واکنش بیش از حد: 8 راه برای دانستن اینکه آیا هستید + چگونه متوقف شوید
واکنش بیش از حد آنقدرها که ممکن است در زمینه احساسات به نظر برسد، واضح نیست. هر کس چشم انداز احساسی متفاوتی دارد و آنچه که نسبت به یک نفر بیش از حد واکنش نشان می دهد ممکن است نسبت به دیگری نباشد.
علاوه بر این، واکنش بیش از حد عاطفی یک واکنش عاطفی معتبر است. فردی که واکنشهای هیجانی شدیدی را تجربه میکند، اغلب سعی میکند با افکاری مانند “من نباید این احساس را داشته باشم.”
احساسات خود را به حداقل برساند.
افکارهایی از این دست مفید نیستند زیرا باید احساس خاصی داشته باشید یا نه، مرتبط نیست زیرا از قبل چنین احساسی دارید. به خود بگویید که نباید راه خاصی را احساس کنید، به شما کمک نمی کند راه حل واقعی برای مشکل پیدا کنید. شما چنین احساسی دارید، و اشکالی ندارد.
با این حال، میتوان روی نحوه واکنش شما به موقعیتها و محرکهای خاص و نحوه عمل بر اساس احساساتی که احساس میکنید، کار کرد.
با یک درمانگر معتبر و با تجربه صحبت کنید تا به شما کمک کند بفهمید که آیا بیش از حد واکنش نشان میدهید، چرا بیش از حد واکنش نشان میدهید، و چگونه باید آن را متوقف کنید. ممکن است بخواهید از طریق BetterHelp.com با یکی صحبت کنید. مراقبت با کیفیت در راحت ترین حالت آن.
یک واکنش بیش از حد به چه صورت است؟
هر واکنش عاطفی افراطی یک واکنش افراطی نیست. گاهی اوقات وقتی اتفاقات بزرگی می افتد، احساسات بزرگی را تجربه خواهید کرد. این کاملا طبیعی و قابل انتظار است. اگر فاجعه ای رخ دهد، طبیعی است که احساس اضطراب، غمگینی یا ترس داشته باشید. اگر کسی به شما بدی کند، طبیعی است که احساس عصبانیت و ظلم کنید. از طرف دیگر، اگر اتفاق شگفت انگیزی رخ دهد، طبیعی است که احساس شادی کنیم.
تفاوت بین واکنش بیش از حد و احساسات شدید این است که چگونه بر زندگی شما تأثیر می گذارد. این واکنش زمانی مشکل ساز می شود که شروع به تأثیر منفی بر توانایی شما برای اداره زندگی کند. بیایید چند مثال برای توضیح بهتر موضوع به شما ارائه دهیم.
– یک همکار در انجام وظیفه ای که باعث می شود سارا از کارش عقب بماند، شکست می خورد. خشم یک واکنش منصفانه و موجه است. با این حال، عصبانیت به حدی است که او نمی تواند سر همکارش فریاد نزند یا حتی یک اقدام فیزیکی مانند پرتاب یک منگنه به دیوار انجام ندهد. این رفتار رابطه کاری او با همکارانش را خراب می کند و احتمالاً باعث اخراج او می شود.
– شریک زندگی جیسون قرار بود ساعت ۶ بعد از ظهر در خانه باشد. با این حال، آنها تا ساعت 7 بعد از ظهر سر کار معطل ماندند. این ممکن است باعث احساس غم و اندوه، اضطراب و ترس جیسون شود زیرا شریک زندگی او زنگ نزده یا به او اطلاع نداده است که دیر خواهد آمد. وقتی بالاخره به خانه میرسند، آن احساسات طاقتفرسا جرقهی مشاجرهای را برمیانگیزد زیرا جیسون از همه چیزهایی که میتوانست رخ دهد میترسد و مضطرب است. آیا شریک زندگی اش تصادف کرد؟ آیا اتفاق وحشتناکی رخ داده است؟ آیا آنها با شخصی که او او را نمی شناسد، در حال گفتگو هستند؟ این نوع واکنش بیش از حد می تواند بی اعتمادی ایجاد کند و به رابطه آسیب برساند.
