داستان واقعی

کتاب ماهی!

کتاب ماهی!

4 دقیقه خواندن ⌚ 

Fish! PDFروشی قابل توجه برای تقویت روحیه و بهبود نتایج

یک بازار ماهی در مورد مدیریت و انضباط؟

خلاصه ما را بخوانید تا متوجه شوید.

چه کسی باید “ماهی” را بخواند؟ و چرا؟

«ماهی!» داستانی درباره مری جین است، که به تازگی تبلیغ کابوس ها را گرفته است.

حداقل این فکر را می‌کند تا زمانی که به بازار ماهی پیک پلیس برخورد کند. در آنجا او فلسفه مدیریت الهام بخش را می آموزد که ممکن است زندگی او را تغییر دهد!

نویسندگان “ماهی!” با گفتن این داستان جذاب، آن رازها را به خوانندگان بیاموزید. این کتاب سرگرم‌کننده، خواندنی و حتی به یاد ماندنی آسان‌تر را به همه مدیران، دانشجویان، عوامل تغییر، مدیران اجرایی و کارکنان توصیه می‌کنیم.

ما به شما قول می دهیم که الهام بگیرید.

درباره استفان سی. لاندین، هری پل، و جان کریستنسن

Stephen C. LundinStephen C. Lundin یک نویسنده، فیلمساز و کارآفرینی که مجموعه سمینارهای عضویت شرکتی را برای موسسه خلاقیت و نوآوری در دانشگاه سنت توماس در مینیاپولیس برگزار می کند.

هری پل پرفروش است نویسنده و معاون ارشد در شرکت های کن بلانچارد. وی بیش از سه دهه سابقه مدیریت و مشاوره دارد.

جان کریستنسن یک مدیرعامل است از ChartHouse Learning Corporation، یک نویسنده و یک فیلمساز.

خلاصه کتاب

ماهی! داستان باورنکردنی را در بر می گیرد که وقتی مری جین از “متخصصان” تجارت کاملا مشکوک مشاوره می گیرد و چهار راز موفقیت آنها را می آموزد، رخ می دهد.

مری جین رامیرز یک مادر و همسری است که در جنوب کالیفرنیا زندگی می‌کند و بعد از اینکه شوهرش یک کار رویایی پیشنهاد در سیاتل، با خانواده خود به آنجا نقل مکان می کند. به زودی پس از آن، مری جین یک شغل عالی در شهر جدید نیز پیدا می کند. همه خوشحال هستند.

یک روز، در ساعات کاری، مری جین یک تماس تلفنی دریافت می‌کند که شوهرش در بیمارستان است.

او به موقع به آنجا نمی رسد – شوهرش وقتی او می رسد مرده است.

مری جین حتی پس از گذشت دو سال نمی‌تواند بر مرگ شوهرش غلبه کند.

خوشبختانه، حرفه او به خوبی پیش می رود – تیم او از شهرت بسیار خوبی برخوردار است، و همه به او احترام می گذارند.

سپس، او خبر بدی را دریافت می کند. او به یک مدیر ارتقا می یابد.

با این حال، تیمی که او مسئول آن است، گروه عملیات در طبقه سوم است، گروهی از کارمندان ناخوشایند، کند و منفی. این مکان در غیر این صورت به عنوان “محل زباله های سمی” شناخته می شود.

او سومین فردی است که در دو سال اخیر به این نوع “ترفیع” دست یافته است.

پنج هفته می گذرد و مری جین روزهای سختی را می گذراند. او می‌داند که چگونه آن طبقه شهرت خود را به دست آورد.

با این وجود، او حاضر به تسلیم نشد. در عوض، او سعی کرد تا انگیزه های کارمندان را برای داشتن آن شغل درک کند. او به این نتیجه رسید که بیشتر آنها به دلیل امنیت، مزایا یا حقوق آنجا بودند.

با این حال، به نظر نمی‌رسد که آنها متوجه نشده‌اند که امنیت آنها یک توهم است.

در حالی که او به همه آن چیزها فکر می کرد، رئیسش زنگ زد تا از او بپرسد که آیا مشکل طبقه سوم را حل کرده است یا خیر. او از او خواست تا برای گفتگو در مورد آن جلسه ای برود.

مری جین نمی دانست که قرار است به آن جلسه چه بگوید، اما تصمیم گرفت بعداً درباره آن فکر کند و برای ناهار برود.

مری جین به جای رفتن به مکان معمولی (کافه تریا)، تصمیم گرفت تا به بازار ماهی‌فروشی برود.

در آنجا، او “جمعیت زیادی از مردم خوش لباس را پیدا کرد که در اطراف یکی از بازارهای ماهی جمع شده بودند.” یکی از ماهی فروش ها فریاد زد: “عصر ماست بخیر دوستان!”

مردم با تکان دادن فنجان های ماست به هوا لبخند زدند.

