بازیگر خردسال “فیلم بادکنک سفید محصول 1373” در 37 سالگی اش دکتر اعصاب شده+عکس و بیوگرافی

آیدا محمدخانی بازیگر سینما و تلویزیون است. او در سال 1366 در تهران متولد شد و از کودکی بازیگری را آغاز کرد. اولین نقش او در فیلم بادکنک سفید به کارگردانی جعفر پناهی در سال ۱۳۷۳ بود. در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر از سری مطالب فیلم و سریال مجله خبری چشمک با بیوگرافی کوتاه آیدا محمدخانی و جدیدترین عکس های این بازیگر در 37 سالگی اش همراه باشید.

عکس های جدید آیدا محمدخانی بازیگر خردسال بادکنک سفید

 

 

بیوگرافی کوتاه آیدا محمدخانی

آیدا محمدخانی با بازی در فیلم بادکنک سفید توانست جایزه بهترین بازیگر کودک جشنواره فیلم فجر را از آن خود کند. او بعد از بازی در فیلم بادکنک سفید در چند فیلم و سریال دیگر نیز بازی کرد، اما هیچکدام به اندازه این فیلم به موفقیت نرسیدند. محمدخانی در حال حاضر در زمینه بازیگری فعالیت ندارد و زندگی شخصی خود را دنبال می‌کند. وی اکنون دانشجوی دکترای علوم اعصاب‌شناختی در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی است.

آثار هنری آیدا محمدخانی

برخی از فیلم‌ها و سریال‌هایی که آیدا محمدخانی در آنها بازی کرده است:

بادکنک سفید (۱۳۷۳)

راز مینا (۱۳۷۵)

گبه(1374)

ابراهیم(1375)

جوایز

جایزه بهترین بازیگر کودک جشنواره فیلم فجر برای فیلم بادکنک سفید (۱۳۷۳)

پروانه زرین بهترین بازیگر خردسال دهمین دوره جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان برای فیلم بادکنک سفید (۱۳۷۳)

آیدا محمدخانی در بادکنک سفید

بادکنک سفید محصول سال ۱۳۷۳ گروه کودک شبکه دوم سیما فیلمی به کارگردانی جعفر پناهی و نویسندگی عباس کیارستمی است. یک‌ساعت‌ونیم به تحویلِ سال باقی مانده‌است. دخترِ خردسالی، به‌نامِ راضیه، برای خریدِ ماهیِ سفره هفت‌سین از مادرش یک اسکناس پانصدتومانی می‌گیرد، اما آن‌را گم می‌کند.

راضیه در تلاش برای پیداکردنِ اسکناس، با آدم‌های مختلف و اتفاقاتِ جالبی روبه‌رو می‌شود. چیزی به پایانِ سال نمانده که راضیه با کمکِ برادر و چوبِ یک بادکنک‌فروشِ غریب، اسکناس را به‌دست می‌آورند. راضیه ماهی را می‌خرد و به خانه می‌رود. سال تحویل می‌شود. همه به خانه‌هاشان رفته‌اند. اما پسرکِ بادکنک‌فروش، که یک بادکنکِ سفید به چوب‌ش وصل است، جایی ندارد که برود.

حضور در فیلم راز مینا

راز مینا فیلمی به کارگردانی و نویسندگی عباس رافعی ساختهٔ سال ۱۳۷۵ است. مينا اخوان(لعیا زنگنه) به دوستش آسيه قول مي دهد كه آن را به محل امني برساند، چرا كه نيروهاي سازمان ساواك به دنبال آن ها هستند، اما مينا به محل قرار دير مي رسد و آسيه و علي به دست نيروهاي ساواك كشته مي شند و تنها دخترشان سحر نزد او باقي مي ماند…