حرکت با جریان یا دویدن به سمت هدفتان؟
نه شرقی نه غربی، زنده باد آناتولی… برای ما حقیقت واحدی وجود ندارد، حقایق و دیدگاه هایی وجود دارد. در این مورد، ما به سرعت از شر ناامیدی خلاص می شویم. ما به سرعت مکانی برای تکیه پیدا خواهیم کرد.
همراه با جریان حرکت می کنید یا به سمت هدف خود می دوید؟
من فردی هستم که زیاد مطالعه و تحقیق می کنم. من اغلب در کتاب ها، مجلات و مقالات می خوانم که افراد موفق ابتدا یک آرزو دارند و سپس با انگیزه ای که برای رسیدن به این آرزوها احساس می کنند، استراتژی هایی را توسعه می دهند. در مصاحبه با افراد مشهوری که در برنامه های تلویزیونی حاضر می شوند، اغلب اشاره می کنند که برای تبدیل شدن به فردی که می خواهند باشند یا رسیدن به نقطه ای که می خواهند به آن برسند، اهدافی را تعیین می کنند و برای رسیدن به این هدف برنامه هایی دارند که قدم به قدم اجرا می کنند. Necip Fazıl می گوید: “برای اینکه کارهایی مانند غول ها را ترک کنید، باید مانند مورچه ها کار کنید.”
بیشتر شما سخنرانی های TedX را می شناسید، من بسیاری از آنها را تماشا کرده ام. ، نقطه مشترک همه آنها این است که ابتدا رویاهای خود را در خواب ببینند و سپس به اهداف خود برسند. آنها توضیح می دهند که سخت کار می کنند، برنامه ریزی می کنند و به آن پایبند هستند.
کتابهای توسعه شخصی جزو پرفروشترین کتابها در دنیای غرب هستند. اگر قصد خرید آن را دارید، بدون نیاز به مراجعه به کتابفروشی، می توان آن را با قیمتی مقرون به صرفه، حتی در بازارها، دقیقاً در کنار مجلات خریداری کرد. همه این کتاب ها در مورد یک ایده، هدف، هدف، برنامه، برنامه و کار سخت صحبت می کنند. جملات بسیار کلیشه ای را در آنجا خواهید دید، مانند “هرچقدر هم که زندگی دشوار به نظر می رسد، چیزی وجود دارد که می توانید در آن موفق شوید.” هدف ایجاد انگیزه و بسیج خوانندگان است. خوب پس…
به عنوان مثال، ما در مورد بسیاری از مسائل مربوط به راه اندازی یک تجارت تحقیق کردیم، ارتباطات برقرار کردیم، سرمایه را آماده کردیم، شرکت را افتتاح کردیم و سپس همه گیری فرا رسید و شرکت در هفته ای که متولد شد تعطیل شد. ما در تمام ویدیوهایی که خواندیم و تماشا کردیم مانند کلیپ ها عمل کردیم، قدم به قدم پیش رفتیم، در حین ایجاد استراتژی، تمام جزئیات را ارزیابی کردیم، با کارشناسان مشورت کردیم، حمایت مادی و معنوی حلقه خود را دریافت کردیم، شرکت را افتتاح کردیم. از نظر لجستیکی جای خوبی بود و بعد خیلی خوب آن را تبلیغ کردیم. ما کشف کردیم که چگونه از همه رسانه ها استفاده کنیم، اما خیر، کار نمی کند و این اتفاق نیفتاد. نه به خاطر ما، بلکه به خاطر عوامل بیرونی. در این بلاتکلیفی چه کنیم؟آیا باید بادبان هایمان را پایین بیاوریم و منتظر بمانیم تا دوباره باد بلند شود؟ آیا باید شرکت خود را تعطیل کنیم؟ آیا باید کار و تلاش خود را بازنشانی کنیم؟
این جایی است که، اگر برخی چیزها با وجود همه تلاشها اتفاق نیفتند، در آن زمان است که منطق از کنترل خارج میشود و فرد شروع میکند به گفتن “اگر این اتفاق نیفتد، باید یک نه وجود داشته باشد” . «وقتش نیست»، «پس نمیخواستی قوی باشی» مداخله میکنند، و اگر نشد، «بهتر است آن را نداشته باشید< /em>” حتی گفته شده است. اما تکلیف این همه تلاش و تلاش و انگیزه چه خواهد شد؟ چگونه ناامیدی ما برطرف خواهد شد؟ آیا ما قادر خواهیم بود بر این ناامیدی غلبه کنیم؟
اکنون مسیر ما باید چگونه باشد؟
آیا به تلاش، مبارزه و پارویی علیه جریان ادامه دهیم؟ یا باید اجازه دهیم جریان ما را حمل کند؟
فلسفه شرق و دیدگاه عرفانی میگوید از جریان دور بمانید، مداخله نکنید و حتی «خودتان را رها کنید با جریان». او از فواید حرکت با جریان، گوش دادن به ریتم طبیعت و مشاهده ساده حرکت و تغییر هر از گاهی به جای در حرکت مداوم صحبت می کند.
او میگوید “تغییر ضروری و اجتنابناپذیر است، جلوگیری از آن یا ایستادن در مقابل آن مانند ایستادن در مقابل آبهای سیلابی است که به سمت شما میآیند.” در این صورت، آنچه باید بیفتد اتفاق میافتد، مداخله شما در آن به این معنی است که شما به آنچه که باید بیفتد ایمان ندارید. در واقع مثالی به این صورت آورده شده است: اگر می خواهید میوه درخت بخورید باید منتظر آمدن بهار باشید.
نه شرقی نه غربی، زنده باد آناتولی
برای افرادی مثل ما که در فرهنگی واقع بین شرق و غرب بزرگ شدهاند، این کار به این صورت است: “اگر اتفاق بیفتد، اتفاق میافتد، اگر نه، ما راکی مینوشیم، سباستین.” من در نسخه دیگری از یک ضرب المثل یوزگات به اشتراک گذاشتم که اصل آن را در اینجا به اشتراک نگذاشته ام، ما آن را مطابق جلد آن می سازیم. برای ما حقیقت واحدی وجود ندارد، حقایق و دیدگاه هایی وجود دارد. در این مورد، ما به سرعت از شر ناامیدی خلاص می شویم. ما به سرعت مکانی برای تکیه پیدا خواهیم کرد.
زنده باد مردم مدیترانه، زنده باد چندفرهنگی، زنده باد حضور در آستانه شرق و غرب، پل بودن، استفاده از مزایای هر دو طرف…
پیگیری یا عدم پیگیری حقوق خود