افکار مزاحم – چه هستند و چرا کاملاً عادی هستند
افکار مزاحم – چه هستند و چرا کاملاً عادی هستند
شخصی که در کنار معشوق خوابیده خود دراز کشیده است ممکن است تصور ذهنی ناگهانی از این داشته باشد که کشتن او در خواب چقدر آسان است. این فکر احتمالاً آنها را وحشت زده و ناراحت می کند. آنها ممکن است تمام شب را بیدار بخوابند و از این که چنین فکری به ذهنشان خطور کند وحشت زده شده اند.
آیا فکر کردن به چنین چیزی مشکلی جدی در آنها وجود دارد؟
آیا این افکار اولین علائم هشدار دهنده تبدیل شدن آنها به قاتلان سریالی دیوانه است؟
آیا آنها واقعاً تمایلی ناخودآگاه برای قتل شریک زندگی خود دارند؟
خب، نه. تصورات تصادفی – و اغلب خشونت آمیز یا آزاردهنده – مانند اینها به عنوان “افکار مزاحم” شناخته می شوند و همه آنها را دارند.
همه.
آنها تمایل دارند وقتی ظاهر می شوند ما را به وحشت بیاندازند، زیرا معمولاً از جایی بیرون می آیند و به نظر می رسد از تاریک ترین فرورفتگی های روان ما سرچشمه می گیرند. در واقع، آنها فقط افکار تصادفی در طرح بزرگ مغز همیشه فعال ما هستند.
نفوذهایی که ما را آزار می دهند
تخیلات ما هرگز از کار نمیافتند، اما اغلب اوقات ما واقعاً به افکاری که در طول روز از گوشت مغز ما میتراودند، توجه نمیکنیم، زیرا آنها واقعاً روی ما تأثیری نمیگذارند emotional.
این یک مثال است: شما در محل کار پشت میز خود نشستهاید و سعی میکنید روی چیزی که در پایان روز قرار است تمرکز کنید، و ناگهان (از ناکجاآباد)، فکر میکنید اگر لازانیا چه مزهای داشت آن را با تکه های پیتزا باقی مانده به جای نودل های معمولی درست می کردند. ممکن است لحظهای مکث کنید و به آن فکر کنید، فکر کنید “خو، ممکن است واقعاً خوب باشد” و سپس بدون توجه بیشتر به آن کار به کار ادامه دهید.
اما اگر با فکری که در آن فکر میکردید سگتان چه مزهای دارد کنار گذاشته میشدید، احتمالاً متوجه میشوید که رشته فکری شما کاملاً از ریل خارج شده است و چند ساعت آینده را صرف فکر کردن به WTF میکنید. به طور جدی؟! شما سگ خود را دوست دارید و OMG چگونه ممکن است در مورد چنین چیزی فکر کنید؟
شما ممکن است تمام عکس های سگ خود را در تلفن خود بارگذاری کنید و از این که چنین فکر وحشتناکی به ذهن شما خطور کرده است گریه کنید و چه آدم وحشتناکی باید باشید و دیگر هرگز گوشت نخواهید خورد و در آغوش خواهید گرفت آقای ووفلز وقتی به خانه می رسید تکه تکه می شود و و و…
هر دوی اینها نمونه هایی از افکار مزاحم هستند، اما طنز پیتزای لازانیا (یا نبوغ؟) به راحتی کنار گذاشته می شود زیرا موضوعی تابو با واکنش عاطفی شدید نیست. این فکر میتواند به آسانی از ذهن شما خارج شود زیرا روان شما آن را به عنوان مزاحم موقتی که بود تشخیص میدهد و روی آن تمرکز نمیکند.
از سوی دیگر، واکنش شدید زانو به فکر آسیب رساندن به موجودی که دوستش دارید، چه برسد به خوردن او، به نقاط دردناکی در سراسر سلول های کوچک خاکستری شما برخورد می کند. خوردن گوشت سگ در بیشتر فرهنگها یک تابو بزرگ است و به بسیاری از ما از همان روز اول به ما یاد میدهند که سگها دوست هستند و ما دوستان خود را نمیخوریم. حیوانات خانگی ما برای ما اعضای خانواده هستند، و ما پیوندهای عاطفی واقعاً قوی با آنها داریم، بنابراین وقتی یک فکر تصادفی هم با سیمهای قلب و هم با طبل تابو برخورد میکند… یک ناهنجاری ذهنی وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
همچنین ممکن است دوست داشته باشید (مقاله در زیر ادامه دارد):
محل سکونت افکار مزاحم را شدیدتر می کند
وقتی یک فکر مزاحم مانند پای تولهسگ پیش میآید، ما تمایل داریم روی آن تمرکز کنیم، که فقط به آن قدرت میدهد. بهجای اینکه فقط آن را تکان دهیم و رها کنیم، در آن میجویم و سعی میکنیم بفهمیم از کجا آمده و چرا آمده است. آیا واقعاً تمایل ناخودآگاه به خوردن سگ خود دارید؟ آیا این فکر نشانه هشدار اولیه یک بیماری روانی شدید است؟ و غیره
افکاری مانند این به سمت بیرون می روند و ما را مضطرب می کنند زیرا نمی خواهیم آنها را داشته باشیم، اما احساس می کنیم کنترلی بر آنها نداریم. از نظر فیزیکی، ممکن است علائمی مانند تپش قلب را نشان دهیم، زیرا احساسات منفی باعث واکنش جنگ/گریز در ما می شود.
ممکن است به اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) مبتلا شویم زیرا هر بار که به عکسی از سگ نگاه میکنیم، این فکر در مورد خوردن احتمالی او به ذهن خطور میکند که باعث ایجاد اضطراب میشود و ما را برای دور کردن این فکر دچار وسواس میکند. /p>
ما دائماً افکاری از این دست را زیر نظر می گیریم، اما خود بررسی کردن برای اینکه ببینیم هنوز در اطراف هستند یا نه، می تواند آنها را بیرون بیاورد، دقیقاً به همان روشی که پاره کردن یک باند گچی از روی زخم برای بررسی اینکه آیا بهبود باعث باز شدن مجدد آن می شود.
این افکار کاملا طبیعی هستند و شما هم همینطور
اگر چنین اتفاقی برای شما افتاده است، نفس عمیق بکشید و آرام باشید. تقریباً همه کسانی که تا به حال میشناسید، افکاری مانند این داشتهاند، اما ما به ندرت آنها را برای افراد دیگر میپذیریم. به هر حال، اگر آنها مزاحم ما شوند، بدون شک دیگران را آزار خواهند داد و ما به اندازه کافی با اضطراب اجتماعی و سندرم خیانتکار بدون افزودن هیزم بیشتر به آن آتش، بسیار متشکرم .
این افکار از دنیای وحشی ذهن ناخودآگاه ما سرچشمه می گیرند، جایی که همه ما خلاقیت سرچشمه می گیرد اینجا جایی است که هنرمندان و نویسندگان از نقاشیها و داستانها الهام میگیرند و رویاهای ما در آنجا متولد میشوند.
اگر یک روز صبح بعد از دیدن خوابی که در آن متوجه شدید که توله سگتان را می خورد از خواب بیدار شوید، به احتمال زیاد فکر می کنید “گاو مقدس، این خواب بدی بود” و در حالی که شما می نوشید آن را تکان دهید. قهوه صبحگاهی. ممکن است سگ خود را کمی طولانی تر از حد معمول در آغوش بگیرید، اما به طور جدی مزاحم نخواهید شد زیرا، خوب، این فقط یک رویا بود، درست است؟
از آنجایی که این افکار در ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می گیرند، ممکن است از چیزی الهام گرفته شده باشند که ناخودآگاه شما را ناراحت یا آزار می دهد. ممکن است داستانی را در مورد افرادی که در کشور دیگری سگ میخورند مرور کرده باشید و در آن لحظه شما را آزار دهد، اما آن را کنار زدید زیرا آن را ناراحتکننده دیدید.
با سرکوب کردن آن، ممکن است در ضمیر ناخودآگاه شما جا بیفتد تا زمانی که توسط چیز دیگری تحریک شود، که آن را در پیش زمینه قرار داد و شما را از پروژه ای که قرار بود روی آن کار می کردید منحرف کرد.
کلید برخورد با این افکار مزاحم کاملاً در نحوه واکنش ما به آنها نهفته است. اگر آنها در لحظه شما را شوکه کردند، اشکالی ندارد که مدت کوتاهی را صرف فکر کردن «وای، این چیزهای بهم ریخته است» و سپس اجازه دهید این فکر برود.
آنها را به خاطر آنچه هستند بشناسید و سعی کنید هیچ نوع بیزاری آگاهانه ای نسبت به آنها نداشته باشید. خود بیزاری از آن چیزی است که باعث می شود در ذهن شما باقی بماند. حتی سعی نکنید آن را تصور کنید که از شما دور می شود به روش مدیتیشن Vulcan. فقط روی چیز دیگری تمرکز کنید، و فکر خود را به طرف مداخله گر برنگردانید تا ببینید آیا هنوز از بین رفته است یا نه.
اگر از OCD، اختلال اضطراب، PTSD یا افسردگی رنج می برید، ممکن است رها کردن این افکار برای شما کمی دشوارتر باشد، و این کاملاً اشکالی ندارد. فقط سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید و مکانیسم های مختلفی را امتحان کنید تا به شما در عبور از آنها کمک کند. اگر افکار مزاحم واقعاً شما را ناراحت می کند و در زندگی روزمره شما تداخل ایجاد می کند، با درمانگر یا سایر ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی صحبت کنید. آنها میتوانند با شما همکاری کنند تا تکنیکی را بیابند که بهترین کار را برای شما داشته باشد، تا به شما کمک کند یاد بگیرید چگونه این نوع افکار را در زمان بروز رها کنید.