داستان واقعی

کتاب خلاصه شدن

کتاب خلاصه شدن

12 دقیقه خواندن ⌚ 

Becoming PDF Summary

شما تقریباً همه چیز را در مورد باراک اوباما می دانید – حتی آنچه هرگز برای او اتفاق نیفتاده است.

اما چقدر در مورد میشل می دانید؟ خوب، در اینجا شانس شما برای یادگیری اصول اولیه است:

خلاصه خاطرات میشل شدن.

چه کسی باید “شدن” را بخواند؟ و چرا؟

اگر می‌خواهید درباره میشل اوباما اطلاعات بیشتری کسب کنید – و داستان باراک را از منظر دیگری بررسی کنید – کتاب شدن برای شما مناسب است.

از آنجایی که «یک خاطره صمیمی، قدرتمند و الهام‌بخش» است، برای همه کسانی که کمی انگیزه می‌خواهند خواندنی عالی است. به خصوص اگر او یک مادر شاغل باشد که می خواهد کمی تغییر در جهان ایجاد کند.

درباره میشل اوباما

Michelle Obama

میشل لاوون رابینسون اوباما یک وکیل و نویسنده آمریکایی، بانوی اول ایالات متحده از 2009 تا 2017.

میشل که در جنوب شیکاگو به دنیا آمد و بزرگ شد، از دانشگاه پرینستون و دانشکده حقوق هاروارد فارغ التحصیل شد و پس از آن در سیدنی و آستین شغلی پیدا کرد و در آنجا با باراک اوباما رئیس جمهور آینده ملاقات کرد.

میشل اوباما که یک مدافع تحصیل کرده و مبارز علیه چاقی و فقر بود، از نظر بسیاری الگوی زنان و نماد مد بود.

علاوه بر بهشدن، او همچنین American Grown: The Story of the White House Kitchen Garden and Gardens Across America را نیز نوشته است.

“خلاصه تبدیل شدن به PDF”

همانطور که همه می‌دانند، شدن خاطرات عمیقا شخصی بانوی اول سابق ایالات متحده و ستاره راک استار میشل اوباما است.

این کتاب کل داستان او را از طریق 24 فصل (به علاوه یک مقدمه و یک پایان) بیان می کند که به سه بخش با عنوان پیشنهادی تقسیم شده است:
من شدن: که دوران کودکی او و او را پوشش می دهد. تحصیلات تا زمان آشنایی با باراک؛
ما شدن: که داستان میشل و باراک را تا لحظه انتخاب همسر میشل به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده روایت می کند. و
بیشتر شدن: که زندگی میشل و باراک را در کاخ سفید توصیف می کند.

اکنون که طرح کلی را می دانید، وقت آن است که به جزئیات بیشتری بپردازید!

من شدن

میشل رابینسون و خانواده اش

میشل لاوون رابینسون در 17 ژانویه 1964 به دنیا آمد و در خانه ای در 9 مایلی دورتر از مکانی زندگی می کرد که چهار سال بعد درگیری شدیدی بین پلیس و معترضان جنگ ویتنام در گرفت.

میشل در آن زمان چه می‌کرد؟

چرا، البته: او داشت با عروسک هایش بازی می کرد. تا به امروز، همانطور که او در “مخاطره” شدن بیش از حد روشن می کند، از “بدی” بودن سیاست، “تفکیک قبیله ای قرمز و آبی، این ایده، ناامید شده است. که قرار است یک طرف را انتخاب کنیم و به آن بچسبیم، قادر به گوش دادن و سازش نیستیم، یا حتی گاهی اوقات مدنی باشیم.»

به هر حال، میشل رابینسون دوران کودکی فوق العاده ای داشت.

او دختر یک پدر خلاق و عاشق جاز، فریزر رابینسون سوم، کاپیتان حوزه دموکرات، و مادری سخاوتمند به نام ماریان شیلدز رابینسون بود که تا زمانی که میشل وارد دبیرستان شد، خانه دار تمام وقت بود و منشی اشپیگل بود. فروشگاه کاتالوگ پس از آن.

رابینسونها – میشل همچنین یک برادر به نام کریگ دارد که دو سال از او بزرگتر است – در طبقه دوم یک خانه دو طبقه زندگی می کرد. عمه بزرگ میشل، رابی، و عموی او در طبقه اول زندگی می کردند.

رابی یک معلم پیانو بود و تقریباً در زمان ناآرامی‌هایی که در کنوانسیون ملی دموکرات‌ها در سال 1968 رخ داد، میشل آموزش پیانو خود را آغاز کرد.

در گتو

در سال 1950، پانزده سال قبل از نقل مکان والدینش به آنجا، ساوت ساید شیکاگو 96 درصد سفیدپوست بود.

زمانی که میشل در سال 1981 دانشگاه را ترک کرد، حدود 96 درصد سیاه پوست بود.

بنابراین، به نوعی، میشل درست در میانه آن گذار به دنیا آمد. یک چیز عالی، زیرا این بدان معنا بود که محله از نظر نژادی در هم آمیخته بود، دوستان میشل کوچک “ترکیبی از نام‌های خانوادگی – Kansopant، Abuasef، Yacker، Robinson” بودند.

ممکن است به شما بگویند که سمت جنوبی شیکاگو یک محله یهودی نشین است، اما کسانی که در آنجا زندگی می کنند، این یک خانه بوده – و همیشه خواهد بود.

به هر حال، میشل کودکی نابالغ بود و وقتی در کلاس دوم بود به والدینش فاش کرد که کلاس‌هایش کسل‌کننده هستند و از آنها متنفر است.

مادرش – مادر باهوشش، ممکن است اضافه کنیم – او را مورد آزمایش قرار داد و میشل یک درجه بالاتر رفت، تصمیمی که (میشل هنوز فکر می‌کند) بر زندگی او تأثیر زیادی گذاشت.

در نهایت، او به دبیرستان پیشرفته ویتنی ام یانگ رسید: دو اتوبوس و حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا به آنجا برسد. اما، در نهایت، ارزش آن را داشت.

مواد پرینستون

میشل در دبیرستان خود عالی بود و در مسیر قرار گرفتن در 10 درصد برتر کلاس خود قرار داشت، اما با این حال، زمانی که زمان آن فرا رسید، مشاور کالج او به او گفت که مطمئن نیست میشل یک مقاله پرینستون است.

و پرینستون، از زمانی که برادر میشل، کریگ وارد آن شد (به هر حال، او یک بسکتبالیست فوق العاده بود و می توانست با بورسیه تحصیلی به هر جایی رسیده‌اند) – و از زمانی که فرصت آشنایی با آن مکان را پیدا کرد – بهترین انتخاب (اگر نه فقط) میشل بود.

خوشبختانه، میشل از همان ابتدا متوجه بود که “شکست یک احساس بسیار قبل از آن است که یک نتیجه واقعی باشد.” بنابراین، به جای اینکه اجازه دهد این قضاوت اعتماد به نفس او را از بین ببرد، از آن به عنوان انگیزه ای برای ورود به پرینستون استفاده کرد.

و در نهایت او این کار را کرد.

در آنجا، برای اولین بار در زندگی‌اش، به معنای کلمه تقسیم پی برد: کمتر از یک دهم دانش‌آموزان پرینستون سیاه‌پوست بودند.

خوشبختانه، پرینستون سازمانی به نام مرکز جهان سوم (TWC) داشت که برای حمایت از دانش آموزان رنگین پوست تشکیل شد.

و حتی خوشبختانه، در راس آن Czerny Brasuell، “یک زن سیاهپوست باهوش و زیبا، به سختی سی ساله، سریع نیویورکی متحرک و پر جنب و جوش که شلوار جین گشاد و صندل های گوه ای می پوشید و به نظر می رسید همیشه چهار یا پنج ایده در آن واحد دارد.”

برای همه دانش‌آموزان رنگین‌پوست در پرینستون، برازول “یک مربی فوق‌العاده”، “یک مدافع سرسخت فوق‌العاده و همیشه صریح” بود و میشل نه تنها تحت حمایت او، بلکه دستیار او نیز شد.

میشل چیزهای زیادی از او یاد گرفت، از جمله اینکه چگونه مادر شدن را مدت‌ها قبل از اینکه مادر شود: برازوئل تنها مادر پسری نابالغ به نام جاناتان بود که میشل اغلب از او پرستاری می‌کرد.

دیدار بارک

پس از انجام آزمون LSAT، میشل مستقیماً از پرینستون به دانشکده حقوق هاروارد رفت و پس از آن به شیکاگو بازگشت تا برای شرکت معتبر سیدنی و آستین کار کند.

و در آنجا با یک باراک اوباما ملاقات کرد.

اکنون، این مرد باراک به همان دلیلی که بسیاری از دانشجویان حقوق امیدوار کننده این کار را انجام دادند به سیدنی و آستین آمد: تا در مورد مراحل بعدی خود به او توصیه شود.

بر خلاف آنها، او بسیار استثنایی بود – از آنجایی که چند سال قبل از دانشکده حقوق هاروارد مرخصی گرفته بود، باراک نیز کمی مسن تر بود – که در عوض او به عنوان فرد توصیه شده، بلافاصله پس از ورود به دانشگاه شروع به مشاوره به همکاران میشل کرد. دفاتر سیدنی و آستین.

میشل به اندازه کافی خوش شانس بود که به مدت سه ماه به عنوان مشاور اوباما منصوب شد، اما او با او همراه نشد. یکی سیگاری بود و میشل از سیگاری ها متنفر بود.

اما، پس از مدتی، باراک موفق شد خود را به میشل برساند و پس از اولین بوسه، “همه چیز واضح بود.”

ما شدن

آزمایش کریگ: تبدیل شدن به اوباما

اکنون، باراک قبل از اینکه ثابت کند شایسته شوهر شدن میشل است، باید یک آزمایش دیگر را پشت سر بگذارد: آزمایش برادرش کریگ.

و واقعاً آزمایش عجیبی بود:

کریگ قبلاً شخصیت باراک را به دقیق‌ترین و آشکارترین روشی که می‌توانست ارزیابی کرده بود – با قرار دادن او در یک بازی بسکتبال آخر هفته با اکتان بالا. با تعدادی از دوستانش که بیشتر آنها بازیکنان سابق دانشگاه بودند. او این کار را، در واقع، به درخواست من انجام داده است. نظر کریگ درباره باراک برای من مهم بود و برادرم می‌دانست چگونه مردم را بخواند، به‌ویژه در زمینه یک بازی. باراک امتحان را پس داده بود. برادرم گفت، او روی زمین صاف بود و می‌دانست چه زمانی باید پاس درست را بزند، اما وقتی باز بود از شوت زدن هم ترسی نداشت. کریگ گفت: «او یک گراز توپ نیست. “اما او جرات دارد.”

بعد از اینکه باراک تحصیلات خود را در دانشکده حقوق هاروارد به پایان رساند، به میشل در شیکاگو پیوست و در اکتبر 1992، این دو با یکدیگر ازدواج کردند.

با این حال، هر دوی آن‌ها آنقدر مشغول پروژه‌ها و ایده‌های جانبی زیادی بودند که در نهایت، ماه عسل چندان خوبی نداشتند.

یعنی، باید کوتاه می‌شد، زیرا باراک برای کمک به پروژه رای دادن نام‌نویسی شده بود! ابتکار عمل. میشل در آن زمان چند پروژه برای خودش داشت، بیشتر از طریق کمک و نفوذ والری جارت، در آن زمان یک وکیل ناراضی که احساس می کرد به مردم کمک می کرد و برای انجام این کار، شغل پردرآمد خود را ترک کرد.

بله، ما در مورد مشاور ارشد باراک صحبت می کنیم: او از طریق میشل با او آشنا شد.

>

در مجموع، اوباما بودن دچار نوسانات و نوسانات خاص خود بود، بیشتر در ابتدا. باراک در مورد این زمان در جسارت امید نوشت: «خسته و پر استرس ، “زمان کمی برای گفتگو داشتیم، خیلی کمتر برای عاشقانه.”

بار حرفه سیاسی باراک

بعد از موفقیت باراک در طول پروژه رای دهی! کمپین انتخاباتی، مقاله ای در یک مجله شیکاگو پیشنهاد کرد که او باید نامزد انتخابات شود.

باراک از این ایده شانه خالی کرد زیرا برنامه ای برای خود داشت: داستان زندگی غیرعادی خود را در کتابی با عنوان رویاهایی از پدرم تعریف کند.

این کتاب در سال 1995 با نقدهای مثبت و فروش کمی منتشر شد. این بار، زمانی که باراک در مورد ورود به سیاست تماس گرفت، او امتناع نکرد.

میشل مشکوک بود: او معتقد بود که باراک می تواند به عنوان رئیس یک سازمان غیرانتفاعی کارهای بسیار بیشتری انجام دهد. باراک رویای بزرگ‌تری داشت.

اما هر چه رویاها بزرگتر باشند، بار بزرگتر است.

و این امر به ویژه پس از تولد فرزندان این زوج، مالیا آن اوباما (متولد چهارم ژوئیه 1998) و ناتاشا “ساشا” ماریان اوباما (متولد 10 ژوئن، سه سال بعد) مشکل ساز شد.

با این حال، وقتی یک سیاستمدار هستید و خانواده دارید، می توانید مطمئن باشید که دیر یا زود، برخی از ضربات ضعیف مخالفان شما نیز به سمت آنها خواهد آمد. حتی زمانی که به صراحت به آنها اشاره نشده است.

به عنوان مثال، یک سال پس از تولد مالیا، او در هاوایی دچار عفونت گوش شد، درست در زمانی که سنای ایلینویز رأی اضطراری درباره لایحه نسبتاً مهم کنترل اسلحه را اعلام کرد.

باراک ترجیح داد در کنار خانواده بماند (مالیا در شرایط خود اجازه پرواز نداشت) و این باعث شد چند توصیف ناخوشایند برای او به ارمغان بیاورد، از “احمق تحصیل کرده” تا “گوسفند بی روده” تا “مرد سفید پوست سیاه پوست” … از فرزندش به عنوان بهانه ای برای سرکار نرفتن استفاده می کند.”

باراک از این نظرات صدمه نخورد زیرا او انتظار آنها را داشت. با این حال، میشل عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفت.

بانوی اول شدن

به مرور زمان، باراک شروع به حذف شام خانوادگی کرد. میشل از این موضوع چندان راضی نبود و زمانی که باراک به او گفت که قصد دارد ابتدا برای سناتور و سپس برای ریاست جمهوری نامزد شود، خشنودتر شد.

دلیل اینکه میشل به او اجازه انجام این کار را داد؟

چون او کاملاً مطمئن بود که در رقابت‌های مجلس سنا شکست می‌خورد، و او را وادار کرد که قسم بخورد که اگر این کار را انجام دهد، سیاست را به کلی کنار می‌گذارد و زمان بیشتری را به خانواده‌اش اختصاص می‌دهد.

و سپس، سخنرانی اصلی باراک در کنوانسیون ملی دموکرات‌ها در سال 2004 آمد – اگر بگوییم موفقیت‌آمیز بود کم‌کم بود – و جک رایان، رقیب جمهوری‌خواه او برای کرسی سناتور ایلینوی، از رقابت کنار کشید. رسوایی جنسی.

در کمال ناباوری میشل، مردم شروع به صحبت در مورد تبدیل شدن باراک به اولین رئیس جمهور سیاه پوست کردند.

و همانطور که به خوبی می دانید، چند سال بعد، او این کار را کرد.

بیشتر شدن

بانوی اول بودن… و مادر بودن

حالا، بانوی اول بودن به این معنی نیست که دیگر مادر بودن را متوقف کنید. و مادر بودن در کاخ سفید با مادر بودن در هر جای دیگری کاملاً متفاوت است.

و احتمالاً به همین دلیل است که میشل بلافاصله پس از نقل مکان به کاخ سفید، از طرف هیلاری کلینتون، رقیب باراک در “انتخابات مقدماتی وحشیانه سال 2008” تماسی دریافت کرد.

بالاخره، او نظراتی در مورد این داشت که به معنای مادر بودن و در عین حال بانوی اول بودن است.

و، راستش را بگویم، خواندن بیوگرافی میشل نشان می‌دهد که این موضوع بسیار پیچیده‌تر از چیزی است که می‌توانید تصور کنید. برای یک چیز، دوستان مالیا و ساشا نمی توانستند فقط برای بازدید و بازی ظاهر شوند. آنها نمی توانند بدون بررسی شماره تامین اجتماعی توسط مقامات به باغ فرار کنند.

شغل میشل؟

برای یافتن راهی که به فرزندانش بگوید که کاخ سفید خانه آنهاست و آنها باید با آن چنین رفتار کنند. معنی: بازی در راهروها هنوز مجاز است.

مشارکت‌های میشل

میشل اوباما به محض اینکه بانوی اول شد، مصمم شد از موقعیت خود برای ایجاد چیزهای خوبی در جهان استفاده کند.

اولین کاری که او انجام داد، کمی ولتر بود: او باغ خود را کشت کرد. تصمیم گرفتیم یکی را شروع کنیم تا کاخ سفید بیشتر احساس کند که یک خانه است.

بعد، او Let’s Move را شروع کرد! تقلیدی، که هدف آن حل “چالش چاقی کودکان در یک نسل است تا کودکانی که امروز متولد می شوند با وزن مناسب به بزرگسالی برسند.”

برنامه بلندپروازانه آن – برای کاهش چاقی کودکان به 5٪ تا سال 2030 – به چهار روش مختلف انجام شد:
• اطلاع رسانی به والدین در مورد همه چیز مربوط به گزینه های غذایی سالم تر؛
• تهیه غذا در مدارس سالم تر؛
• توزیع غذای سالم در بسیاری از مناطق روستایی و شهری فاقد میوه و سبزیجات تازه؛ و
• تشویق کودکان به فعالیت بدنی بیشتر.

نتایج؟

45 میلیون کودک در حال حاضر غذای سالم تری می خورند و 11 میلیون کودک نسبت به حدود یک دهه قبل بسیار فعال تر هستند.

این موفقیت الهام بخش میشل شد تا ابتکار نیروهای پیوستن را آغاز کند (که به بیش از 1 میلیون کهنه سرباز و همسرانشان کمک کرد شغل پیدا کنند) و سپس ابتکار اجازه دهید دختران بیاموزند که هنوز دختران را با اعطای حق تحصیل به آنها در سراسر جهان توانمند می کند. .

ما هشت سال در قدرت بودیم

باراک و میشل اوباما به مدت هشت سال در قدرت ماندند و، با نگاهی به گذشته، میشل از کاری که آنها به دست آوردند خوشحال است.

با این حال، او از مردی که بعد از آنها به دفتر آمد چندان راضی نیست. میشل می‌گوید که به کنار سیاست، این مردی است که در کل ایالات متحده شنیده می‌شود که به طور معمول زنان را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد و از این کار خلاص شده است.

این همان چیزی است که میشل هنگام صحبت به نفع رقیب سابق شوهرش و سپس قبل از انتخابات.

در اینجا دیدگاه او در مورد این مسائل است:

از کودکی معتقد بودم که مهم است که علیه قلدرها صحبت کنم و در عین حال در سطح آنها خم نشویم. و برای روشن شدن این موضوع، ما اکنون در برابر یک قلدر قرار داشتیم، مردی که در میان چیزهای دیگر اقلیت ها را تحقیر می کرد و نسبت به اسیران جنگی ابراز تحقیر می کرد و تقریباً با هر سخنی حیثیت کشور ما را به چالش می کشید. من می‌خواستم آمریکایی‌ها بفهمند که کلمات مهم هستند – که زبان نفرت‌انگیز که از تلویزیون‌هایشان شنیده می‌شود روح واقعی کشور ما را منعکس نمی‌کند و ما می‌توانیم علیه آن رای دهیم. این کرامتی بود که می‌خواستم برای آن درخواستی بکنم – این ایده که به عنوان یک ملت ممکن است به چیزی که خانواده‌ام را حفظ کرده است، یعنی به نسل‌های قبل پایبند باشیم. وقار همیشه ما را به راه انداخته بود. این یک انتخاب بود، و همیشه آسان نبود، اما افرادی که در زندگی بیشتر به آنها احترام می‌گذاشتم، بارها و بارها، هر روز آن را انجام می‌دادند. شعار باراک وجود داشت، و من سعی کردم بر اساس آن زندگی کنم، و آن شب آن را از روی صحنه ارائه دادم: “وقتی آنها پایین می آیند، ما بالا می رویم.”

و اینگونه است که سرمان را نگه می‌داریم – حتی وقتی می‌بازیم.

خاتمه شدن

در «مخاطره»، میشل اوباما باز هم نشان می‌دهد که آنقدرها به سیاست علاقه ندارد. با این حال، او روشن می‌کند که عمیقاً به آینده کشورش اهمیت می‌دهد، به‌ویژه امروزه با رئیس‌جمهوری تقریباً آشکارا نژادپرست.

او می نویسد: “این بسیار ناراحت کننده است که ببینیم چگونه رفتار و برنامه سیاسی رئیس جمهور فعلی باعث شده است که بسیاری از آمریکایی ها به خود شک کنند و از یکدیگر شک و ترس داشته باشند. تماشای سیاست‌های دلسوزانه که با دقت ساخته شده‌اند، به عقب کشیده شده‌اند، دشوار است، زیرا برخی از نزدیک‌ترین متحدان خود را از خود دور کرده‌ایم و اعضای آسیب‌پذیر جامعه‌مان را در معرض دید قرار داده‌ایم. گاهی اوقات فکر می کنم که ته آن کجا ممکن است باشد.”

و او با درخواستی برای آگاهی بین بشری نتیجه می گیرد:

برای هر دری که به روی من باز شده است، سعی کرده ام درهای خود را به روی دیگران باز کنم. و در نهایت این چیزی است که باید بگویم: بیایید یکدیگر را به داخل دعوت کنیم. شاید در آن صورت بتوانیم کمتر بترسیم، کمتر فرضیات نادرستی داشته باشیم، تعصبات و کلیشه هایی را که بیهوده ما را از هم جدا می کنند کنار بگذاریم. شاید بهتر بتوانیم روش هایی را که شبیه هم هستیم بپذیریم. این در مورد کامل بودن نیست. این در مورد این نیست که در نهایت خود را به کجا می رسانید. قدرتی وجود دارد که به خود اجازه دهید شناخته شوید و شنیده شوید، در مالکیت داستان منحصر به فرد خود، در استفاده از صدای معتبرتان. و مایل به دانستن و شنیدن دیگران، لطفی است. برای من اینگونه می شویم.

این خلاصه را دوست دارید؟ ما از شما دعوت می کنیم برنامه 12 دقیقه ای برای خلاصه ها و کتاب های صوتی شگفت انگیزتر.

“نقل نقل قول تبدیل شدن”

حالا فکر می کنم یکی از بی فایده ترین سوالات است یک بزرگسال می تواند از کودک بپرسد: وقتی بزرگ شدی می خواهی چه کاره شوی؟ انگار بزرگ شدن پایانی است. انگار در نقطه ای تبدیل به چیزی می شوید و این پایان است. برای توییت کلیک کنید

اگر از آنجا خارج نشوید و خودتان را تعریف نکنید، سریع و نادرست خواهید بود. توسط دیگران تعریف شده است. برای توییت کلیک کنید

برای من، تبدیل شدن به معنای رسیدن به جایی یا دستیابی به یک هدف خاص نیست. من آن را به‌عنوان حرکت رو به جلو، وسیله‌ای برای تکامل، راهی برای رسیدن مداوم به سوی خود بهتر می‌بینم. سفر تمام نمی شود برای توییت کلیک کنید

آیا به دنیا آنگونه که هست بسنده می کنیم یا برای دنیا آنطور که باید کار می کنیم؟ برای توییت کلیک کنید

به ما می‌گویند، هر کس روی زمین، تاریخ نادیده‌ای را حمل می‌کرد، و این به تنهایی شایسته تحمل بود . برای توییت کلیک کنید

بررسی انتقادی ما

شدن میشل اوباما هر چیزی است که از کتابی نوشته شده توسط اولین بانوی اول آفریقایی-آمریکایی در تاریخ ایالات متحده انتظار دارید.

و بدون هیچ دلیلی، انتخابی بی‌دلیل اپرا کتاب‌کلاب 2.0 نبود، درست با یک ازدواج آمریکایی و خورشید می درخشد اثر آنتونی ری هینتون.صادقانه، زیبا نوشته شده، جذاب، شخصی – تقریباً همه چیز را در مورد شدن دوست خواهید داشت. یعنی، مگر اینکه شما یک جمهوری خواه تندرو یا به هر نحوی مانند ترامپ باشید.

چناچه در این مطلب کلمه ای یا حروفی استفاده شده است که از نطر شما مشکل دارد در قسمت نظرات به ما اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا