذب نکرده است. می‌توانم به روز، دقیقه و ساعت بگویم که هیچ وقت بازیکنان جذب شده ملی پوش نبودند ولی ملی‌پوش ساخته است. کلی ملی‌پوش می‌توانم برایتان نام ببرم که از ذوب‌آهن به تیم ملی رسیدند. خلعتبری، اشجاری و خیلی‌های دیگر در این لیست هستند. آن ذوب‌آهنی که در لیگ قهرمانان آسیا نایب قهرمان شد پروسه چند ساله ای بود که بعضی بازیکنان از آکادمی به تیم بزرگسالان جذب شد. من کاپیتان تیم و ۲ یا ۳ بازیکن دیگر تیم از آکادمی به ترکیب تیم اصلی رسیده بودند. بر اساس پروسه‌ای که عرض کردم بازیکنان خوب جمع شدند. شاید با تیمی که در فینال آسیا بازی کردیم از الهلال و پوهانگ استیلرز ضعیف‌تر بود اما یکسری اشتباهات داشتیم. ما ۱۰ روز زودتر در ژاپن حاضر شدیم و خیلی کارها می توانستیم انجام دهیم که آن بازی را مدیریت کنیم. آنها خیلی خوب ما را آنالیز کرده بودند و نقاط ضعف تیم ما را پیدا کرده بودند. فقط هم از همان نقاط ضعفی که پیدا کرده بودند به ما ضربه زدند. تا آمدیم به بازی برگردیم با وجود نتیجه ۲ بر یک و یک ضربه به تیر، در ضد حمله یک گل خوردیم و بازی را با نتیجه ۳ بر یک از دست دادیم. یکی از بزرگترین حسرت‌های زندگی من این نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیاست. برنامه ریزی می کردیم چطور کاپ را بالا ببریم و حتی اتوبوس اهدای جام ما آماده بود ولی به هر حال من به عنوان یکی از کاپیتان‌های تیم افتخار نایب قهرمانی آسیا را داشتیم. امیدوارم ذوب‌آهن به جایگاه خودش بازگردد. البته تیم سال بعد ما بهتر از آن تیم نایب قهرمان آسیا بود ولی یکسری مصدومیت‌ها و اتفاقات باعث شد که مقابل تیم سوون سامسونگ باختیم و نتوانستیم به جمع چهار تیم برویم. برنامه‌ریزی آقای دلیلی در حدی بود که با مدیریت کارخانه ذوب‌آهن صحبت کرده بودند که در سال سوم قهرمان لیگ قهرمانان آسیا شوند. این اتفاق ممکن بود ولی نتوانستیم بازیکنان خوب خودمان را نگه داریم و همه رفتند. ما یک بازیکن در ذوب‌آهن داشتیم که در حال حاضر در نساجی بازی می‌کند؛ محمدرضا عباسی. او بازی‌اش خیلی خوب بود. فوتبالیست قوی در فضای واقعی و مجازی بود.

به جز فیورنتینا هیچ وقت پیشنهادی از استقلال و پرسپولیس یا تیم‌های دیگر نداشتید؟ آن زمان صحبتش بود که استقلال و پرسپولیس خواهان شروع همکاری با شما هستند.

از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم و در مقطعی با پرسپولیس قرارداد داخلی بستم. دوست داشتم با علی دایی کار کنم اما در نهایت قسمت نشد. حقیقتش بعد از آنکه از صنعت نفت به ذوب‌آهن برگشتم، تیم‌های شهرستانی با رقم‌های خوب پیشنهاد دادند اما وقتی تیم به لیگ قهرمانان آسیا رفت و نایب قهرمان شد در ۲ یا ۳ مقطع پرسپولیس در ۲ یا ۳ مقطع استقلال پیشنهاد همکاری دادند. از سپاهان هم در ۲ یا ۳ مقطع پیشنهاد داشتم. حتی بعد از لیگ قهرمانان آسیا که در لیست ۵ نفر برتر قرار گرفتم پیشنهاد از کشور کویت و قطر داشتم. همیشه دنبال بهانه‌ای بودم که بمانم. من از نظر احساسی وابسته به خانوادم بودم و در این تیم راحت بودم. خیلی راحت بودم. می‌توانید از آقای دلیلی مدیرعامل وقت بپرسید. او می‌گفت قاسم تو چه می‌خواهی؟ ما اینجا برایت فراهم می‌کنیم ولی در نهایت با وجود آن پیشنهادات در ذوب‌ آهن ماندم.

در دنیای امروز این صحبت‌ها زیاد معنا ندارد. من با احساسم و قلبم تصمیم گرفتم ولی نصیحتی که به جوانان می‌توانم داشته باشم اینطور موارد را در فوتبال کنار بگذارند. با عقلشان برای پیشرفت‌شان از لحاظ فوتبالی و مالی  تصمیم بگیرند.

هیچ وقت سرزنش نشدی که شاید اگر به استقلال و پرسپولیس یا به لیگ امارات و قطر می‌رفتی سرنوشت دیگری پیدا می‌کردی؟

من در سال ۱۴۰۰ با فوتبال خداحافظی کردم. بعد از ۳ سال مردم در کوچه و خیابان به من می‌گویند چرا به تیم‌های دیگر نرفتی و در باشگاه ذوب آهن ماندی؟ ۲ یا ۳ سال است که بنا به دلایلی با ذوب آهن کار نمی‌کنم. من خیلی دوست داشتم که شرایط برای ادامه همکاری فراهم شود اما این مساله عملی نشد. هنوز که هنوز است این صحبت‌هاست و می‌گویند چرا نرفتی. در نسل ما الگوی‌های ما خیلی وفادار بودند ولی در فوتبال الان چنین چیزی میسر نیست در یکی از سال‌ها علی دایی سرمربی پرسپولیس بودند خیلی به من لطف داشتند و حتی با هم ارتباط داشتیم.

حتی با پرسپولیس قرارداد داخلی امضا کردم ولی بنا به دلایلی این امکان میسر نشد چون ۴ یا ۵ ماه از قراردادم با ذوب آهن باقی مانده بود و مسئولان پرسپولیس با من صحبت کردند حتی از آنها پیش قرارداد دریافت کردم ولی پول را به آنها برگرداندم و دوباره در ذوب آهن ماندم. البته در آن فصل ذوب آهن شرایط خوبی نداشت. پرسپولیس نایب قهرمان لیگ شده بود و تیمشان خیلی خوب بود. دوست داشتم در تیم آقای دایی بازی کنم ولی دیگر نشد.

حسرت هواداران ذوب آهن شما با آن نسل درخشان نتوانستید قهرمان لیگ برتر شوید.

در چند برهه در ذوب آهن و حتی تراکتور این قضیه برای من پیش آمد. ما تا آستانه قهرمانی لیگ برتر پیش می‌رفتیم اما نایب قهرمان می‌شدیم. در ذوب‌آهن در ۳ یا ۴ مقطع با آقای قلعه‌نویی، ابراهیم زاده و یحیی گل محمدی می توانستیم قهرمان شویم اما در بازی‌های حساس که باید نتیجه می‌گرفتیم، موفق نبودیم. این موضوع هم یکی از حسرت‌های بزرگ فوتبالم است.

چه ذوب آهنی که تیم محبوبم است و چه تراکتوری که در آن برای گذراندن دوران سربازی‌ام رفتم. خیلی خیلی امیدوارم در دوران مربیگری افتخار قهرمانی لیگ برتر نصیبم شود. چه بهتر که با تیم محبوبم ذوب آهن این اتفاق رخ دهد. تیمی که از بچگی افتخار عضویت در آن را داشتم. کار سخت است ولی نشدنی نیست. اگر برنامه ریزی داشته باشیم این موضوع امکان پذیر است.

شما تا زمان مصدومیت‌تان شرایط خوبی داشتید اما بعد از آن مصدومیت‌ها روند افت و افول فوتبالتان شروع شد.

تا ۳۲ سالگی که مصدوم شوم، همه چیز فوتبال برای من خوب پیش می‌رفت. بیشترین تعداد بازی را داشتم. تیم خوب و نتایج خوب بود. در سن ۳۲ سالگی وقتی در اوج بودم یک روز مانده به بازی مقابل استقلال خوزستان در ورزشگاه فولادشهر مشغول تمرین بودیم. در اوج آمادگی متاسفانه دچار مصدومیت رباط صلیبی شدم و مجبور شدم ریکاوری بلند مدت ۵ یا ۶ ماه داشته باشم. دوباره برگشتم و اوضاع خوبی داشتم. آن زمان مربی وقت‌مان آقای مجبتی حسینی بود. او خیلی کمک کرد تا بازی کنم. همه چیز خوب شد. در فاصله یک سال بعد در پیش فصل از ناحیه رباط صلیبی مصدوم شدم. یعنی در بازه یک ساله ۲ مرتبه به اتاق عمل رفتم و  رباط صلیبی‌ام را جراحی کردم. بعد ۵ یا ۶ سالی اوضاع خوب بود تا اینکه در یکی ۲ سال آخر دوباره مصدومیت سراغم آمد. دوباره دچار مصدومیت رباط صلیبی شدم و از این حیث رکورددار مصدومیت رباط صلیبی هستم.

با وجود ۳ مرتبه مصدومیت رباط صلیبی شما تا ۳۸ یا ۳۹ سالگی بازی کردید. یک جایی خواندم که گفته بودید می‌توانستید سال‌های بیشتری هم بازی کنید. حواشی مختلفی هم سال آخر برایتان اتفاق افتاد.

سال آخر دوره رحمان رضایی بود. ابتدای فصل گفتم این آخرین فصل بازی من است. دوست دارم آخرین بازی مقابل هواداران خداحافظی کنم. البته بیشتر تمایل داشتم این خداحافظی در بازی مقابل سپاهان و تیم همشهری‌ام رقم بخورد ولی هفته نوزدهم یا بیستم رباط صلیبی‌ام پاره شد. دیگر دوست نداشتم بازی کنم ولی با اصرار مسئولان و مدیریت وقت که گفتند شما بازی کنید، برگشتم. آنها به من گفتند «قصد داریم یک خداحافظی متناسب با شأن شما داشته باشیم و با یک فضای خوب از فوتبال خارج شوید.» یعنی هواداران حضور داشته باشند و فضای خوبی برایم فراهم باشد.

آقای تارتار سرمربی تیم شد و صحبت‌های اولیه هم خوب پیش رفت اما یک دفعه او تغییر موضع داد. او گفت قاسم ۳۸-۳۹ ساله‌ و مصدوم است و دیگر نمی تواند در لیست قرار بگیرد. تا پیش فصل همه چیز خوب بود اما همان موقع اختلافاتی به وجود آمد و من از مجموعه جدا شدم. شاید یکی  دیگر از حسرت‌های زندگی من خداحافظی خوب و در زمین فوتبال بود. آن هم در زمین ورشگاه فولاد شهر که از بچگی در اینجا بودم داشته باشم ولی این فرصت به من داده نشد.

انتظار داشتید خداحافظی در حضور هواداران داشته باشید؟

هنوز که هنوز است که با نوع خداحافظی‌ام کنار نیامده‌ام. من چیز خاصی نخواستم و در سخت‌ترین شرایط به هواداران وفادار بودم. خیلی موقعیت‌های خوبی از دست دادم. هنوز که هنوز است که با نوع خداحافظی‌ام کنار نیامده‌ام. من چیز خاصی نخواستم و در سخت‌ترین شرایط به هواداران وفادار بودم. خیلی موقعیت‌های خوبی از دست دادم. ضعف مدیریتی بود و نتوانستند خوب مدیریت کنند. حتی اگر هوادار هم در ورزشگاه حضور نداشت، من علاقه داشتم در زمین چمن از فوتبال خداحافظی کنم ولی خیلی بد با من رفتار شد. این یک تراژدی است که برای خیلی از بازیکنان فوتبال ایران رقم خورده است. ما خوش استقبالیم و بد بدرقه. نمونه‌های دیگر این موضوع را در  استقلال و پرسپولیس دیگر تیم‌ها می‌توانم مثال بزنم.

در سال آخر همکاری تارتار با ذوب‌آهن، دستیارش بودی. بعد از جدایی تارتار هم گزینه هدایت سبزپوشان بودی. اگر امکانش هست شفاف بگو چه اتفاقی افتاد که سرمربی ذوب‌آهن نشدی؟

من یک سال در ذوب آهن نبودم. به دلیل اینکه در کلاس‌های مربیگری شرکت کردم و دوست نداشتم به این شکل وارد عرصه مربیگری شوم. صحبت‌های مدیریت کارخانه، باشگاه و اعضای هیات مدیره با من داشتندو به من گفتند که شما وارد کار شوید و یک تجربه کسب کنید. به نوعی برای من یک کسب تجربه بود و به نوعی هم بدترین تجربه من بود. حالا که در مورد آن موضوع فکر می‌کنم ای کاش که آن موقع وارد کادر فنی ذوب آهن نمی‌شدم. منظورم آقای تارتار نیست. آن موقع زمان آن نبود که من به عنوان دستیار مربی در کادر فنی ذوب آهن حاضر شوم. شاید یک اختلاف سلایقی از نظر دیدگاه فنی داشتیم. از نظر دیدگاه فنی اصلاً شبیه هم نبودیم. من یک جور دیگر فوتبال را یاد گرفته بودم و یک جور دیگر فوتبال را دیده بودم. او دنبال یک سبک دیگری از فوتبال بود. شاید اگر یک مصاحبه ابتدای کار با هم داشتیم و اول کار همه چیز حل می‌شد و همکاری ما ادامه پیدا نمی‌کرد.

فصل با همه خوب و بدش به پایان رسید. به من گفتند شما گزینه سرمربیگری هستید و ما می‌خواهیم تیم خودمان را دست شما بدهیم. به ما برنامه بدهید. من برای آن‌ها ۲ برنامه نوشتم و در یک بازه ۲ ماهه، وقت گذاشتم و این کار را کردم. آن زمان در اوج تحصیلم بود. همه چیز خیلی خوب مشغول جلو رفتن بود. تا روز آخر که مدیریت کارخانه برگشت و آقای کوهی تصمیم گرفتند که آقای ربیعی سرمربی ذوب آهن باشد. این موضوع حق او، کارخانه و اعضای هیات مدیره است. به هر حال آنها صلاح دانستند که آقای ربیعی سرمربی ذوب آهن باشد و تیم را هدایت کنند. این اتفاق افتاد و من یک فصل دیگر از دنیای فوتبال دور بودم. من علاقه داشتم و دوست داشتم کار کنم. البته به کارهای دیگرم رسیدم، تحصیلم را تمام کردم. دوره مربیگری‌ام را گذراندم. یکسری کارهای خردی هم داشتم که انجام دادم و شاید الان پخته‌تر هستم.

در یک اظهارنظر ابراز علاقه کردی که مایل به ورود به دنیای مدیریت باشگاه هم هستی. در حال حاضر قصد مربیگری داری یا مدیریت؟

رشته تحصیلی من مدیریت است. ارشد مدیریت ورزشی هستم و خیلی درس خواندم. با اینکه در آکادمی فوتبال ذوب آهن رشد کردم اما در درسم شاگرد ضعیفی نبودم و شاگرد درس‌ خوانی بودم. در نرم افزار کامپیوتر و ارشد مدیریت ورزشی تحصیل کردم و به این موضوع علاقه دارم اما کاری که در آن تخصص دارم کار میدانی و وسط زمین است. کاری که ۳۰ سال برای آن زحمت کشیدم و با انواع مربیان کار کردم. برایشان بازی کردم و ۲ سال دستیاری کردم. خیلی در این مورد تحقیق کردم و دوست دارم این کار را در فضای عملی تجربه کنم و به آن برسم.

آیا خودت را در قامت مدیر یا مربی ذوب‌آهن می‌بینی و به این موضوع فکر کرده‌ای؟

فکرهای زیادی در سرم می‌گذرد. اولویتم مربی‌گری در ذوب‌آهن است اما ۱۰۰ امسال حتما باید کار کنم و ممکن این اتفاق در باشگاه دیگری رخ دهد. فکرهای زیادی در سرم می‌گذرد. اولویتم مجموعه‌ای است که از بچگی در آن بودم و همه جای آن را می‌شناسم و شناخت کافی نسبت به مجموعه دارم ولی انتخاب دست من نیست. در دوران فوتبال تقریبا همه انتخاب‌ها دست خودم بود و خودم تصمیم نهایی را می‌گرفتم ولی الان انتخاب دست کسانی است که در شستا، مجموعه کارخانه و سطح بالا تصمیم ‌گیرنده هستند. هیچ ایرادی هم به آنها نمی‌گیرم ولی اگر در آن فضا و چارچوبی که می‌خواهم فضا برایم فراهم نشود،   دوست دارم در جای دیگری کار کنم و بتوانم شایستگی خودم را نشان بدهم.

ممکن است به باشگاه دیگری بروی؟

۱۰۰ درصد، چون امسال حتما باید کار کنم. خیلی دوست داشتم در ذوب آهن باشم ولی با آقای ربیعی تمدید کردند. حق مسلم او است چون تیم را در رتبه خوبی تحویل داد ولی من مجبورم کار کنم و کسب تجربه کنم. امیدوارم این اتفاق بیفتد.

ذوب آهن بعد از سال‌های خوبی که داشت چند سال شرایط خوبی نداشت و جزو تیم‌های پایین جدول بود اما در دوران آقای ربیعی به رتبه پنجم رسید. شرایط ذوب را چطور دیدید؟

یکسری صحبت‌های در چند وقت اخیر شنیدم که ذوب آهن تیم سیزدهم و چهارم جدول است اما باید بگویم ذوب‌آهن تیم ریشه داری است. ۵۶ یا ۵۷ سال سابقه دارد. به جز ۵ یا ۶ سالی که نتایج خوبی کسب نکرد را کنار بگذاریم، خیلی از سال‌ها برای قهرمانی و سهمیه جنگید. جزو تیم‌های پرافتخار آسیاست ولی همه خودشان را با همین ۴ یا ۵ سالی که عملکرد خوبی نداشته مقایسه می‌کنند. امسال تیم مدیریتی جدیدی آمدند. نتایج و خروجی مدیریتی آنها مشخص است و همه می‌توانند این موضوع را بررسی کنند. حالا من یکسری ایرادات در ذهن خودم دارم ولی خودشان باید بررسی کنند اما در کل نتیجه‌ گیری خوب بوده است. تیم بعد از سال‌ها پنجم شده است.

البته چیزهایی برای من تعریف می‌کنند که اصلاً در سال‌های اخیر اتفاق نیفتاده است. مثلا بودجه‌ای که فصل گذشته مجموعه ذوب‌آهن هزینه کرد و کارخانه تیم را حمایت کرد، نسبت به گذشته متفاوت بود. با این بودجه کسب نتایج بهتر اصلاً دور از دسترس نبود. با این حال امیدواریم کسب این نتایج ادامه دار باشد و بتوانند در سطح اول ایران و آسیا رقابت کنند.

و صحبت پایانی…

در این سال‌ها خیلی‌ها به من کمک کردند که به این جایگاه برسم. این جایگاه را دوست دارم چون بین من و مردم اصفهان احترام زیادی وجود دارد. امیدوارم برایشان جبران کنم و شادی‌مان را با هم شریک شویم.

 

 

 

منبع:خبر ورزشی

خروج از نسخه موبایل