نکته بعدی که مری جین از آن آگاه بود ماهی قزل آلا ماهی غول پیکری بود که در هوا پرواز می کرد. کارگری که آن را پرتاب کرد فریاد زد: “یک ماهی قزل آلا در حال پرواز به سمت مینه سوتا.”

کارگر دیگری با طعنه زدن به یک پسر کوچک، یک صحبت “ماهی” را مطرح کرد.

مری جین باید فکر می کرد که به چه چیزی برخورد کرده است. او متعجب شد و از انرژی موجود در آن مکان خوشحال شد.

سپس، به طور تصادفی با لونی، غریبه‌ای برخورد کرد که همه مشکلاتش را در محل کار به او گفت، حتی اگر نمی‌دانست می‌تواند به او اعتماد کند یا نه.

لونی به او گوش داد و سپس به او گفت که کار در بازار ماهی زندگی او را نجات داده است.

اما چیزی که او را تحت تأثیر قرار داد این بود که او به او گفت که بازار ماهی یک “محل زباله سمی” است، درست مانند طبقه سوم محل کارش، زمانی که او برای اولین بار شروع به کار کرد.

سپس، او به او گفت که می تواند رازی را که مکان را متحول کرده به او بیاموزد.

اگر می‌خواست بیشتر بداند، باید برمی‌گشت، زیرا مشتریانی داشت که منتظر بودند ارائه شده.

و اگر می‌خواهید بیشتر بدانید – به پایین بروید.

درس های کلیدی از “ماهی!”

1. راز شماره یک: نگرش
2. راز شماره دو: بازی کنید!
3. راز شماره سه: روز خود را بساز
4. راز شماره چهار: حضور داشته باشید

راز شماره یک: نگرش

روش انجام کار همه چیز است.

مری جین شام‌هایی را که در کودکی در خانه مادربزرگش می‌خورد و اینکه چگونه مادربزرگش از همه بچه‌ها در شستن ظرف کمک می‌کرد به یاد آورد.

هیچ‌کس در این دنیا شستن ظرف‌ها را دوست ندارد، اما مری جین به یاد آورد که چگونه مادربزرگش آن‌قدر سرگرم‌کننده بود، که اگر نوه‌ها به آن‌ها نپیوندند و کمک نکنند، احساس می‌کردند که کنار گذاشته می‌شوند.

راز شماره دو: بازی!

دومین بار مری جین همراه با فرزندانش به بازار ماهی رفت. لونی باعث شد آنها از خود لذت ببرند، در حالی که فعالانه آنها را در کار مشارکت می داد.

پس از مدتی، مری جین متوجه شد که راز دوم بازی کردن است.

کسب و کار باید جدی باشد، اما نباید بازی با رویکردی را که برای انجام آن دارند فراموش کرد.

راز شماره سه: روز خود را بساز

راز سوم همه چیز در مورد مشتریان است.

مشتریان باید نسبت به محیط زیست احساس خوبی داشته باشند و راه انجام این کار جلب مشارکت آنها بود.

راز شماره چهار: حضور داشته باشید

راز چهارم، درست مانند راز سوم، مشتری محور است.

کارکنان باید همیشه حضور داشته باشند، از لحظه لحظه لحظه آن آگاه باشند و به طور کامل درگیر کاری که انجام می دهند باشند. آنها باید به مشتریان توجه داشته باشند.

این خلاصه را دوست دارید؟ می‌خواهیم از شما دعوت کنیم برنامه ۱۲ دقیقه‌ای، برای خلاصه‌ها و کتاب‌های صوتی شگفت‌انگیزتر.

“ماهی!” نقل قول

زندگی بسیار ارزشمندتر از آن است که بتوان به دوران بازنشستگی گذر کرد. کلیک کنید /a>
همیشه یک انتخاب در مورد نحوه انجام کارتان وجود دارد، حتی اگر انتخابی وجود نداشته باشد انتخاب در مورد خود کار برای توییت کلیک کنید
دلیل قانع کننده برای حرکت به جلو از درون می آید. برای توییت کلیک کنید
انتخاب نگرش و رفتار مانند یک قربانی متقابل هستند. کلیک کنید /a>
ما می توانیم نگرش خود را به کار خود انتخاب کنیم. برای توییت کلیک کنید

g4832

بررسی انتقادی ما

«ماهی!» یک خواندن سریع مناسب برای همه افرادی است که در یک محیط بد به دام افتاده اند. بدون شک یکی از تاثیرگذارترین و قابل توجه ترین کتاب هایی است که در موضوع مدیریت تغییر خوانده ایم.

چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

مدیر مجله

یه پسر آبان ماهی با افکار پیچیده و تنیده از خشم علاقه زیادی به گسترش وب و وبسایت نویسی داره ،یه پسر از دل سنگ های آبی کهکشانی که هیچکس نمیتونه دستش رو بخونه و از 1399 تا حالا تو دنیای وب سرگردان و آموزش دیدن است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا