روانشناسی

5 علامت «بی‌حالی» (+ نحوه رهایی از آن)

5 علامت «بی‌حالی» (+ نحوه رهایی از آن)

همه‌گیری کووید، باد بسیاری از بادبان‌ها را از بین برد. مردم در سراسر جهان با اضطراب، ترس از ناشناخته ها و محصور شدن در خانه های خود دست و پنجه نرم می کردند.

برنامه های بسیاری از افراد مختل شده است. آنها نتوانستند پیشرفت مورد نظر خود را انجام دهند، آموزش عالی به دلیل یادگیری از راه دور از مسیر خارج شد و سفرها لغو شدند. همه‌گیری زندگی همه ما را به گونه‌ای تحت تأثیر قرار داد که نمی‌توانستیم پیش‌بینی کنیم. این اختلال باعث ایجاد مشکلات زیادی برای مردم شد.

افراد برون‌گرا با محدودیت‌هایی که به دلیل همه‌گیری برایشان وضع شده بود، دوران سختی را سپری کردند. یک برونگرا معمولاً از طریق تعامل با افراد دیگر انرژی اجتماعی و عاطفی ایجاد می کند، در حالی که درونگراها اینطور نیستند. اگرچه برون گراها بیشتر از تعاملات اجتماعی استفاده می کنند، اما بیشتر مردم به دلیل عدم اجتماعی شدن با مشکل مواجه می شوند.

یکی از این مشکلات، مشکل سلامت روانی است که به عنوان خشکی شناخته می شود. زوال، یا دقیقاً نقطه مقابل شکوفایی، زمانی است که فردی که قبلاً با انگیزه و شکوفا شده بود، بخشی از خود را به دلیل شرایطش از دست می‌دهد.

بی حالی به عنوان یک بیماری روانی در نظر گرفته نمی شود. در عوض، در جایی که شما در بهترین حالت خود نیستید، بیشتر یک مسئله سلامت روان است. خشکی در ظاهر بسیار شبیه افسردگی به نظر می رسد، اما ویژگی های متفاوتی دارند.

با یک درمانگر معتبر و باتجربه صحبت کنید تا به شما کمک کند تا از کسالت رها شوید تا بتوانید یک بار دیگر شروع به شکوفایی کنید. ممکن است بخواهید از طریق BetterHelp.com با یکی صحبت کنید. مراقبت با کیفیت در راحت ترین حالت آن.

خستگی یا افسردگی؟

اگرچه بی‌حالی شباهت‌هایی با افسردگی دارد، اما تفاوت‌های بسیار عمده‌ای وجود دارد.

تعریف نسبتاً غیررسمی از بی‌حالی، احساس «بله» در مورد زندگی است. اما اجازه دهید دقیق تر صحبت کنیم. برخی از علائم ضعف عبارتند از:

1. احساس بی هدفی.

شخص ممکن است احساس کند که دیگر هیچ هدف مشخص یا انگیزه‌ای برای کار در راستای آن ندارد.

ممکن است به‌نظر بی‌پرده در رسانه‌های اجتماعی، دور شدن از زندگی، اجتناب از تعهدات اجتماعی، یا خیره شدن به تلویزیون باشد.

حتی ممکن است فرد کاملاً از چیزی که مصرف می‌کند جدا باشد. آن‌ها به آن نگاه می‌کنند اما فعالانه به چیزی که تماشا می‌کنند نگاه نمی‌کنند یا به آن فکر نمی‌کنند.

2. کمبود انرژی.

ممکن است فرد در حال بیحالی بخواهد انجام دهد، اهدافی که بخواهد انجام دهد، اما نمی تواند انرژی یا انگیزه ای برای دنبال کردن آنها پیدا کند. در نتیجه، آنها هیچ اقدامی را القا نمی‌کنند، و حتی انجام کارهایی که نیاز دارند یا می‌خواهند انجام دهند، دشوار است.

3. استرس ها شدیدتر تجربه می شوند.

استرس های شغلی، زندگی و تعهدات ممکن است شدیدتر از حد معمول احساس شود. چیزهایی که فردی که دچار بی حالی می شود معمولاً آنها را از بین می برد باعث دردسر بزرگتری برای او می شود. آنها ممکن است به دلیل این عوامل استرس زا دچار اضطراب یا استرس شدید شوند.

4. مشکل در تمرکز و به خاطر سپردن.

فرد برای تجربه انگیزه و انگیزه باید احساس مشارکت و تحریک ذهنی کند. اما افرادی که احساس خستگی می کنند ممکن است متوجه شوند که نمی توانند برای مدت طولانی تمرکز کنند. حافظه آنها نیز ممکن است دچار مشکل شود، زیرا آنها بیشتر با زندگی و خواسته های خود درگیر می شوند.

5. افزایش بدبینی.

عدم ارتباط با اهداف، خواسته ها و توانایی دنبال کردن آنها می تواند بدبینی فرد را به طور چشمگیری افزایش دهد.

چرا به خود زحمت انجام کاری را بدهید، اگر همه آن به راحتی قطع می‌شود و مستقیماً به پایین فاضلاب می‌روید؟ فایده چیست؟ و چرا وقتی چنین اتفاقات وحشتناکی در حال رخ دادن است، این افراد دیگر اینقدر خوشحال هستند و ظاهراً کنار هم هستند؟

اما آیا این همه توصیف افسردگی نیست؟

خب، نه.

علائم شرح داده شده در اینجا ممکن است بخشی از افسردگی باشد، اما افراد مبتلا به افسردگی معمولاً علائم شدیدتری را تجربه می‌کنند.

به عنوان مثال، فردی که احساس خستگی می‌کند نسبت به آینده احساس ناامیدی نمی‌کند، افکار خودکشی را تجربه نمی‌کند، یا از ناتوانی کامل در بلند شدن از رختخواب رنج نمی‌برد.

درعوض، فردی که دچار ضعف می‌شود، همچنان تمام اصول اولیه مراقبت از خود را انجام می‌دهد. آنها فقط هیچ انگیزه یا تمایلی برای دنبال کردن فعالیت های مختلف در زندگی خود ندارند.

با این حال، برخی از ارتباطات بین بی حالی و بیماری روانی وجود دارد. به عنوان مثال، افراد مبتلا به بیماری‌های روانی مانند اضطراب و افسردگی بیشتر احتمال دارد که احساس خستگی کنند. علاوه بر این، این بیماری همه گیر بسیاری از افراد مبتلا به بیماری روانی را شدیدتر از افراد مبتلا تحت تاثیر قرار داد.

چگونه از کسالت می گذرید؟

راهبردهای متفاوتی برای رهایی از غم و اندوه و بازگشت به جاده پیشرفت وجود دارد. کمی فداکاری و زمان می خواهد. رهایی از استرس و اضطراب چند ساله مقابله با این بیماری همه گیر دشوار است. انتظار نداشته باشید که یک شبه اتفاق بیفتد.

1. بلوک هایی از زمان بدون وقفه را به فعالیت ها اختصاص دهید.

حواس پرتی علت اصلی بسیاری از مشکلات است. مردم به طور مرتب تلفن، ایمیل، و رسانه های اجتماعی خود را چک می کنند تا مطمئن شوند چیزی از دست نمی دهند.

بخشی از مشکل این است که احساس می‌کنید باید همه پیام‌ها و اعلان‌ها را بررسی کنید. بخش دیگر مشکل این است که غول‌های رسانه‌های اجتماعی به طور هدفمند روان‌شناسانی را استخدام کرده‌اند تا از گیرنده‌های پاداش دوپامین سوءاستفاده کنند تا مردم را به سمت نیاز به رسانه‌های اجتماعی تشویق کنند.

افراد برای انجام کارهایشان، مشغول شدن به سرگرمی ها و دنبال کردن اهدافشان به زمان بی وقفه نیاز دارند. اما، به طور متوسط ​​15 دقیقه طول می کشد تا وارد یک طرز فکر کاری شوید. بنابراین، فرض کنید هر ساعت ایمیل خود را چک می کنید. در آن صورت، شما وقت خود را صرف فکر کردن در مورد خواندن و پاسخ دادن می کنید، زمانی که واقعاً برای خواندن و پاسخ دادن نیاز است، و سپس 15 دقیقه دیگر برای بازگشت به کارتان. بنابراین، آن چیست؟ مانند نیم ساعت از دست دادن بهره وری و کار در هر ساعت؟

خیلی زیاد است. و برخلاف تصور رایج، اکثر مردم نمی توانند به خوبی چند کار را انجام دهند. آنچه در واقع اتفاق می‌افتد این است که فرد به جای انجام یک کار خوب در یک کار، یک کار کمتر از حد متوسط ​​را در چندین کار انجام می‌دهد.

برنامه ای برای خود تنظیم کنید. اعلان‌ها را خاموش کنید مگر اینکه ضروری باشد. سپس، زمان اختصاصی را برای بررسی ایمیل، رسانه های اجتماعی و سایر اعلان های خود اختصاص دهید. یک انتخاب خوب این است که یک بار در صبح و عصر یا در ابتدا و انتهای روز کاری خود ایمیل را چک کنید.

به خودتان اجازه ندهید که بی خیال در رسانه های اجتماعی حرکت کنید. در عوض، زمان اختصاصی را برای بررسی موارد مورد علاقه خود انتخاب کنید و سپس تلفن خود را کنار بگذارید تا بتوانید کار دیگری انجام دهید.

2. با تمرکز بر اهداف کوچک، شتاب ایجاد کنید.

شاید متوجه شوید که انگیزه یا تمایلی برای حمله به اهداف بزرگتر خود در زندگی ندارید. در عوض، روی اهداف کوچکتر خود تمرکز کنید که شما را به اهداف بزرگتر نزدیک می کند. وقتی می‌خواهید دوباره آن آتش را در زیر خود روشن کنید، می‌توانید شتاب ایجاد کنید.

یک راه عالی برای رسیدن به هدف، S.M.A.R.T است. سیستم. S.M.A.R.T. سیستمی است که به خوبی استفاده می شود زیرا بسیار مؤثر است. ما یک نسخه cliff-notes را در اختیار شما قرار می دهیم تا بتوانید ببینید آیا برای شما مناسب است یا نه.

S.M.A.R.T. مخفف:

است

خاص – هدف شما باید مشخص باشد. “من می خواهم وزن کم کنم” مشخص نیست. در عوض، می‌خواهید هدف کوچک‌تری را انتخاب کنید که شما را به آن هدف بزرگ‌تر نزدیک‌تر کند. درعوض، شما باید هدفی مانند “کالری خود را به ۱۵۰۰ در روز محدود کنم.”

قابل اندازه گیری – هدف قابل اندازه گیری هدفی است که حالت موفقیت یا شکست دارد. در مثال ما، شما یا خود را به 1500 کالری محدود می کنید یا نه. هیچ تنوعی وجود ندارد فقط شما این کار را انجام دادید یا انجام ندادید. و اگر این کار را نکردید، دفعه بعد تلاش می‌کنید به هدف خود برسید.

قابل اجرا – انجام یک هدف قابل اجرا امکان پذیر است. به عنوان مثال، برخی از افراد برای کاهش وزن ناسالم خود را گرسنگی می کشند. با این حال، بدن یک ماشین است. مانند بسیاری از ماشین ها، برای عملکرد صحیح به سوخت نیاز دارد. علاوه بر این، گرسنگی دادن به خود می تواند به یک اختلال خوردن تبدیل شود. بنابراین، گرسنگی دادن به خود برای کاهش وزن یک هدف عملی نیست. محدود کردن کالری دریافتی خود به یک سطح سالم است.

مرتبط – هدف کوچکتر باید با هدف بزرگتر شما مرتبط باشد. محدود کردن کالری و نظارت بر آنچه می خورید یک راه رایج و سالم تر برای کاهش وزن است. این به هدف بزرگ‌تر کاهش وزن مرتبط است.

محدودیت زمانی – یک هدف محدود به زمان می‌تواند کمی پیچیده‌تر باشد. و دوباره، ما دقیق تر می مانیم. “من می خواهم 50 پوند در شش ماه کم کنم!” این هدفی نیست که بتوانید مستقیماً آن را کنترل کنید. شاید در عرض شش ماه 50 پوند از دست بدهید، شاید هم نتوانید. همه چیز به بدن، سلامتی و پایبندی به اهداف کوچکتر بستگی دارد. در عوض، ما قبلاً به چارچوب زمانی در هدف اصلی پرداخته‌ایم. من کالری خود را به 1500 در روز محدود می کنم. یعنی بازه زمانی یک روز است.

بیایید از یک مثال متفاوت دیگر استفاده کنیم. فرض کنید باید شغلی پیدا کنید. شما نمی توانید بگویید: “من ظرف 90 روز آینده شغلی پیدا خواهم کرد.” شما کنترلی روی آن ندارید. اما چیزی که شما روی آن کنترل دارید این است که “من برای 5 شغل مختلف در روز درخواست خواهم کرد تا زمانی که چیزی پیدا کنم.”

S.M.A.R.T. اهداف باید روی آنچه می توانید کنترل کنید تمرکز کنند.

3. فضای کار خود را از فضای استراحت خود جدا کنید.

بسیاری از مردم بی‌حالی را تجربه می‌کنند زیرا همه چیز در زندگی آنها با هم پیش می‌رود. این به ویژه برای افرادی که نمی دانند چگونه کار از خانه را به خوبی مدیریت کنند مشکل ساز است. افرادی که تازه از خانه کار می کنند ممکن است ندانند برخی عادات چقدر مخرب هستند.

یک توصیه متداول برای فریلنسرها و افرادی که از خانه کار می کنند این است که محل کار و استراحت خود را از هم جدا کنید. این به این دلیل است که مغز شما نشانه های ظریفی را بر اساس محیط شما ایجاد می کند. بنابراین، اگر در فضایی کار می‌کنید که عموماً در آن استراحت می‌کنید، مغزتان به جای اینکه به حالت آرامش درآید، وقتی وارد آن فضا می‌شوید آماده کار می‌شود.

این برای شما چه معنایی دارد؟

به این معنی است که مغز شما دائماً در حال تغییر حالت کار است، زمانی که باید در حال استراحت و لذت بردن از استراحت باشید. این بدان معناست که شما دائماً به جای قطع و وصل کردن، استرس “من باید کار کنم” را تجربه می کنید.

یک فضای کاری متفاوت ایجاد کنید. اگر می توانید یک دفتر راه اندازی کنید. اگر جایی برای دفتر ندارید، به جای اتاق نشیمن یا اتاق خواب خود از میز آشپزخانه استفاده کنید. شما معمولاً فقط برای خوردن یا تهیه غذا به آشپزخانه می روید، بنابراین اساساً در حال حاضر یک فضای کاری است.

کار دیگری که می‌توانید برای کمک به روشن و خاموش کردن مغزتان انجام دهید این است که ساعت‌های تعیین‌شده را به‌طور مستقل کار کنید. به این ترتیب، مغز شما می‌تواند عادت کند که در ساعات کاری که به آن عادت کرده‌اید، سر کار را روشن کند و زمانی که روز کاری تمام شد، آن را خاموش کند.

این نیز به این پیشنهاد کمک می کند. قبل از شیفت کاری خود را آماده کنید، مانند زمانی که به یک مکان فیزیکی می روید. دوش بگیرید، آرایش کنید، اصلاح کنید و لباس کارتان را بپوشید. این فرآیند به مغز شما کمک می کند تا از حالت استراحت به حالت کار تبدیل شود. بسیاری از مردم از لذت پوشیدن لباس خواب یا لباس راحتی در حین کار صحبت می کنند. برخی از افراد می توانند این کار را بدون هیچ مشکلی انجام دهند. دیگران باید از آن لباس های سالن بیرون بیایند تا مغزشان از حالت کار روشن و خاموش شود.

4. زمان‌های تنظیم شده برای استراحت را برنامه‌ریزی کنید.

وقتی از خانه کار می کنید، روزها به راحتی با هم ترکیب می شوند. علاوه بر این، برخی از کارفرمایان سعی می کنند از کار شما در خانه برای تجاوز به وقت شخصی شما سوء استفاده کنند. شما باید مرزهای مشخصی را در مورد اینکه چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی قابل قبول نیست تعیین کنید. باید زمانی را برای استراحت تعیین کنید که مطلقاً درگیر کار خود نشوید.

و در زمان مرخصی خود به تماس های کاری پاسخ ندهید یا به نیازهای کاری رسیدگی نکنید. هیچ برنامه ای را روی تلفن خود نصب نکنید یا ایمیل کاری خود را از دستگاه شخصی خود بررسی نکنید.

گاهی اوقات یک کارفرما از شما می خواهد که نوعی اتصال داشته باشید. چند روش وجود دارد که می‌توانید در آنجا استفاده کنید. اولین مورد این است که به صراحت مرز خود را بیان کنید، “نه، من این کار را انجام نمی دهم.” اما همانطور که هر کسی که برای یک مدیر زباله کار کرده است می داند، اگر توپ بازی نکنید، می توانند زندگی شما را به جهنم تبدیل کنند.

یک گزینه دیپلماتیک تر این است که فقط یک تلفن سوزاننده ارزان قیمت را از یک خرده فروشی، داروخانه یا فروشگاه بزرگ انتخاب کنید. یک کارت زمان برای آن بخرید تا فعال باشد. آن شماره تلفن را به محل کار خود بدهید، برنامه‌های کاری را نصب کنید، و سپس وقتی در ساعت نیستید، آن را نادیده بگیرید.

5. خود را مجبور کنید بیرون بروید و مناظر خود را تغییر دهید.

محصور شدن در خانه برای مدت طولانی دشوار است. شما احتمالاً به یک استراحت از محیط عمومی خود نیاز دارید تا به خودتان اجازه تنظیم مجدد بدهید. پس بیرون بروید و مناظر خود را تغییر دهید.

می توانید مدتی را با یک دوست بگذرانید؟

آیا می‌توانید از مکانی بازدید کنید که در آن افراد زیادی نباشید؟

آیا می توانید در یک مسیر پیاده روی در منطقه خود به طبیعت گردی بروید؟

آیا می توانید برای دویدن محلی در اطراف بلوک یا اطراف شهر بیرون بروید؟

شاید فعالیتی در فضای باز وجود داشته باشد که بتوانید انجام دهید؟

سعی کنید خود را از محیط معمولی خود خارج کنید تا به مغزتان اجازه استراحت و تنظیم مجدد بدهید.

6. به دنبال درمان باشید.

اگر متوجه شدید که برای بازگرداندن جرقه خود مشکل دارید، به دنبال کمک حرفه ای باشید. ممکن است این مشکل شدیدتر از آن چیزی باشد که شما تصور می کنید. یک مشاور سلامت روان آگاه می‌تواند به شما کمک کند تا آن را شناسایی کنید، یک استراتژی برای مقابله با آن ایجاد کنید، و شما را دوباره به جلو هدایت کند.

اگر به کمک دیگری نیاز دارید، شرم آور نیست. و در حالی که ممکن است بتوانید مشکل را حل کنید، یک درمانگر اغلب می‌تواند به شما کمک کند سریع‌تر از آنچه خودتان می‌توانید به حل آن برسید.

BetterHelp.com وب سایتی است که می توانید به آن متصل شوید با یک درمانگر از طریق تلفن، ویدیو، یا پیام فوری.

بسیاری از مردم سعی می‌کنند از پس مشکلات برآیند و تمام تلاش خود را برای غلبه بر مسائلی انجام دهند که هرگز واقعاً با آنها دست و پنجه نرم نمی‌کنند. اگر در شرایط شما اصلا امکان پذیر است، درمان 100٪ بهترین راه پیش رو است.

اگر مایلید بیشتر بدانید

اینجا را کلیک کنید درباره سرویس BetterHelp.com ارائه شده و روند شروع آن.

شما ممکن است این موارد را نیز دوست داشته باشید:

این نوشته به صورت خودکار نوشته شده اگر مشکلی در کلمه اعم از همه چیز باشد ما را حتما از طریق نظرات باخبر کنید تا رسانه بتواند بهترین اطلاعات عمومی را بدهد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا