سبک زندگی

16 حرف بی احساس که هیچ فرد غمگینی دوست ندارد بشنود

16 حرف بی احساس که هیچ فرد غمگینی دوست ندارد بشنود

این واقعیت که مرگ اجتناب ناپذیر است، به ندرت غم و اندوه برای شخصی که در پشت سر مانده است را آسان تر می کند.

و در حالی که مردم چیزهای زیر را با نیت خوب می گویند، در واقع کاملاً بی احساس هستند.

1. شما خوب می شوید.

سوگ اساساً یک آسیب است. گاهی اوقات این یک ضربه کوچک “t” است که برای مدت طولانی در زندگی شما اختلال ایجاد نمی کند، حتی اگر برای مدت طولانی تری ایجاد شود. دیگر سوگواری‌ها آسیب‌های بزرگ «T» هستند – نوعی که بقیه زندگی شما را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بنابراین، اینکه کسی به شما بگوید که خوب می‌شوید، در بهترین حالت بی‌معنا و در بدترین حالت بی‌قلب است.

2. آنها نمی خواهند شما غمگین باشید.

اوه واقعا؟ و این را می دانید چگونه؟ علاوه بر این، متوفی غمگین نیست. بنابراین حتی اگر آنها لب بالایی سفت داشتند، به این معنی نیست که شما مجبور هستید. غمگین بودن طبیعی است — برای این احساس نیازی به اجازه کسی ندارید.

3. زندگی در گذشته معنایی ندارد.

این جمله اغلب با «باید به آینده نگاه کرد» جفت می‌شود، این جمله‌ای است که تمایل افراد را برای فکر کردن به تجربیاتی که با متوفی داشته و خاطراتش از آن‌ها بی‌اعتبار می‌کند. میدونی چیه؟ اگر بخواهید در گذشته زندگی می کنید. (اخطار کوچک: اگر اندوه شما برای مدت طولانی ادامه داشته باشد، ممکن است در نهایت بخواهید برای آن مشاوره بگیرید.)

4. همه چیز به دلیلی اتفاق می افتد / همه چیز بخشی از برنامه خداست.

این احتمالاً بدترین چیزی است که می‌توانید به کسی بگویید که اخیراً یکی از عزیزانش را از دست داده است – حتی اگر به خدا اعتقاد داشته باشد. مطمئنا، آنها ممکن است بپرسند “چرا؟” به عنوان بخشی از روند سوگواری آنها، اما نشان می دهد که دلیلی وجود دارد که متوفی باید بمیرد یا اینکه قدرت بالاتری در آن نقش داشته است…فقط نه…اجازه ندهید این کلمات از لبان شما عبور کنند.

5. زندگی ادامه دارد.

البته اینطور است—فکر نمی‌کنید فرد سوگوار این را می‌داند؟ گفتن آن آسان است، اما زندگی به این شکل در واقعیت بسیار دشوارتر است. شما نمی توانید فقط به این دلیل که زمان برای هیچکس متوقف نمی شود، ادامه دهید. گاهی اوقات باید سرعت خود را کم کنید یا متوقف کنید تا بتوانید هر آنچه را که نیاز دارید احساس کنید. فعال کردن به گونه‌ای که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده سرکوب است و بعداً به دنبال دردسر است.

6. شما باید برای…

قوی باشید

تعدادی از وابستگان را به این ترکیب بیاندازید و شاید فکر کنید این ایده خوبی است که به افراد داغدار یادآوری کنید که باید برای بچه‌ها قوی باشند. یا شاید برعکس این باشد که به کودکان بزرگسال گفته می شود که باید برای والدین خود قوی بمانند وقتی والدین دیگر می میرد. اما، دوباره، این فرد را مجبور می‌کند تا احساسات خود را پایین بیاورد تا چهره‌ای شجاع داشته باشد. سالم نیست و توصیه خوبی نیست.

7. اکنون در مکان بهتری هستند.

شاید فرد به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته باشد و این کلمات به نوعی او را آرام کند. اما احتمالا نه. حتی اگر فکر کنند عزیزشان در سطح دیگری از هستی زندگی می کند، نمی توانند آنها را ببینند، با آنها صحبت کنند، آنها را در آغوش بگیرند. هنوز درد دارد، هنوز خام است. و اگر آنها به زندگی پس از مرگ اعتقاد ندارند، این کلمات تا آنجا که می توانند توخالی باشند.

8. زمان بهبود خواهد یافت.