این احساسات معتبر هستند زیرا افراد خیالی در این سناریوها واقعاً این احساسات را احساس می کنند. این احساسات ممکن است شدید و ناراحت کننده باشند. اما از سوی دیگر، آن افراد ممکن است کاملاً درک کنند که نسبت به موقعیت بیش از حد واکنش نشان می دهند، اما نمی توانند خود را متوقف کنند. با این حال، آنها باید بپذیرند که این احساسات را دارند قبل از اینکه بتوانند نحوه واکنش خود را به آنها تنظیم کنند.
چه چیزی باعث واکنش های بیش از حد می شود؟
چندین دلیل ممکن برای واکنش های عاطفی بیش از حد وجود دارد. ارائه یک لیست جامع غیرممکن خواهد بود. با این حال، مثالهای زیر به شما ایدههایی درباره آنچه که باید جستجو کنید، میدهد. یک استراتژی خوب دیگر این است که به زمان هایی که در گذشته بیش از حد واکنش نشان داده اید به گذشته نگاه کنید و بفهمید که چه چیزی باعث این واکنش شده است.
1. بیماری روانی و تروما.
حساسیت عاطفی بالا یا واکنش بیش از حد ممکن است نشانه مشکلات سلامت روان باشد. آنها می توانند به ADHD، اضطراب، اختلال دوقطبی، PTSD، C-PTSD یا اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت هیستریونیک اشاره کنند.
این نوع واکنش بیش از حد ممکن است به آسیبهایی اشاره کند که باعث ناراحتی فرد میشود، زیرا مغز او در تلاش است از او در برابر آسیبهای بیشتر محافظت کند. برای مثال، تروما یا غفلت در اوایل کودکی ممکن است باعث شود فرد نسبت به موقعیتهایی که ممکن است احساسات ناشی از تجربیات اولیه او را شبیهسازی کند، بیش از حد حساس شود. کودکی که اجازه ندارد با بزرگسالان خود آرام بگیرد یا احساس راحتی کند، ممکن است برای محافظت از خود در برابر آن بزرگسال دچار حساسیت بیش از حد شود.
2. بیماری جسمی، درد مزمن یا آسیب.
بیماری و درد فیزیکی مزمن باعث تحریک پذیری هر کسی می شود. با این حال، این تحریکپذیری به راحتی میتواند به واکنشهای بیش از حد عاطفی منفجر شود، زیرا صبر فرد ضعیف شده و ذخایر ذهنی او برای مقابله با استرس تحلیل رفته است.
آسیبهای ضربهای مغزی و ضربههای مغزی ممکن است باعث تغییرات چشمگیر در شخصیت، احساسات و پاسخهای احساسی شوند.
3. نیازهای فیزیولوژیکی برآورده نمی شود.
کمبود خواب و گرسنگی هر دو میتوانند باعث واکنشهای هیجانی چشمگیر شوند. این چیزها آنقدر رایج هستند که جوک ها و حتی کمپین های تبلیغاتی زیادی در مورد آنها وجود دارد. (مثلاً وقتی گرسنه هستید، خودتان نیستید. این را داشته باشید)
4. نیازهای عاطفی و رابطه ای برآورده نمی شود.
روابط باید نیازهای عاطفی شرکای درگیر را برآورده کند. گاهی اوقات نمی کنند. شما و شریک زندگیتان ممکن است احساس دوری عاطفی داشته باشید، که باعث می شود احساس تحریک پذیری و عصبانیت نسبت به یکدیگر و در کل جهان بسیار آسان تر شود. همچنین ممکن است شما دو نفر به اندازه کافی خوب با هم ارتباط برقرار نکنید که احساسات شما شنیده و تایید شود. درک نادرست از زبان ها و عبارات عشق نیز ممکن است به این مشکل کمک کند.
5. احساس بی احترامی یا بی اهمیتی.
هرکسی اگر احساس بی احترامی یا بی اهمیتی کند، باید احساس عصبانیت و تحریک پذیری کند. ممکن است افکار و احساسات شما جدی گرفته نشوند، که به عنوان یک مکانیسم دفاعی واکنش بیش از حد را تحریک می کند. تا حدی، این نوع واکنش معقول است تا زمانی که به یک خشم کورکننده و غیرقابل کنترل تبدیل نشود.
چه چیزی بیش از حد واکنش نشان نمی دهد؟
همانطور که قبلاً ذکر شد، هر واکنش احساسی شدید یک واکنش بیش از حد نیست. گاهی اوقات احساسات شدید مرتبط و موجه هستند.
مشکل این است که اغلب افرادی را در اطراف خود دارید که می خواهند به شما بگویند در مورد یک موقعیت خاص چه احساسی باید داشته باشید و چه نباید احساس کنید. این اشتباه است. هیچکس نباید به شما بگوید که باید چه احساسی دارید. یا باید قبول کنند یا نه. افراد دیگر لزوماً نیازی به پذیرش اعمالی ندارند که به دنبال آن احساسات شدید انجام می شود. دوباره، اجازه دهید به چند مثال نگاه کنیم تا موضوع را بهتر نشان دهیم.
– گربه جن می میرد. او گربه اش را از زمانی که بچه گربه بود در روزهای خوب داشت. گربه را به اندازه هر عضو دیگری از خانواده جن دوست دارند. قابل درک است که جن به شدت از از دست دادن گربه اش ناراحت خواهد شد. او غمگین، مضطرب و احتمالاً برای مدت طولانی به دلیل ارتباط عمیقش با بچه گربه اش چنین احساسی خواهد داشت. با این حال، دیگران آن نوع ارتباط یا عشق به گربه خود را ندارند. و برخی از افراد به حیوانات خانگی خود نیز ارتباط زیادی ندارند.
جن ممکن است اطرافیانش را داشته باشد که به او بگویند این کار چندان مهمی نیست، اینکه او همیشه میتواند گربه دیگری به دست آورد، یا اینکه او نسبت به از دست دادن خود بیش از حد واکنش نشان میدهد. اما او نیست. این یک واکنش منصفانه و معقول برای کسی است که چیزی را که دوست دارد از دست می دهد. در یک دنیای ایده آل، جن از اطرافیانش حمایت و درک می شود. اما ما در دنیای ایدهآلی زندگی نمیکنیم و مردم عموماً از نظر عاطفی آنقدر باهوش نیستند.
– کارلوس متوجه می شود که همسرش رابطه نامشروع داشته است. او این تصور را داشت که آنها رابطه خوب و محبت آمیزی دارند، بنابراین کاملاً غافلگیرکننده بود. کارلوس احساس می کند صدمه دیده است، به او خیانت شده است و انگار تمام دنیای او به میلیون ها تکه تکه شده است. تمام امیدها و رویاهای او برای آینده ای با همسرش اکنون ناپایدار است. زندگی او در حال حاضر متزلزل به نظر می رسد. اگر او را بیرون کند چه؟ کجا زندگی خواهد کرد؟ او چه خواهد کرد؟ اگر بچه ها در این ترکیب باشند چه؟ فریب خوردن یک بیان آسیب زا است، و آسیب خیانت واقعی است.
احساسات کارلوس شدید و شدید است، اما آنها بیش از حد واکنش نشان نمی دهند. برای او منطقی است که تمام آن احساسات شدید و بیشتر را احساس کند. با این حال، او هنوز باید مسئول آن احساسات باشد. به عنوان مثال، فرض کنید او به دلیل عصبانیت و آسیب دیدگی او به شدت شلاق می زند. در این صورت، او ممکن است به زندان بیفتد، در معرض خطر حضانت و ملاقات با فرزندانش قرار گیرد، یا پیامدهای منفی دیگری داشته باشد.
چگونه متوجه شوم که بیش از حد واکنش نشان می دهم؟
بعضی از شاخصهای رایج ممکن است به شما کمک کند تشخیص دهید که آیا بیش از حد واکنش نشان میدهید یا نه.
1. ممکن است احساس کنید که برای کنترل احساسات خود تلاش می کنید.
احساسات شما ممکن است آنقدر بالا برود که چاره ای جز خلاص شدن از آنها نداشته باشید. با این حال، افرادی که این نوع احساسات شدید را تجربه نمیکنند، معمولاً میتوانند بدون نیاز به کار اضافی، آنها را تحت کنترل درآورند یا خودشان مدیریت کنند.
2. حتی از چیزهای پیش پا افتاده هم کار بزرگی انجام می دهید.
مشکلات و تغییرات کوچک در زندگی شما تا حد زیادی بر شما تأثیر می گذارد. چیزی به سادگی یک اختلاف جزئی با شریک زندگی تان، که در هر رابطه ای اتفاق می افتد، ممکن است باعث اشک شما شود. ممکن است متوجه شوید که عشق و مراقبت آنها نسبت به شما را زیر سوال برده اید.
3. هنگامی که احساسات بالا می روند، تغییراتی را در بدن خود تجربه می کنید.
شما ممکن است علائم فیزیکی مانند ضربان قلب، سفتی در قفسه سینه، درد معده، ناراحتی شکمی، یا گرگرفتگی را تجربه کنید. اینها همچنین علائم رایج اضطراب هستند.
4. شما بدون دلیل احساس تحریک پذیری و عصبانیت می کنید.
آیا بدون هیچ دلیل قابل شناسایی احساس تحریک پذیری و عصبانیت می کنید؟ این ممکن است به حساسیت بیش از حد احساسات شما اشاره کند.
5. ممکن است احساس کنید که شریک زندگی شما مرتباً بی احساس است.
ممکن است احساس کنید که شریک زندگی شما احساسات شما را درک نمی کند. ممکن است احساس نکنید که درک شده اید یا آنها به اندازه کافی به موقعیتی که باعث بالا رفتن احساسات شما می شود واکنش نشان نمی دهند.
6. ممکن است درک احساسات شریکتان را رد کنید یا برایتان مشکل باشد.
شما و همسرتان ممکن است در طول موج های احساسی کاملاً متفاوتی باشید. هر دوی شما ممکن است متوجه شوید که درک احساس دیگری برایتان مشکل است. این به این دلیل است که احساسات آنها ممکن است به اندازه احساسات شما قوی یا واکنشی نباشد.
7. مقدار بیش از حد عصبانیت، گریه، صدا زدن یا فریاد زدن.
ممکن است متوجه شوید که موج شدیدی از احساسات دارید که شما را از درگیر شدن در گفتگوهای معنی دار با شریک زندگی خود باز می دارد. در نتیجه، ممکن است متوجه شوید که صحبت آنها را قطع می کنید، احساساتشان را به حداقل می رسانید یا به آنها فرصتی برای توضیح نمی دهید.
8. قطع یا جدا شدن از لحظه حال.
ممکن است احساسات شما آنقدر شدید و طاقت فرسا باشند که در لحظه حال نتوانید عمل کنید. بنابراین به جای اینکه چیزی احساس کنید، خاموش می شوید و نمی توانید در گفتگو شرکت کنید.
چگونه می توانم واکنش های بیش از حد خود را خودم مدیریت کنم؟
1. محرکهای احساسی را که باعث واکنش بیش از حد شما میشوند، شناسایی کنید.
احتمالاً شرایط خاصی وجود دارد که باعث آن سیل ناگهانی احساسات می شود. این ممکن است کلماتی باشد که با شما گفته می شود، روشی که با شما صحبت می شود، موقعیت هایی که شما را مضطرب یا ترس می کند، یا هر چیزی که باعث ایجاد واکنش عاطفی در شما می شود. با این حال، اگر بتوانید آنها را شناسایی کنید، میتوانید راههایی برای دور زدن این محرکها پیدا کنید.
یک راه خوب برای شناسایی محرکها این است که در موقعیتهایی که بیش از حد واکنش نشان دادهاید، فکر کنید. این واقعه را از زمانی که احساس میکردید خوب بود، از زمانی که شروع به احساس واکنش عاطفی از طریق واکنش بیش از حد کردید، بررسی کنید. آیا می توانید انتخاب کنید که چه اتفاقاتی باعث افزایش احساسات شما شده است؟
2. مطمئن شوید که از خودتان مراقبت می کنید.
درگیر شدن در خودمراقبتی مناسب همیشه آسان نیست، بهخصوص اگر مشکلات سلامت روانی دارید. بسیاری از افراد مبتلا به مشکلات سلامت روان در خوردن مداوم، خوب خوابیدن یا حفظ نوعی زندگی که به آنها اجازه می دهد مراقبت کافی برای خود ارائه دهند، مشکل دارند.
با این وجود، بهترین تلاش را برای صاف کردن آن لبههای خشن انجام دهید. ورزش، خوب غذا خوردن، خوب خوابیدن و کاهش مواد مخدر، الکل و محرک ها همگی می توانند به کاهش واکنش های عاطفی کمک کنند.
3. روی مهارت های ارتباطی خود کار کنید.
تلاش فعالی برای بهبود توانایی خود در برقراری ارتباط با افراد دیگر انجام دهید. این ممکن است به تلاش بیشتری برای یادگیری نحوه بیان احساسات و نیازهای خود به دیگران نیاز داشته باشد. همچنین ممکن است لازم باشد روی شنیدن آنچه طرف مقابل به شما میگوید بدون خواندن کلمات او کار کنید. افراد مبتلا به اضطراب یا احساسات بالا ممکن است متوجه شوند که احساسات و زمینهای را اضافه میکنند که وجود ندارد.
توصیه تمرکز بر عبارات “من” در مقابل جملات “شما” در اینجا قابل اجرا است. یعنی «وقتی ظرفها تمام نمیشود، احساس عصبانیت و بیاحترامی میکنم». به جای “شما هرگز ظرف ها را نمی شستید!” عبارات “من” به افراد کمک می کند تا به طور موثرتری به راه حل ها برسند.
از فرضیات در مورد آنچه دیگران فکر میکنند یا احساس میکنند اجتناب کنید. بگذارید خودشان این را بیان کنند. شما ذهن خوان نیستید.
4. استراحت کنید.
اگر متوجه شدید که در رابطه خود بیش از حد واکنش نشان می دهید به طور منظم، با شریک زندگی خود بنشینید و زودتر به توافق برسید که در زمانی که احساسات زیاد است، به خود استراحت دهید. قبل از درگیر شدن در بحث، به خود اجازه دهید خنک شود.
و ببینید، یک توصیه قدیمی وجود دارد که «هرگز با عصبانیت به رختخواب نروید». اما این یک نوع بیانیه جاهلانه است. گاهی اوقات یک خواب خوب شبانه باعث ایجاد فاصله ای با مشکل می شود و به شما اجازه می دهد تا متوجه شوید که منطقی رفتار نکرده اید، فقط تا زمانی که تمام شب را بیدار نباشید. اگر هستید، صبح روز بعد عصبانی و عصبانی خواهید بود، بنابراین دعوا به احتمال زیاد ادامه خواهد داشت.
5. یک راه سالم برای تخلیه احساسات خود پیدا کنید.
یک راه سالم برای تخلیه احساسات شامل بحث کردن با مردم نیست. یک بیانیه آشکار، درست است؟ راههای سالمتر برای تخلیه احساسات شامل وقت گذاشتن برای یادداشت آنها، مدیتیشن در مورد آنها یا یافتن راههای خروجی دیگری است که باعث رهایی عاطفی و روانی شما میشود. هنر نیز ممکن است خروجی خوبی باشد. آنچه در مورد فعالیت مهم است این است که به شما امکان می دهد احساسات خود را احساس کنید، بنابراین آنها در مغز شما نشخوار نمی شوند.
6. از یک متخصص بهداشت روان آموزش دیده کمک بخواهید.
احتمال زیادی وجود دارد که به کمک یک متخصص سلامت روان نیاز داشته باشید تا علت واکنش بیش از حد خود را بررسی کنید. هنگامی که علت را حل کنید، متوجه خواهید شد که احساسات شما بسیار کمتر بوده و کنترل آن آسان تر است. رفتار درمانی دیالکتیکی و رفتار درمانی شناختی در کمک به افراد در کنترل احساسات و انتخاب بهتر موثر هستند.
BetterHelp.com وب سایتی است که می توانید به آن متصل شوید با یک درمانگر از طریق تلفن، ویدیو، یا پیام فوری.
بسیاری از مردم سعی میکنند از پس مشکلات برآیند و تمام تلاش خود را برای غلبه بر مسائلی انجام دهند که هرگز واقعاً با آنها دست و پنجه نرم نمیکنند. اگر در شرایط شما اصلا امکان پذیر است، درمان 100٪ بهترین راه پیش رو است.
لازم نیست با واکنشها و واکنشهای بیش از حد خود کنترل شوید. کمی کار نیاز دارد، اما میتوانید آنها را کوچکتر و قابل مدیریتتر کنید.
این لینک دوباره اگر مایلم درباره سرویس BetterHelp.com ارائه شده و روند شروع آن اطلاعات بیشتری کسب کنم.
شما ممکن است این موارد را نیز دوست داشته باشید: