سایه شیطان در خانه مجردی جوان تهرانی ! + جزییات یک تصمیم شوم !
سایه شیطان در خانه مجردی جوان تهرانی ! + جزییات یک تصمیم شوم !
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از شامگاه نوزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲ آغاز شد. مردی با کلانتری جامی تماس گرفت و از صدای درگیری که از خانه همسایهاش در خیابان آذربایجان به گوش میرسید خبر داد.
وی به ماموران گفت: در همسایگی ما پسر جوانی به نام نادر به تنهایی زندگی میکند. دقایق قبل صدای درگیری او و یک مرد غریبه را شنیدم. من که کنجکاو شده بودم مقابل در رفتم و پسری جوان همسن و سال نادر را دیدم که هراسان از خانه خارج شد .دستهای او خونی بود که به سرعت از ساختمان خارج شد. من بلافاصله مقابل در خانه نادر رفتم اما هرچه در دادم کسی در را باز نکرد.
با این تماس ماموران کلانتری به خانه مجردی پسر جوان رفتند و با جسد خونین وی که با ضربههای متعدد چاقو کشته شده بود روبه رو شدند. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران با اطلاعاتی که از مرد همسایه گرفته بودند به ردیابی عامل جنایت پرداختند.
ردیابی عامل جنایت در بیمارستان
چند ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که ماموران پسر ۱۹ سالهای به نام بهزاد را که از ناحیه دست زخمی شده و برای مداوا به بیمارستان رفته بود بازداشت کردند. نشانیهایی که مرد همسایه از عامل جنایت در خانه مجردی خیابان اذربایجان به ماموران داده بود با بهزاد مطابقت داشت. بهزاد تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل دوستش اعتراف کرد.
اعتراف به جنایت
وی گفت: به خانه نادر رفته بودم اما او که اسیر وسوسههای شیطانی شده بود میخواست آزارم دهد به همین خاطر با هم درگیر شدیم و من او را با چاقوی خودش زدم و گریختم .
وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پروندهاش با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در این جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند .
وقتی بهزاد روبه روی قضات ایستاد در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و نادر با هم دوست بودیم. او هم افغان بود و چند سال قبل برای کار به ایران آمده بود. آن روز نادر من و دوست مشترکمان را به خانه مجردی اش دعوت کرد تا کمی تفریح کنیم. و بعد از چند ساعت دوست مشترکمان آنجا را ترک کرد نادر شروع به شوخیهای رکیک با من کرد. من که از رفتار او ناراحت شده بودم میخواستم خانه او را ترک کنم .اما مانعم شد. رفتارهای او عجیب بود.من که متوجه شدم او اسیر وسوسههای شیطانی شده و میخواهد آزارم دهد مقاومت کردم و با هم درگیر شدیم.اما او با تهدید چاقو میخواست مرا تسلیم خواسته شومش کند. ر یک لحظه تیغه چاقو را گرفتم و میخواستم چاقو رو از دستش بگیرم اما تیغه چاقو دستم را برید .من که ترسیده بودم برای نجات خودم چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به او زدم و همان موقع از خانه بیرون رفتم.
وی ادامه داد :باور کنید اگر او را نزده بودم او مرا آزار میداد. من بلافاصله به پارکی در خیابان آذربایجان رفتم و چاقو را همانجا رها کردم. خونریزی دستم شدید بود و به همین خاطر به بیمارستان رفتم تا دستم را پانسمان کنم .اما همانجا بازداشت شدم .من برای دفاع از خودم دوستم را کشتم.
با پایان دفاعیات متهم قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده بهزاد را به قصاص و پرداخت دیه به خاطر جراحتهای غیر منتهی به فوت محکوم کردند .
قصات دادگاه همچنین بهزاد را به خاطر ورود غیرقانونی به ایران به دو سال حبس و طرد ایران محکوم کردند.
فروغ طباطبایی
منبع :رکنا