زمان ممکن است در نهایت درد از دست دادن عزیزان را کاهش دهد، اما هرگز آن درد را به طور کامل درمان نمی کند. و وقتی کسی در غم و اندوه است، نمی تواند به آن لحظه فکر کند – احتمالاً چند ماه بعد – که به محض اینکه صبح چشمانش را باز کند قلبش مثل جهنم درد نمی کند.

9. شما همیشه خاطرات را خواهید داشت.

بله، خاطرات می‌توانند ظاهر شادی را در قلب افراد به ارمغان بیاورند، اما همچنین می‌توانند اشتیاق عمیق و احساس از دست دادن را به همراه داشته باشند. خاطرات هر چقدر هم که خوب باشند، هرگز نمی توانند جایگزین حضور فیزیکی خود شخص شوند. کمی شبیه این است که به کسی که از تشنگی می‌میرد بگوییم که همیشه خاطرات نوشیدن آب را به یاد دارد.

10. مثبت بمانید.

چرا وقتی روزهای سختی برای کسی پیش می‌آید، مردم اصرار دارند که مثبت‌اندیشی بهترین و تنها راه رو به جلو است؟ گاهی اوقات یک موقعیت کاملاً منفی است و یک فرد باید احساس کند که می‌تواند تمام آن احساسات سخت و دلخراش را تجربه کرده و ابراز کند، نه اینکه لبخندی بر لبان خود بنشیند، فقط به این دلیل که برای دیگران مناسب‌تر است.

11. این نیز خواهد گذشت.

جنبه‌های عملی مرگ یک شخص واقعاً از بین می‌رود – تشییع جنازه، گره زدن زندگی آن شخص از نظر اراده، دارایی‌ها، و دارایی‌اش. اما غم و اندوه به این راحتی نمی گذرد. حداقل، نه برای همه و نه به طور کامل. غم و اندوه بخشی از ماست، اغلب تا آخر عمر.

12. هرگز بیش از توان شما به شما داده نمی شود.

جدی؟ چه کسی این را می گوید؟ به بسیاری از مردم بیش از توان آنها داده می شود. به نظر شما چرا خرابی دارند؟ و برخی از غم و اندوه به قدری کاملاً خردکننده است که شخصی که آن را تجربه می کند نمی تواند با آن کنار بیاید، نه بدون دارو و مراقبت حرفه ای. گفتن این حرف باعث می‌شود فرد فکر کند که باید بهتر از چیزی که هست با آن کنار بیاید—این را به گردن کسی ندهید.

13. مهم است که مشغول باشید.

چرا؟ چرا یک فرد باید وقت خود را با انجام کارها پر کند؟ به طوری که آنها مجبور نباشند به زندگی بدون متوفی فکر کنند؟ بنابراین آنها می توانند به زندگی ادامه دهند و تمام دردی را که احساس می کنند فراموش کنند؟ فقط اجازه دهید افراد به روش خود به غم نزدیک شوند—کاهش سرعت و پردازش احساسات آنها برای بسیاری از مردم بهترین کار را دارد.

14. شما در این کار تنها نیستید.

فقط، آنها هستند، اینطور نیست؟ حتی اگر افراد دیگر نیز عزادار باشند، اندوه یک نفر می تواند بسیار متفاوت از غم و اندوه دیگری باشد. و همه ما در سر خود تنها هستیم، احساسات خود را احساس می کنیم و به افکار خود فکر می کنیم. غم و اندوه می تواند باعث شود فرد احساس تنهایی کند، حتی اگر افراد زیادی در اطراف او باشند.

15. آنها از طریق شما زندگی می کنند.

اینکه به شما گفته می شود مسئول یاد و خاطره آن مرحوم هستید، فشار بسیار زیادی برای تحت فشار قرار دادن طرف عزادار است. برای یک فرد به اندازه کافی سخت است که مسئولیت زندگی و میراث خود را بر عهده بگیرد، نباید به او این احساس را داد که باید مظهر جسمانی روح متوفی باشند. خیلی زیاد است.

16. غم بهایی است که برای عشق می پردازیم.

زندگی، عشق، اندوه – این چیزها معامله ای نیستند. ما برای دوست داشتن کسی “بهایی” نمی پردازیم، فقط آنچه را که احساس می کنیم احساس می کنیم. کاری نکنید که کسی احساس کند فقط به این دلیل که جرأت کرده است کسی را دوست داشته باشد، تاوان درد را می پردازد. و اگر غم و اندوه او را به طور کامل نابود نمی کند، آنها احساس نکنند که به اندازه کافی کسی را دوست ندارند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا